دربارۀ چراییِ رغبت علم‌الهدی به مهاجران افغان

هومان دوراندیش - استقبال روحانیونی چون احمد علم‌الهدی از فزونیِ جمعیتِ افغان‌های مهاجر به ایران، قاعدتا دلایل اومانیستی ندارد. یعنی مسألۀ ایشان این نیست که مهاجران افغانستانی هم "انسان"اند و ایران باید پذیرای این افراد باشد.

راست‌گرایان ایرانی با شعار "ایران برای همۀ ایرانیان" مخالف‌ بوده‌اند. بنابراین وقتی ایدۀ "ایران برای افغان‌ها" (یا افغانستانی‌ها) را تلویحا مطرح می‌کنند (یا کمی دقیق‌تر: ایران در خدمت برادران افغانستانی)، باید دید چنین ایده‌ای چه انگیزه‌ها یا دلایلی می‌تواند داشته باشد.


به نظر می‌رسد مسألۀ روحانیونی چون جناب علم‌الهدی "مسلمانیِ" مردم افغانستان هم نباشد؛ چون تقریبا 84 درصد از مردم افغانستان اهل سنت‌اند و فقط 15 درصد آن‌ها شیعه‌اند. در ایران، شیعیان اکثرا در مناطق پیشرفته‌تر زندگی می‌کنند و غالبا از سطح مدنی بالاتری نسبت به ایرانیان اهل سنت برخوردارند و دقیقا به همین دلیل نرخ زاد و ولدشان نسبت به ایرانی‌های سنی‌مذهب کمتر است.

رشد سریع‌تر جمعیت سنی‌مذهب ایران، به هر حال یکی از دغدغه‌های روحانیون شیعه در ایران است. مطابق آمار غیر رسمی، حدود 10 درصد مردم ایران اهل سنت‌اند. طبقه‌بندی باروری استان‌های ایران در سال 1399 نشان می‌دهد مثلا استان‌های تهران و البرز و گیلان و مازندران، پایین‌ترین نرخ زاد و ولد و استان‌های سیستان و بلوچستان و کرمانشاه و خراسان جنوبی بالاترین نرخ زاد و ولد را داشتند.

بنابراین اگر قرار باشد موج گستردۀ مهاجران افغان به ایران، موجب رشد بیشتر جمعیت سنی‌مذهب ایران شود، چنین تحولی دست کم برای روحانیونی مثل آقای علم‌الهدی بعید است که مطلوب باشد. ولی نکته این است که اکثر افغان‌های مهاجر به ایران، شیعه‌ هستند. در مجموع حدود 70 درصد اتباع خارجه که در ایران زندگی می‌کنند شیعه‌مذهب‌اند و باقی اهل سنت‌اند.

تعداد افغان‌های مهاجر به ایران بین 4 تا 5 میلیون نفر تخمین زده می‌شود. ایران پذیرای بیشترین مهاجر افغانستانی در بین تمام کشورهای دنیاست. پس از ایران، پاکستان در رتبۀ دوم قرار دارد که حدود 2ونیم میلیون مهاجر افغانی را پذیرفته است.

منطقی به نظر می‌رسد اگر فرض کنیم که افغانی‌های سنی‌مذهب عمدتا ترجیح می‌دهند به پاکستان مهاجرت کنند و افغانستانی‌های شیعه‌مذهب نیز غالبا ایران را به پاکستان ترجیح می‌دهند.

آلمان و آمریکا سومین و چهارمین کشور از حیث پذیرش مهاجران افغانستانی‌اند که به ترتیب حدود 600هزار و 300هزار مهاجر را پذیرفته‌اند.

به هر حال به نظر می‌رسد که مذهب مهاجران افغان، نقش قابل توجهی در استقبال روحانیونی مثل امام جمعۀ مشهد از حضور آن‌ها در ایران دارد. به ویِژه اینکه بسیاری از این مهاجران در خراسان ساکن می‌شوند.

اگرچه ممکن است گفته شود ایران کشوری است که حدود 90 درصد از مردمش شیعه‌اند و نیازی نیست آقای علم‌الهدی مشوق سیاست ورود شیعیان افغانی به ایران باشد. ولی واقعیت این است که سطح مدنی بالاتر ایران نسبت به افغانستان، به لحاظ فرهنگی و سیاسی تفاوت قابل توجهی بین بخش عمدۀ شیعیان ایران و افغانستان ایجاد کرده. تجربۀ زیستۀ ایرانیان در چند دهۀ اخیر نیز مزید بر علت است.

این تفاوت‌ها در مجموع موجب شده گوش اکثر ایرانیان شیعه‌مذهب نسبت به سخنان افراد تندرویی مثل جناب علم‌الهدی پنبه باشد. این واقعیت را البته خود آقای علم‌الهدی هم تایید می‌کند و به همین دلیل فرموده‌اند که منظورشان از مردم، "مردم متدین" است. یعنی جناب علم‌الهدی بسیاری از شیعیان ایرانی را متدین نمی‌داند اما علاقه‌اش به حضور افغانسانی‌ها در ایران، دال بر این است که شیعیان افغان را متدین می‌داند.

پرواضح است که واژۀ متدین در این سیاق، تقریبا معنای مشتری و پامنبری می‌دهد. وگرنه ایمان را نهایتا باید در قلب افراد جست‌وجو کرد. چه بسیار کسانی که رخت و ریخت‌شان شبیه مومنان نیست ولی قلبشان لبریز از ایمان است و در خلوت خودشان با خدایی که اسلام به آن‌ها معرفی کرده، راز و نیاز می‌کنند اما علاقه‌ای به شنیدن مواضع سیاسی و فرهنگی روحانیونی مثل جناب علم‌الهدی ندارند.

در واقع نوعی "پیشرفتگی" موجب می‌شود که اکثریت جوانان ایرانی، در قیاس با جوانان مهاجر افغانی، مشتری نگاه فرهنگی بستۀ افرادی نظیر احمد علم‌الهدی نباشند. در همان مشهد اگر آقای علم‌الهدی اجازه دهند مرتبا کنسرت برگزار شود، انبوهی از جوانان مشهدی نشان خواهند داد که سلیقۀ فرهنگی‌شان بسیار متفاوت از افرادی چون جناب علم‌الهدی است.


اما مسئلۀ اکثر مهاجران افغانی در خراسان، برگزاری کنسرت در مشهد نیست. دغدغۀ فوری و فوتی آن‌ها "امنیت" و "کار" است. بسیاری از آن‌ها از دست طالبان به ایران گریخته‌اند و فضای ایران، ولو خراسان، برایشان به مراتب بازتر و آزادتر از فضای جامعۀ تحت حکمرانی طالبان است.

حمایت امام جمعۀ مشهد از حضورشان در ایران را هم طبیعتا می‌پسندند و همین عامل، در کنار سطح فرهنگی پایین‌ترشان نسبت به مردم ایران، آن‌ها را مستعد می‌سازد که نقش یک نیروی اجتماعی مطلوب را برای جناح سیاسی جناب علم‌الهدی ایفا کنند.

با این حال به نظر می‌رسد همۀ این مهاجران، از دست طالبان به ایران نگریخته‌اند و بعضی از آن‌ها اساسا طالبانی‌اند. چنین افرادی در بین مهاجران افغانی قطعا در اقلیت‌اند ولی اولا نفس حضورشان در ایران نگران‌کننده است، ثانیا جمع قابل توجهی از مهاجران افغانیِ غیرطالبانی نیز، بویژه مهاجران مذکر، اساسا گرفتار همان نگاه فرهنگی بستۀ طالبانی‌اند. یعنی مثل جناب علم‌الهدی "جامعۀ باز و آزاد" را خوش ندارند.

اینکه تعداد این قبیل مهاجران چقدر است، سؤالی است که جوابش را هیچ کس نمی‌داند ولی احتمالا هر چه مدت اقامت این افراد در ایران بیشتر شود، نگاهشان به مسائل فرهنگی و سیاسی با نگاه روحانیونی مثل جناب علم‌الهدی متفاوت می‌شود و به افغان‌های زاویه‌داری تبدیل می‌شوند که دیگر نمی‌توان آن‌ها را مصداق "مردم متدین" دانست!