یه شیرازی کنجکاو، خلاق و مصمم؛ همبنیانگذار سرویس جستجوی نگاره
کارهایی را انجام دهید که مقیاسپذیر نیستند! (قسمت چهارم)
این نوشته، ترجمه مقاله Do Things That Don't Scale از پل گراهام، یکی از افراد برجسته تو زمینه استارتاپ و بنیانگذار شتابدهنده Y Combinator هست.
لینک قسمت اول
لینک قسمت دوم
لینک قسمت سوم
مثل یک مشاور عمل کنید
بعضی وقتها ما به بنیانگذارای استارتاپهای بی تو بی توصیه میکنیم که ارتباطشون رو با کاربراشون یه مرحله جلوتر ببرن؛ اینجوری که یکی از اون کاربرها رو انتخاب کنن و جوری رفتار کنن که انگار یه شرکت مشاور هستن و قصد دارن محصولی رو فقط برای نیازهای اون کاربر بخصوص بسازن.
این کاربر اولیه برای استارتاپ شما مثل قالب ریختهگری عمل میکنه؛ شما باید تلاش کنید تا به بهترین شکل به نیازهای اون کاربرتون پاسخ بدید، و معمولا بعد از اتمام کار میبینید چیزی رو ساختید که بقیه هم خواهانش هستن و بهش نیاز دارن. حتی اگه تعداد این مشتریای جدیدی که به محصول شما نیاز دارن زیاد نباشه، احتمالا با یه کم جستجو میتونید حوزههای مشابهی رو پیدا کنید که کسبوکارهای بیشتری با این نیاز توشون وجود دارن.
تا زمانی که فقط بتونید یه کاربر رو پیدا کنید که واقعا به محصول و راهحل شما نیاز داره و حاضره برای برطرف کردن این نیازش به شما هزینه پرداخت کنه، میتونید مطمئن باشید که دارید چیزی رو میسازید که مردم اون رو میخوان، و این همه چیزیه که یه استارتاپ برای شروع بهش نیاز داره.
مشاوره دادن یه مثال تمام و کمال از کاریه که مقیاس پذیر نیست. اما تا زمانی که برای انجام دادنش پولی دریافت نکنید، هیچ خطری برای استارتاپ شما نداره (مشاوره دادن باید مثل هدیهای باشه که شما به مشتریاتون میدین). باید خیلی مراقب باشید که این مرز رو رد نکنید؛
تا زمانی که شما شرکتی باشید که یه محصول یا راهحل رو به مشتریاش عرضه میکنه و برای نشون دادن توجه بیشتر، بهشون مشاوره میده، اونها قدردان شما هستن حتی اگه تمام مشکلات اونها رو حل نکنید. اما همین که اونها برای این توجه اضافی و خدمات مشاوره به شما پولی پرداخت کنن، ازتون توقع دارن که هرکاری براشون انجام بدین و تمام مشکلاتشون رو حل کنین.
تکنیک بعدی که تا حدی شبیه مشاوره دادنه و استارتاپها میتونن ازش برای جذب کاربرایی استفاده کنن که در ابتدا تمایلی به استفاده از سرویس یا محصولشون ندارن، اینه که خودشون به نیابت از اونها از سرویسشون استفاده کنن. این همون کاریه که ما توی ویاوب انجام دادیم (Viaweb اولین فروشگاه ساز آنلاین بود که در سال ۱۹۹۵ تاسیس شد و سه سال بعد به ارزش ۴۹ میلیون دلار توسط یاهو خریداری شد).
در ابتدای تاسیس ویاوب ما به سراغ فروشندهها میرفتیم بهشون میگفتیم میخوای برای ساخت یه فروشگاه آنلاین از نرمافزار ما استفاده کنی؟ خیلیهاشون میگفتن نه؛ بعد ما ازشون میپرسیدیم میخوای که خودمون برات یه فروشگاه آنلاین بسازیم؟ و اکثرشون قبول میکردن.
اون زمان احساس خیلی بدی داشتیم که داریم به هر قیمتی تعداد کاربرامون رو زیاد میکنیم. ما به جای اینکه دنبال برنامهریزی برای ایجاد یه همکاری استراتژیک با فروشگاههای بزرگ باشیم، داشتیم تلاش میکردیم که چمدون، خودکار و تیشرت مردونه بفروشیم. اما حالا که به اون زمان نگاه میکنیم میبینیم که دقیقا کار درست رو انجام میدادیم، چرا که اینجوری متوجه شدیم کاربرای ما هنگام استفاده از سرویسمون چه احساسی دارن و تونستیم خیلی بهتر اونها رو درک کنیم!
استفاده کردن از سرویس خودمون باعث میشد که بلافاصله به بازخوردهای خیلی خوبی برسیم؛ مثلا مشغول ساختن یه سایت فروشگاهی برای یکی از مشتریامون بودیم که متوجه میشدیم به قابلیتی احتیاج داریم که سرویس ما اون قابلیت رو نداره. اون وقت بود که چند ساعت وقت میذاشتیم تا اون قابلیت رو به سرویسمون اضافه کنیم و بعد دوباره مشغول ساخت فروشگاه آنلاین میشدیم.
کارها را دستی انجام دهید
گاهی وقتا در ابتدای کار شما خودتون میتونید نقش نرمافزارتون رو ایفا کنین، اما چطور؟ تا زمانی که تعداد کاربرای شما کمه، گاهی اوقات میتونید کارهایی رو که قصد دارید در آینده انجامشون رو اتوماتیک کنید، به صورت دستی انجام بدید. انجام این کار باعث میشه که بتونید زودتر نمونه اولیه محصولتون رو به بازار عرضه کنید، و زمانی که وقتش برسه تا انجام اون فرایندها رو خودکار کنید، دقیقا میدونید که باید چه چیزی بسازید، چون که خودتون قبلا بارها و بارها اون کار رو انجام دادید.
وقتی که اون اوایل کار یه بخشهایی از فرایند کلی رو به صورت دستی انجام میدید، کاربر معمولا متوجه این مسئله نمیشه و فکر میکنه که اون بخشها هم جزیی از نرمافزار شماست. این همون کاری بود که ما توی استرایپ برای قابلیت تحویل آنی حساب انجام دادیم؛ در ابتدای کار بنیانگذارای استارتاپ استرایپ به صورت دستی اطلاعات حساب فروشندهها رو در دیتابیس ذخیره میکردن و براشون یه حساب کاربری میساختن.
حتی بعضی از استارتاپها میتونن واسه شروع همه کارها رو به صورت دستی انجام بدن! اگه شما کسی رو پیدا کردید که مشکلی برای حل کردن داره و خودتون میتونستید به صورت دستی اون مشکل رو براش برطرف کنید، پس این کار رو انجام بدید و تا زمانی که میتونید به انجام دادنش ادامه بدید، و در نهایت که تعداد کاربراتون بیشتر شد به تدریج فرایندهای باتل نک (bottlenecks) رو خودکار کنید.
اینکه بخواید مشکل کاربراتون رو به صورت دستی حل کنید یه کم ترسناک به نظر میسه، اما باور کنید خیلی بهتر از اینه که یه سیستم خودکار بسازید که مشکل هیچ کسی رو حل نمیکنه!
پایان قسمت چهارم
لینک قسمت پایانی
امیدوارم از خوندن این بخش از مقاله هم لذت برده باشید و تونسته باشید چیزی ازش یاد بگیرید. فقط یه بخش دیگه از این مقاله مونده که سعی میکنم اون رو هم زودتر ترجمه کنم. لطفا لایک و اشتراک گذاری هم فراموش نشه؛ اوقاتتون مملو از شادی :)
مطلبی دیگر از این انتشارات
داستان تولد یک استارتآپ! مسیری که با نگاره شروع کرده ایم...
مطلبی دیگر از این انتشارات
کارهایی را انجام دهید که مقیاسپذیر نیستند! (قسمت دوم)
مطلبی دیگر از این انتشارات
استارتاپ ناب؛ کتابی که هر کارآفرینی باید آن را بخواند