سندروم گِل-مَن

داشتم مقاله‌ای میخوندم و در گوشه‌ای از اون به اثر یا سندروم فراموشی گِل-مَن اشاره شده بود، کنجکاو شدم که ببینم این دیگر چه مرضی بوده، نشانه‌هاش چیه و باز کدوم چینی از خدا بی خبری خفاشش رو نیم‌پز خورده و حالا هم ما باید تاوانش را پس بدیم و اینها که دیدم نخیر این یکی از آن قماش بیماری‌ها نیست. این یکی در وجود تک تک ما نهفته و پنهان شده، بوقتش کارش رو انجام میده و باز میره کُنجی قایم می‌شه تا دو مرتبه زمانش برسه و خودی نشون بده.

سندروم یا اثر فراموشی Gell-Mann اینجوری کار می‌کنه که شما روزنامه رو باز می‌کنی و تو یه ستون مقاله‌ایی می‌بینی که درباره پرسمانی قلم‌فرسایی کرده ولی خودت پیشه‌ات همونه و در اون موضوع متخصصی، می‌بینی نویسنده مقاله کلا از موضوع پَرتِ و اصلا تو باغ نیست و یه جوری همه چیز رو بهم پیوند داده که هتا ازش شترگاوپلنگ هم به سختی درمیآد یا داره خیلی آشکار جای علت و معلول رو عوض می‌کنه و قضیه رو کاملا وارونه نشون میده تا حدی که مثلا میگه: "خیابون‌های خیس باعث باران می‌شوند".

بعدش پوفی می‌کنی، دوباره ورق می‌زنی و میرسی به برگه سیاست، پزشکی و بورس، میبینی که جوری در مورد مناقشات دو تا کشور گفته یا از تولید واکسنی نوشته که به دیدت خیلی دقیق‌تر و درست‌تر از اون چرندیات مربوط به موضوع تخصصیته که چند برگه قبل تحویلت داده بود و خوانده بودی، در واقع بدلیل اینکه در مورد این جستارها خبره و زبردست نیستی و اطلاعات کافی رو هم نداری باور می‌کنی که ممکنه این اخبار درست باشه، ورق میزنی و ورق میزنی و کم کم اونچه رو که درباره اعتبار اون رسانه می‌دونستی کاملا فراموش می‌کنی و متوجه نمیشی که از ارزش خبرها و مقالات اون رسانه چی دستگیرت شده و در واقع بدون اینکه متوجه بشی به اون روزنامه یا رسانه اعتماد می‌کنی، گاهی نتیجه این باور نه سود و نه زیان و گاها هم ممکنه با دست خودت تبر به ریشه خودت بزنی و زمانی بفهمی چی شده که کار از کار گذشته و به دست خون افتاده باشی.

دچارشدگان به این سندروم در آموزه‌ها و تجارب خودشون می‌بینند که رسانه یا سخنگوی جایی در درازای زمان و تاریخ جز دروغ گفتن و آسیب زدن بهشون به اشکال گوناگون هدف و انگیزه دیگه‌ای نداشته ولی در زمان برخورد با یه پدیده نو و جدید چون دربارش تخصص ندارند به سخنان همون رسانه یا سخنگو بسنده نموده و فراموش میکنن پیشتر از همین سوراخ یک یا چند بار گزیده شدند.

حالا اگه بخوایم میشه همینو با رسم شکل هم نشون داد، این پاره‌ای از سر تیترهای ستون‌های گوناگون یکی از روزنامه‌های داخلی:

در ادامه همین روزنامه:

و در پایان:

تصویر اول، ما می‌دونستیم که «بانک مرکزی متخلفان ارزی را به مردم معرفی کند» قسم حضرت عباسه، چون بانک مرکزی و خالق دلار 4,200 تومانی اصل دُم خروس هستند و خودشون بساط این خلاف و بد عهدی رو پهن نمودند و حالا دنبال زیر بغل مار می‌گردند.
می‌دونستیم که معرفی کالا در سامانه 124 و اینا یه سری سخن قشنگ و شیک جهان اولی بوده و در پایان باید بریم درب بقالی و پروتئینی و اونجا قیمت‌های دولا پهنا رو ببینیم، مانند مرغ که چپ میرفتن و راست میومدن که مرغ اگر از فلان قیمت بیشتر بود نخرید، جای اینکه با کارگزار و دست اندرکاران این گرون فروشی برخورد کنند از ما می‌خواستن با نخریدن بساط و کلک دلال جماعت رو بِکَنیم ولی چه فایده وقتی تعداد و شمارشون زیاده، طرف که نمیآد 30 کیلومتر بخاطر دو تا مرغ بره و بیاد و دوباره 5 کیلومتر بره و بیاد برا خرید لپه و... اینجوری بخواد زندگی کنه صبح تا شبش رو باید بدو دنبال خرید جنس قیمت مصوب و مناسب باشه، در صورتی که درستش اینه اجناس در تمام نقاط کشور و شهر با قیمت و بهای متعارف در دسترس باشند.

تصویر دوم، خیلی‌ها که تا بحال نه سهامی از نزدیک دیده بودند و نه می‌دونستند ساز و کار بورس چیه تنها با دیدن اینجور سرواژه‌ها و تبلیغات سرمایه‌اشون رو وارد بورس کردند، با اینکه تیترها و مقالات برگه‌های پیشین همین روزنامه از نبود حقیقت لازم خبر میده و جاهایی دروغه که موج میزنه ولی گروهی بهش باور نموده و به بازار بورس ورود می‌زنند.

تصویر سوم که نیازی به شرح و تفسیر نداره و فقط یه روبان مشکی مورب اون گوشه‌اش کم داره.


پی‌نوشت: تمام سرتیترهای تصاویر مربوط به روزنامه اطلاعات چاپ دوشنبه 2 تیر 1399 می‌باشد.