در ستایش افسردگی: بخش شانزدهم- درمان افسردگی، بازی سانت هاست

در چندین بخش گذشته بنا بر تجربیات خودم قدم هایی که میشد برای درمان افسردگی برداشت را بیان کردم.

البته چون افسردگی برای هر فردی شخصی سازی میشود پس این اقدامات هم باید برای التیام آن فرد شخصی سازی شود.

در دوران افسردگی، ما چیزی شبیه جزر و مد را در سینه خود حس میکنیم. همانقدر که آب دریا در شبانه روز بالا و پایین میرود، احساسات ناخوشایند نیز گاهی به ساحل روح مان هجوم می آورند و گاهی فروکش میکنند.

این الاکلنگ بازی ها در این دوران طبیعی است.

اگر افسردگی در نتیجه یک فقدان بزرگ رخ داده باشد اسم این جزر و مد را، حمله سوگواری میگذارند. که گاهی این سربازان در جبهه خود هستند ولی گاهی با تمام قوا به روح و جسم ما یورش می آورند.

یکی از یاری دهندگان ما در این دوران طبیعت است. هم خودش و هم همه آن چیز هایی که ردی از آن دارند.

میدانم؛ به خوبی میدانم در این دوران حوصله مان به جایی جز زیر سقف اتاق مان نمیکشد. البته قرار نیست مانند دوندگان دو استقامت تلاش کنیم.

این بازی قرار است بازی سانت ها باشد. هر بار فقط یک سانتی متر. هر بار فقط یک سانت...

برای یاری گرفتن از طبیعت نیاز نیست در دو ماراتن شرکت کنیم. یا کوهنوردی کنیم و هر روز در دل طبیعت کمپ بزنیم.

ما فقط نیاز داریم طبیعت برای پالایش روح و روان مان ما را یاری دهد. آن هم با قدم های سانتی متری.

یعنی اگر در روز های اول، توان رفتن به طبیعت را ندارید، آن را به خانه بکشید.

شاید در دل تان همه پرده ها، ضخیم و تیره هستند و همین را دوست دارید که هیچ نوری، رد دل تان را نگیرد. ولی بیایید پرده های خانه را کنار بزنید. نور خورشید مهمان مهربانی است. اجازه دهید با شما دست بدهد و پوست تان را لمس کند.

هوای تازه بیرون، همانقدر که اندکی به داخل بوزد و موهای تان را کمی تکان بدهد هم کارش را میکند.

میتوانید برای خودتان گل بخرید. حتی یک شاخه. حتی اگر حوصله گذاشتن ساقه اش را داخل آب ندارید. اجازه دهید عطری غیر از بوی تلخ و تند و مشمئز کننده افسردگی به مشام تان برسد.

اگر میتوانید سرپرست مسئول و مهربانی باشید، یک گلدان گل کوچک برای خود بخرید.

در آن دوران افسردگی، شب تولدم مصادف بود با یکی از آن حملات سوگواری. هوای بیرون مانند هوای قلبم به شدت بارانی و سرد بود.

من رفتم بیرون که کمی قدم بزنم. تعداد قدم هایم از دستم در رفت تا رسیدم به مغازه ای که از پشت شیشه هایش یک دانه گلدان کاکتوس کوچک دیده میشد.

کاکتوسک، کاکتوس کوچک، بسیار شبیه خودم بود. غریب و تنها و دور افتاده. در جایی که برای او نبود.

او را به عنوان هدیه تولد برای خودم خریدم. کم کم حس و حالم را تغییر داد. رفتم برایش چند کاکتوسک دیگر خریدم تا تنها نباشد.

بعد از مدتی روی میزم پر بود از کاکتوسک هایی که حال و هوای اطرافم را تغییر داده بودند.

به این میگویند بازی سانت ها. هر بار فقط یک سانت. هر بار فقط یک قدم کوچک.

ولی روزی همین قدم های کوتاه کوتاه، مسیر ما را از لبه دره به امن ترین جای ممکن تغییر میدهند.

در آن روز ها تصمیم گرفتم پیاده روی کنم. اولین روزی که برای این کار به بیرون رفتم هوا بسیار آلوده بود. ولی مهم نبود چون من حسم میرسید که پیاده روی کنم. به موازات ماشین های خیابان که همه در هم قفل بودند راه میرفتم. ولی همان قدم های بی حس و حالِ بین دود و دم و ترافیک شروع خوبی بود. چون چند ماه بعد حدود چهار کیلومتر هر روز در پارک خوش آب و هوای نزدیک خانه راه میرفتم.

اگر برای شروع خیلی چیز ها برای تان ایده آل نیست مهم نیست. کم کم همه چیز باب میل میشود.

در این دوران یک ماجرایی بسیار شایع است. اینکه شرایط ما خوب نیست. ما خوب نیستیم. حالمان خوش نیست. در روز از پس مسئولیت ها و کار هایمان بر نمی آییم. و همین حس عذاب وجدان هر روز میشود برآیند روز های قبل. در نتیجه ما هر روز بدتر میشویم.

ولی همچنان این بازی، بازی سانت هاست.

برای تغییر شرایط نیاز نیست نقش اول فیلم های انگیزشی را بازی کنید. که به ناگهان با شنیدن یک جمله یا دیدن یک چیز یا خواندن یک خط متحول شوید و هر روز با 120 درصد توان برای تغییر شرایط بجنگید. نه ابدا!

برای تغییر شرایط قدم های نرم و کوتاه بردارید ولی هر روز بردارید.

داستان خرگوش و لاک پشت را به یاد دارید؟ یکی از بزرگ ترین اصول زندگی را به ما یاد میداد.

مثل فشنگ دویدن و بعد نصف روز خاموش شدن هیچ ارزشی ندارد. برای تغییر شرایط باید لاک پشت باشیم. آهسته و پیوسته قدم برداریم.

حتی اگر در روز های اول این قدم ها هیچ تغییری در شرایط ایجاد نکند. ما این دانه را میکاریم. هر روز برای التیام خود آن را آبیاری میکنیم. این دانه در همان روز اول درخت سرو نمیشود.

ولی اندک اندک همین دانه ای که در زیر خاک است و ردی ازش پیدا نیست، شاخه هایش به آسمان هفتم میرسد.

امیدوارم روزی، خانه شما هم پر از کاکتوسک شود :)

ادامه دارد...

ورژن دیگر در ستایش افسردگی