من به آنچه میگویم،گروگانم و خود ضامن آنم!

آه! چقدر دوست داشتم بعضی حرف‌ها و سخن‌ها جایی ثبت و نگهداری میشد تا پس از مدتی به آنها رسیدگی شود.

شاید روزی مرکز پژوهش های مجلس به این فکر بیفتد که وعده و وعیدهای کاندیداهای نمایندگی را ثبت کند تا پس از اتمام انتخابات،نمایندگان و موکلین آنان یکبار دیگر آنهارا مرور کنند:

_من اگر نماینده شوم،اتوبان بزرگی تا کنار خانه شما می‌آورم!

_من اگر نماینده شوم،درشهرمان ولو کوچک و نقلی است،مترو میسازم!

_من اگر نماینده شوم،شهرمان را مرکز استان میکنم!

_من اگر نماینده شوم،آب تهران را در لوله های آب روستاهای مرزی‌مان جاری می‌کنم!

_من اگر نماینده شوم،کاری میکنم کارستان...

دست بر قضا زد و نماینده شد.آن دوستی که بیش از یک دوره نماینده نماند!

گفتند:اثاث خانه‌اش را با یک وانت به تهران آورد و بر صندلی وکالت تکیه زد اما هنگام بازگشت تریلی گرفت برای بازگرداندن آنها به شهر و دیار خویش.

آن هم فقط بعد از گذشت چهارسال!

یادش بخیر گل‌آقا،کیومرث صابری را میگویم.

چه طرح زیبایی زده بود روی جلد مجله‌اش!

نماینده ای که با دوچرخه وارد مجلس می‌شد و با بنز بیرون میرفت.

یک حرف آهسته درِ گوشی!

خودمانیم از چنین نماینده ای میشود انتظار داشت همچو مدرس بیندیشد و همچو مدرس زندگی کند؟

درست است که گفته‌اند:هزار وعده خوبان یکی وفا نکند اما چنین نیست که وعده‌ای دادیم سَرِخَرمن و گذشت به امان خدا.

مولای ما،امام متقیان حضرت‌علی«ع» که جان عالمی فدای او باد،میفرماید:

من به آنچه میگویم،گروگانم و خود ضامن آنم.

گاهی رفتارهای ما،زبان گویای ما هستند در پاسخگویی،

گاهی هم وعده های عمل نشده ما.

راستی ما پاسخ‌گویان بی‌ریایی هستیم؟!



فرازی از کتاب «جوانی در 180 ثانیه» اثر حسین سروقامت



جلد یکی از مجله های گل‌آقا
جلد یکی از مجله های گل‌آقا