به نام الههی رعد..
میتونمقلبتونروداشتهباشم؟
استرس عجیبی سلول های تنش رو پر کرده بود.برای دعوت آخرین نفر به مراسم فردا استرس داشت.شاید نباید اسم احساسشو بزاریم استرس...میتونه ذوق یا هیجان هم اسم بگیره.دارم درمورد احساس دخترک وقتی که باید کراشش رو به مهمونی فردا دعوت میکرد حرف میزنم...
چنگی به دامنش زد و برای آخرین بار خودشو توی آیینه جیبی که همیشه همراه داشت نگاه کرد.
سرش رو انداخت پایین و راهشو به سمت اون کج کرد.با هر قدمی که بر میداشت استرس تنش رو نوازش میکرد. هنوز چند قدمی مونده بود که پسر سرش رو بالا آورد و برای یک لحظه باعث شد دختر فکر کنه صدای ضربان قلبشو شنیده.
_چی میخوای؟
+عاممم..فردا با بچه ها یه پارتی داریم.د..دوست داری بیای؟
_هوم
شگفت زده گفت
+پ.پس آدرس...
_شمارمو بنویس کیوتی
تنها همون یک کلمه کافی بود تا قلب دخترک رو به لرزش در بیاره.
بعد از رد و بدل کردن شماره دخترک با خیال خوش به خونهش برگشت و پسرک با چشماش بدرقهش کرد
...
+میفهمییییی؟؟اون بهم گفت کیوتتتت
*همه بچه های مدرسه تورو به کیوت بودنت میشناسن
+نکنه احساسم دوطرفه باشهههه؟
*هرکس بهت میگه کیوت عاشقته..؟
+بلدی زد حال نزنی؟
*داری چرت میگی
...
مثل همیشه توی جشن ها پسرک دید میزد.
اونقدر غرق دیدن پسر شده بود که متوجه نشد داره سمتش میاد
_امم سلام
+...
_خوبی؟
+ها..چی آره سلام
دوباره تکرارش کرد
_کیوت
اون دونفر روی میزی نشستن و غرق حرف زدن شدن.وقت برش کیک بود
دختر توی آشپزخونه رفت تا کیک هارو برش بده.
....
دستکش هارو روی دستش کشید و وارد آشپز خونه شد
_چیکار میکنی؟
+اوه اینجایی؟دارم کیکارو آماده میکنم
_هوم
چندی بعد
دوتا دست مردونه کمر باریک دختر رو به اسارت درآوردن
زمزمه ای شنیده شد
_ مادام؟میتونم قلبتون رو داشته باشم...؟
دخترک خندید و برگشت
+چرا که نه موسیو
و منتظر بوسه موند.
چشم هاش رو بست و منتظر موند
با همون لبخند قشنگ
چند ثانیه بعد با احساس سوزش عمیقی روی سینهش چشماش رو باز کرد
خواست که جیغ بکشه که یک باره حجم بیشتری از درد و سوزش رو احساس کرد
لباس سفید رنگ سادهش با خون خوشرنگش تزیئن شد
اون پسر واقعا قلب دختر رو میخواست
قلبشو از سینهش بیرون کشید و لیسی بهش زد
_کیوتی حتی خونشم خوشمزهش
دستکش هاش رو درآورد.بشقاب کیکی برداشت و با پوزخندی از آشپز خونه خارج شد
روی نزدیک ترین کاناپه به آشپزخونه نشست.
و به موسیقی گوش داد
موسیقی جیغ های نفرات بعدی!
_همتون که آخرش میمیرید،حالا چرا تقلا میکنید؟
این تنها یکی از قربانی های پرونده"قلب"بود.
پرونده "قلب" هیچوقت حل نشد...!
نوشتمش :>
__________________^_^_________________
مطلبی دیگر از این انتشارات
بهم این افتخار رو میدی؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
KILLING HER
مطلبی دیگر از این انتشارات
کی اونجاست؟