استارتاپ‌هایی که وسط معرکۀ آبرو می‌جنگند

اگر دریچه‌ای به ذهن‌ها و قلب‌ها باز نکنید، هرگز یک کسب‌وکار پیروز نخواهید ساخت. فراگیری و گسترش ویروسی نام تجاری نباید گمراه‌مان کند. برندینگ چیزی جز «برانگیختن احساسات» نیست؛ اصلی که دست‌اندرکارانِ اقتصاد عجیب و سیستم بانکی ایران خلافش عمل کردند و چالش کار در حوزۀ پرداخت آنلاین را پیچیده‌تر کردند.

اعتبار مخدوش‌شدۀ کار در حوزۀ پرداخت

بسیاری از بانک‌های ایران، با هم‌فکری انکارناپذیرِ آژانس‌های تبلیغاتی یک کار را خوب پیش بردند: مخدوش کردنِ اعتبار و خرج کردن و خرج کردن و خرج کردن، برای بازگشت به سرخط خبرها و ذهن‌ها.

ممکن است با هیجان گاه و بی‌گاه یا پیشنهادهای وسوسه‌انگیزِ مقطعی بتوانید «مصرف‌کنندۀ بی‌رگ» را به سمت خود بکشید. نمودارها به غلیان می‌افتند، اعداد ناگهان اوج می‌گیرند و اندکی بعد، بارانِ رگباریِ شما از نفس می‌افتد. قبض و بسط‌های اقتصادِ نیمه لیبرالی، نیمه سوسیالیستی تلاطمِ بازار و دلِ مردم را هم می‌زند.

در چنین شرایطی، راه‌اندازی کسب‌وکار در حوزۀ پرداخت، مثلِ ورود به جنگِ آبرو است!

چلاندن مشتری و دعوت دوباره از او

افسانه‌ها از قهرمان‌هایی حرف می‌زنند که در جنگِ آبرو شکست خورده‌اند. غرور، شلختگی فرایندی، بی‌احتیاطی و خستگی، پرتگاه‌های بلند و مهلکی برابر قهرمان‌ها بوده است.

استارتاپ میراث‌خوارِ هیچ گنجی جز دانش نیست. دلال‌های تبلیغاتی هم این را به‌خوبی می‌دانند. بیلبوردها هر هر روز رنگِ تازه‌ای می‌گیرند تا به مردم بگویند: «بشتابید، بشتابید»، «امن‌تر هستیم»، «حلّالِ مشکلات هستیم»، «از ما خدمات بگیرید». وام‌ها تلنبار می‌شوند، اقساط گلوگیرتر می‌شوند و هیچکس زندگی‌اش را مدیون هیچ بانکی نیست!

جنگ آبرو در میدان پرداخت آنلاین

اگرچه هر استارتاپ، می‌کوشد جای پایش را وسط معرکۀ قلدرهای تجارت باز کند و در این مسیر از اندکی بی‌رحمی، اندکی کله‌خرابی، اندکی کشتارِ کاربر گریزی نیست، اما فاتحه بر کسب‌وکاری که از آغاز، صدای هیجان‌انگیز و پردۀ نقالی‌اش عالم‌گیرتر و دیدنی‌تر از «قلب»ش باشد.

قلبِ کسب و کار شما کجاست؟

چطور می‌تپد؟ و چقدر صادقانه می‌تپد؟

بازگشت صداقت و شفافیت به حوزۀ پرداخت

مردم بر پایۀ «ارزش افزوده»ای که بر خدمات دریافت می‌کنند میان فروشندگان و خدمات‌دهندگان تمایز قائل می‌شوند. اما این پایانِ ماجرا نیست.

حالا و بعد از یکه‌تازیِ سالیانِ صندوق‌های مالی، بانک‌های سست‌خدمات و بی‌تفاوت به «قلبِ مشتری»، زمانۀ تشنگی مردم فرا رسیده است. مردم تشنۀ «خدمات کیفی‌تر»، «صداقت» و «شرایط بهینه‌کنندۀ زندگی» هستند.

بدونِ قلب، بدونِ محتوای تعامل‌ساز، بدون فکر کردن به نیازهای حقیقی مردم، هرگز نمی‌توان تشنگی‌شان فرونشاند و از کارزار آبرو پیروز بیرون آمد. جیبیت و استارتاپ‌های بسیار دیگری، امروز برای «اعتماد دلنشین مردم» می‌کوشند.