گاهی وقتی از تنش های جسم آزاد میشوم، اندیشه ام مجالی برای داستان پردازی ، سخنرانی و گفتگو می یابد.گاهی گفتن تنها جوابی است می توان به تپش های قلب داد تا آرام شود .
کلاس نویسندگی 4
تا اینجا با چند عنصر داستانی و نقش آنها برای انتخاب ایده ی داستان و گسترش آن برای رسیدن به یک خط داستانی مناسب آشنا شدیم. عناصر: زمان، مکان،شخصیت، مضمون
در این قسمت باید کمی درباره ی مضمون داستان صحبت کنیم و البته باز هم کمی به شخصیت خواهیم پرداخت و دو عنصر دیگر را هم معرفی میکنیم. اولی برای کسانی که از دور داستان نویسی را دنبال میکنند آشناست و دومی را باید کشف کنند.
می ماند زبان داستان که احتمالا خودش مطلب مستقلی را میطلبد.
مضمون:
در قسمت قبل گفتیم، مضمون حرف حساب نویسنده است. یا بهتر از آن حرف حساب داستان. اصلا این داستان که میخواهید بنویسید راجع به چیست؟ ترس و شجاعت، طمع و خامی، گذشت و ...
نکته: اصلا به حرف کسی گوش ندهید!
اول: داستان شما میتواند چند مضمون داشته باشد.
دوم: مضمون قرار نیست در یک کلمه خلاصه شود.
سوم: مضمون داستان میتواند چند وجهی باشد.
البته یادتان باشد، اگر قرار است داستانی سریع بنویسید یا سریع داستان بنویسید سعی کنید به سه جمله ی بالا، نه تنها گوش نسپارید، بلکه برعکس عمل کنید. یعنی مضمونی انتخاب کنید که مشخصا در یک کلمه یا جمله قابل تعریف باشد، تک وجهی باشد و از اول تا انتهای داستان یکسان باشد.
بنابراین تاکید میکنم، " به حرف کسی گوش ندهید" این بستگی به شما دارد. تامام
اینجا باید یادآوری کنم که مضمون هم جزو مسایلی است که شما به عنوان نویسنده باید در مورد آن تصمیم بگیرید. عقلانی و با در نظر گرفتن اطلاعات شخص خودتان، مخاطب و شرایط روز جامعه ای که قرار است آن داستان را بخواند.
اینجا هم باید یاد آوری کنم تمام عناصر داستان به شدت به هم تنیده اند و هیچ یک بر دیگری اولویت ندارد.
آنجایش که برسد باز به شما یادآوری خواهم کرد اینها قسمت حوصله سربر ولی حیاتی داستان نوشتن است. حوصله سربر است چون شما را لبریز از شک و تردید میکند و شاید حتی قید نوشتن را بزنید و حیاتی است چون داستان های ریشه دار مخاطب خود را دیر یا زود پیدا خواهد کرد.
مضمون مستقیما بر انگیزه ی شخصیت های داستان اثر میگذارد. مضمون داستان، ضعفهای شخصیت شما را مشخص میکند. انگیزه ی شخصیت طبیعتا رفع این ضعف هاست. او برای این کار قصد انجام یکسری کارهایی دارد تا در دنیای داستانی که در آن زندگی میکند تغیراتی ایجاد کند.
مثلا شما میخواهید این مضمون را منتقل کنید" هرچقدر مظلوم پا پس بکشد، ظالم پای خود را دراز تر میکند" در این صورت ضعف عمده ی شخصیت اصلی شما چیست؟ او فردی شجاع و دلیر و مبارز است یا ...؟ نیاز او چیست؟ و شخصیت باید در انتهای داستان چه بلای سرش بیاید؟( چه تغییری در او رخ دهد؟) حالا بر همین مبنا شخصیت ضدقهرمان را برنامه ریزی کنید.
نکته: برای شروع سعی کنید داستان شما درباره ی یک شخص باشد نه یک عده، جامعه یا هر چیز دیگری. سعی کنید دنیای داستان هول شخصیت اصلی شما شکل بگیرد طوری که انگار بدون حضور او دنیا نیز ازهم خواهد پاشید.
یادتان باشد، در این مرحله فعلا با چطور به این تغییر میرسیم کاری نداریم. مثلا یک فرد ترسو شجاع میشود. اما به این راحتی هم نیست!
بر خلاف تصور عامه، تعریف کلمات و صفاتی مثل ترسو و شجاع در هر شخص، یا گروه مخاطبی کاملا متفات است. مثلا تک چرخ زدن با سی جی 200 برای یک نوجوان 16 ساله عین شجاعت و برای فردی 40 ساله عین حماقت است. مسئله داستانی ، برای اولی هیجان زدن رکورد مجید سوزوکی است و برای دومی قانع کردن قشر نوجوان برای اینکه کلا سوار موتور نشوند.
یک نفر فرار از دست ارباب ظالم را عین زرنگی و دیگری فرار را عین بی غیرتی میداند. این وسط حداقل شمای نویسنده باید تکلیفت را با خودت روشن کنی و برای این کار حتما باید فلسفه ی زندگی خودت را مرور کنی( فرض بر این است که در زندگی فلسفه ای داری، یعنی نگاهت به زندگی فیلسوفانه است).
خوب حالا اگر هنوز دلت میخواهد بنویسی بریم سروقت تدوین جدول شخصیت ها. خوب در دو قسمت قبل ما این کار را کردیم. اطلاعات زیادی از شخصیت را برای خودمان، (تاکید میکنم " برای خودمان ") مشخص کردیم و حالا قرار است برای راحتی در دسترسی به این اطلاعات آنها را در یک جدول بیاورید. اطلاعات مربوط به ویژگی های فیزیکی، شغلی و ...( در قسمتهای قبلی اشاره شده) به اضافه ی ضعف های شخصیتها و نقطه ی مطلوبی که قرار است به آن برسیم. البته که به این راحتی هم نیست ولی احتمالا اگر نویسنده ای در اول راه نوشتن هستید( مثل من) خیلی هم نباید سخت گرفت.
خوب خوب خوب
حالا برویم سروقت یک واژه ی تقریبا با کلاس در دنیای نویسندگی. قبل از بردن نام اعظم در هنر نویسندگی باید بگم که این که شخصیت شما " چطور ضعف های خود را میشناسد" و " بعد از شناختن چطور به وضعیت پایان داستان میرسد" را بهش میگویند" پیرنگ"
عه! گفتم که.
پیرنگ چیست؟
نمیدانم، در واقع، اطلاعی ندارم. احتمالا شما هم تعریف درست و حسابی از آن پیدا نخواهید کرد. ولی بالاخره یک همچین چیزی هم هست. ما میگیم هس شما هم بوگو اوکی!
مثلا شخصیت اصلی شما فردی است که برای درگیر نشدن با خان بدجنس، سعی میکند از روستا فرار کند. حالا شما باید تصمیم بگیرید فرار این یارو از سر ترس از خان و یک ضعف است؟ یا مثلا شاید این فرد قبلا یک جنگجو و مبارز بوده که در مورد مشابهی باعث مرگ افراد زیادی شده است و حالا میترسد به کسی آسیب برسد. بنابرین از حق خود میگذرد و فرار را بر قرار ترجیح میدهد. در هر دو حالت ترس یک ضعف است ولی فرد باید برای غلبه بر دلیل ترسش مسیر متفاوتی را طی کند. به این مسیر میگویند " پیرنگ"
حالا بیاید یک سوال را پاسخ دهید. اصلا داستان چیست؟
داستان دنیایی است که شما تدارک میبنید تا در آن شخصیتهای شناخته شده را در بوته ی آزمایش بگذارید و تغییرات آنها را گزارش کنید و تامام.
حال در همین مثال ممکن است انتقام باعث شود ترس جای خود را به نترسیدن بدهد، یا سعی در نجات کسی، یا سعی در فرار از بدبختی، یا ماجراجویی، یا بدست آوردن نیرویی ماورایی یا ... یعنی حس انتقام باعث شود شخصیت داستان شما یکسری کارها در دنیای داستان انجام بدهد که به تدریج او را تبدیل به فردی نترس و یا ترسویی در نقش ظالم بکند. یا این فرد بخواهد کسی را نجات بدهد و این وسط هر کاری که میکند.
( دقیقا همین که گفتم، نه که مثلا یکسری وقایع شانسی باعث اتفاقاتی شود که ربطی به قهرمان ندارد)
هر تغییری که کارهای شخصیت در دنیای داستان ایجاد میکند، بازتابی برای او خواهد داشت که باعث میشود شخصیت تغییر کند.
هر مسیری برای حرکت قهرمان را انتخاب کنید، قاعده و قانونهای دارد که میتواند شما را در نوشتن اولین داستانهایتان، خیلی کمک کند. اینجا هم باید تصمیم سختی بگیرید. قهرمان داستان شما از چه مسیری( انتقام، فرار، نجات، ....) قرار است به سمت رفع ضعف هایش حرکت کند.
یادتان نرود شما در مرحله انتخاب ایده و یا ساخت ماکت داستان هستید، نه نوشتن آن. البته اگر نوشتنتان آمد جلوی خودتان را نگیرید. یعنی چیز کنید!بنویسید. ولی بعد از اینکه نوشتید فعلا بایگانی اش کنید تا تکلیف این مرحله روشن شود. یادتان باشد این نوشتن های یکهویی احتمال بلای جان داستان شما باشد چون بعدا میخواهید این تکه پاره نوشتن ها را یکجوری ولو به قیمت بیربط بودن در داستان بیاورید و اینجاست که داستان نوشتن میشود قصه.
عنصر بعدی را باید کشف کنید.
اگر عمری بود کمی از آن را با هم مرور خواهیم کرد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
کلاس نویسندگی2
مطلبی دیگر از این انتشارات
کلاس نویسندگی3
مطلبی دیگر از این انتشارات
کلاس نویسندگی