اسارت

اسارت در فکرهایی موهوم ؛

اسارت در جایی مسموم...

اسارت در چهره ای مغموم

اسارت در آینده ای نامعلوم...

درکجای زندگی ایستاده ام؟

درکدامین کوچه دلتنگی...؟

پشت کدامین حصار سنگی

در رنگارنگ کدام بیرنگی

مسخ در کدامین نیرنگی

درکجای زندگی ایستاده ام؟

شاید زندگی نیست...

ای بسا به مورفینی آلوده بودن است

شاید دلدادگی در نبودن است

و ترحمی به زنده بودن است .

توهمی در برزخ و مردن است

در کجای زندگی ایستاده ام ؟


مهدی صیاد(یاهو۱۲۳)

چهارم دی ماه چهارصدودو