هنداونه فروشی که گاهی مینویسد / مانند خیلی چیزهای دیگر در این مملکت تعطیل شد.
یک اختلاس دبش
برای خودمان یک قوری کوچک چای دَم کرده بودیم و بستهای خرما هم داریم که در زمان دلار 15 هزار تومان آن را تهیه و خریداری کردهایم، در آن وقت 2 ماهی از خرید خرمای مذکور نگذشته که شیره پس داد و سپس شکرک زد و در گذر چند ماه از سِفتی به مانند سنگ نموده و دندانی میخواهد از جنس آهن که بتواند آن را خاسیدن* بنماید. گروهی از دوستان میگفتند در پاچهات شده و قلوه سنگ را به جای خرما رنگ کرده در خورجینات انداختهاند و گروهی دیگر این روند را ناشی از کیفیت و درجه 1 بودنش میدانستند و معتقد بودند این خرما، خرمای اصل و خوبی بوده که نصیب شغال شده. خرمای قصه ما را باید قبل از تناول به مدت 20-30 دقیقه در ظرفی مملو از آب بگذاری تا اندکی نرم شده و اصطلاحا آب زیر پوستش برود تا دندان یارای جویدن و آسیابش را داشته باشد و خلاصه مال بدی شده و بیخ ریش صاحبش آویزان مانده و لاکردار تمام هم نمیشود هیچ، انگاری بچه میزاید. بگذریم و خیلی از قوری چایمان دور نشویم.

جای شما خالی چای را ریختیم در استکان کمر باریکی و منتظر بودیم اندکی باب دهان شده و دَمایش به "وقتش رسیده" برسد، در همین زمان هم مرورگر را فراخواندیم و قصد خوانش سر تیتر اخبار را کردیم، چشمتان روز بد نبیند، دیدیدم گروهی در جایی چند سالی یواشکی و بدون اینکه کسی شصت و سبابهاش خبردار بشود دور همی اختلاسی میکردند و گذر عمر میدیدند، مقداری بیلبیلک موس را چرخاندیم به متنش برسیم منتهی به محض رویت رقمش برق از کلهمان پرید، 168 و مقدار زیادی 0 آن وسط جولان میدادند و به ریش همه ما چایی خورها و نخورها میخندیدند.

این شرکت قرار بوده با مبلغ 3 میلیارد و 370 میلیون دلار مقادیری چای درجه یک هندی و لوازم مربوط به کارخانه چای وارد کرده تا علاوه بر پدر آمرزیدگی که از طرف مردم به آنها و خاندانشان از بابت چای معطر و خوبشان نثار شده و میرسد به جهش تولید و ایجاد اشتغال هم کمکی کرده باشند، گروهی از مردم و جوانان سر کار بروند و چرخ زندگیشان بچرخد، ولی با اندکی مزه مزه نمودن و وَراَنداز کردن شرایط دیدند که میشود دلار نیمایی را در بازار آزاد فروخت و سود بیشتر بُرد و اینگونه نیش سهامداران شرکت از بناگوش در رفته و کبکشان خروس خواهد خواند و اصلا چه معنی دارد تا زمانی که انسان میتواند لِنگ روی لِنگ انداخته و بی امان برایش پیامک واریز وجه و کارت به کارت، ساتنا و شبا بیاید بِدَوَد و عرق بریزید و پول حلال دربیآورد؟! اصلا آدم مگر دیوانه شده که در میان این همه بیماری و کرونا، سیل و زلزله و بلایای طبیعی و غیرطبیعی جانش را بگذارد کف دستش و بِرَود آن سر دنیا در هند با آن همه له شدگی توسط فیل و مار گزیدگی و اینها دنبال چای مرغوب از این مغازه به آن مغازه بگردد و خودش را الاخون والاخون و گرفتار کند.
اما نوآوریهای این گروه به اینجا ختم نشده و پا را از آنچیزی که در فکرمان میگنجد فراتر گذاشتند و گفتهاند ما که تا اینجا آمدهایم و آتش جهنم را به جان خریدیم دیگر چه فرقی میکند در جهنم 1000 سال بسوزی یا 1500 سال، بیاییم خلاقیت دیگری به خرج دهیم و بجای آن چای هندی درجه 1 که کیلویی فلان قدر میارزد برویم چای ارزان قیمتتری از هر جایی که میشود تهیه کنیم و بیآوریم بسته بندی نموده و بجای چای مرغوب کلکته به مردم غالب کنیم، جالب اینجاست که چای صادراتی درجه 2 کشور خودمان ایران را شایسته این مهم دیده و اقدام به واردات دوباره چای همین شمال خودمان نموده، بسته بندی و به شکممان بستهاند!
ما هم از همه جا بی خبر احتمالا گِرد خانواده و دوستان این چای را دم میکردیم و مرتبا به هم تعارف میزدیم و میگفتیم: سرد شد و از دهن افتادها، بنوشید، نوش جانتان!
اگر چه آنگونه که اعلام شده پس از این رسوایی مدیر شرکت و برخی افراد قاطعانه برکنار شدهاند و بیش باد این برخوردهای بازدارندهای که بی شک در تاریخ نوشته خواهد شد و پُشت اختلاسگران زنده و مُرده را در هر قارهای خواهد لرزانید اما در این میان دو نکته شاق وجود دارد که اندیشه نمودن به آنها خالی از لطف نیست:
اول، اینکه با آن مقدار پول و وجه رایج از نظر اندازه و حجم باید به پهنای استان هرمزگان چای وارد کشور میشد ولی اینها نهایتا قد یک/چهارم تُنب کوچک هم چای وارد کشور نکردند، شگفت انگیزه که این همه نهاد نظارتی و پایشی و سایشی چگونه همچین موردی رو که به سادگی و با چشم غیرمسلح هم قابل رویت بوده در وقت و زمان مناسبش ندیدهاند و حالا پس از چند سال متوجه این جریانات شدند.
دوم، اینکه چای وارد شده از دید تندرستی و سلامت همه استانداردهای ادارههای نامربوط و مربوط مانند سازمان عریض و طویل غذا و دارو را گرفته و برچسب ISO، مهر استاندارد، سیب سلامت بر روی بستههایش چاپ شده بوده، چگونه ممکنه این سازمانها با تمامی دستگاههای پیشرفته دروغیاب و جعلییاب و متخصصین که نظارت و بررسیهای موشکافانه در اصل شغلشان محسوب میشود نتوانسته باشند تشخیص دهند که چای وارد شده چای درجه 2 کشور خودمان و در پارهای موارد چای درجه چندم کشور کنیاست؟ آیا میتوان همین مورد نبود و انجام نشدن بررسی و صحت سنجی را به تمامی اجناس و اقلام بازار که برچسبهای مختلف بهداشت روی آنها خودنمایی میکنه گسترش داد و به نتایج بسیار بدتری رسید؟
در پایان جای شما خالی استکان چای را در سینک چپه کردیم و پس از شستن چند باره لیوان آن را با آب تصفیه شده پُر نموده و بهتر دیدم تا خبری مبنی بر آلودگی دستگاههای تصفیه آب یا خود آب روی خروجی سایتها نیآمده آن را بنوشم، نوووش!
*خاسیدن = جویدن و تناول نمودن.
مطلبی دیگر از این انتشارات
زندگی 365 دلاری
مطلبی دیگر از این انتشارات
کمربندهایتان را محکم ببندید مسئولین بَمِردَند
مطلبی دیگر از این انتشارات
دویست میلیارد داری دستی بدی؟