www.masterkelas.com📌📌🖥️💻📱🌐 ▶️ Instagram Insta:mehdisayad1983📌▶️ Telegram :@karomediagroups طراح وب و گرافیست - نویسنده - شاعر و ترانه سزا
من دیگر از چه بترسم؟؟؟
درین تاریک ، زمانه
چو اسیری
که دیرپاییست
اساطیری شده ....
زخمه بر مردار خویش میزنم؛
و هر آن تکانی
اورا لت میدهد
خونابه احساس در هم شکسته اش
چو سیلابی....
افکار مرا !!!!
که دیگر ..
نماد پهنه بیرحمانه ای
ز زخم های یک سویه
مبدل گشته؛
سهمگینانه میدرد.
تو خشت آخرین را ...
چو قبر کنی قهار!
برای تاریکی ابدی
بر قبر قلبم نهادی
من دگر از مردن ؟
از چه بترسم؟
من منتظرم ...
تا آرامش مرگ
جسم فرتوتم را نیز،
به چالاکی
به قلبم رساند.
هیچ انسانی....
در چنین برزخی
حسی از زندگی
نمیکند .
به بهای اسارت
قلبم را تسلیم
به تو کردم .
و تو به خنجری مسموم؛
بانام عشق !
این چنین
بهای دلدادگی ام
دادی.....
من دیگر از چه بترسم؟؟؟
من از بازدمم
بیزارم...
پنجم زمستان چارصد وسه
تهران- م.صیاد (#یاهو123)
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت : این شعر در ادامه داستان استثنایی ترین معشوقه من روایت این روزگار منست
مطلبی دیگر از این انتشارات
استثنایی ترین معشوقه من.قسمت ششم
مطلبی دیگر از این انتشارات
آفتاب سرد
مطلبی دیگر از این انتشارات
استثنایی ترین معشوقه من - قسمت هشتم