دو چشم و کنعان
چشم ، محمدرضاپریشی
اصرار به آزادی همان
اصرار به شادیست
و چشمان تو آری چشمات
زیباست اگر
رو به آبادی.
هر چشم که به ویرانیست
یا به پریشانیست
رو به جنگست یا
رو به سرگردانی
نکبتی کورست
گرچه آهویی
گرچه دلاویز و
در دربار ملاحت بار
چشمه جوشیده
از سوّمِ کلئوپاترا،
یا شهزاده ایی رومی
همخواب فرعونها
وایبِ قارونی
در قاهره ی قعر
شاهین ابوالهول
بر دوشِ ستمگر ... .
مطلبی دیگر از این انتشارات
با پلاک یا بی نشان .../ م.ر.پریشی
مطلبی دیگر از این انتشارات
خدایان هرگز نمی خندند(۴) ، محمدرضاپریشی
مطلبی دیگر از این انتشارات
از این غم ، از این رَنجینه ی دلتنگ ، از آن کبَدِ انسانزاد