دو چشم و کنعان
هفسنگ، (سنگ ابتدا)
به یاد مانی و اهورا : دوقلوهای همسانی که فسانه نبودند
محمدرضاپریشی
همان ها که مرا
از وجود دوقلوهام و مادرشان تا ابد
محروم کردند
و شادی ام را
از آینده ی روزگاران ناشاد بریدند
و به این حیات مایوس
پیوند زدند
همان هاییند که
عفو و انتقامشان یکیست
بی بخشنده
بی روح
همان هایی که دلبسته ی تغییر جهانند
با چشم بی سو
همچون مدارات مسدود فلزی
چونان بی نوشتاران بسته زبان
در آکنده گی جهان
عابدان دنیای تک خطی
معبود یک بعدی
فاقد رنگدانگی و هجا
بی آسمان کمان
فاقد خداوند دید و زمان
بنگر به توحیدشان
که چه بویناک است
به یکتاپرستی شان نگاه کن
که از پاکی
پاک پاک است ...
آه !
چه عالم هایی را مکدر می کنند
اینانی که آدمی را حقیر می خواهند !
خوشا
خوشا
خوشا
سرود بی نشان واپسان.
مطلبی دیگر از این انتشارات
بو اییل لر بو آیلار
مطلبی دیگر از این انتشارات
خدایان هرگز نمی خندند (۳) محمدرضاپریشی
مطلبی دیگر از این انتشارات
آکواریوس عصیری ۱/محمدرضاپریشی