هنداونه فروشی که گاهی مینویسد / مانند خیلی چیزهای دیگر در این مملکت تعطیل شد.
همسایه، کیسه سیاه، شر
همسایهای داریم که بسیار ریزبین و باپرواست، چندی پیش شماری کیسه مشکی را با وسواس و سنجیدگی ویژهای روی کرسی پشت راننده سامان میداد و پس از آن سوار اُتول خود شده و به درب خانه آمده، ماشین را کمی جلوتر از درب آدمروی خانه پارک نموده به خانه عزیمت میکند ولی پس از بازگشت با صحنه و پرده شگفت آوری روبرو میشود.
گویا دزد نامحترمی زاغش را چوب میزده و نیک دیده که او با دقت و وسواس کیسههایی را جابجا میکند و هتا حواسش هست که بیشتر از حدی کیسه را فشار ندهد. راه افتادن ماشین همسایه همانا و در پی آن راه افتادن دزد هم همانا. پس از آنکه خیالش تخت میشود که او داخل منزل شده به پی جویی اُتول همسایه برمیآید و دربش را راحت یا به هر زور و ضربی که شده گشوده و همین که دستش به کیسه میخورد عرق سردی بر پیشانیاش مینشیند.
بانگ نان خشکهای باشنده در کیسه چنان کوبه سخت روانی به او وارد میکند که همانجا نشسته و پاکت سیگارش را باز میکند، سه نخ سیگار میکشد و پایان هر کدام را با نشیمنگاه سمت شاگرد خاموش میکند. حال نگو که همسایه گرامی نان خشکها را به انگیزه چند راس گوسفند که از آن عمویش بوده گردآوری کرده و آن روز رهسپار باغ بوده، دقت نظرش هم در رفتار با کیسهها برآمده از ترس پاره شدن کیسه و به کف ریختن نان خشکها بوده که جمع نمودنش از کف ماشین کار حضرت فیل است. در مورد آن سه نخ سیگار هم دیدگاههای بسیاری از سوی همسایگان رد و بدل شد ول من دیدگاهم این بود که آن سه نقطه سیاه روی کُرسی شاگرد بیانیه دزد بوده و مفهومش این میباشد:
" که آخر مردکِ ... انسان میآید کیسه نان خشک را به این راه و رسم بر روی کُرسی ماشین مینشاند، کمربندشان را هم میبستی که یهو آسیبی نبینند!؟ نمیگویی جماعتی فکر دیگری میکنند و شدنی است امیدی نا امید شود؟! چهرهات مانند همان نقطهها سیاه است! باشد، ما را از کار و زندگی انداختی اما بدان و آگاه باش که در آن سرای دیگر حلالت نخواهیم کرد و دست از سرت بر نخواهیم داشت."
مطلبی دیگر از این انتشارات
شکوفه فرهنگی
مطلبی دیگر از این انتشارات
آن چیست که چیستان است و اگر باد بِوَزَد حرکت میکند؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
اخبار بد را بشنویم یا از گوشی شنیده و از آن یکی دَر کنیم؟