با افتخار نرد هستم!
نگاهی علمی به عشق

عشق، یکی از پیچیدهترین احساسات انسانی، مدتهاست مورد توجه روانشناسان و دانشمندان علوم اعصاب قرار گرفته است. برخلاف تصور عمومی که عاشق شدن را صرفاً تجربهای احساسی و غیرقابل پیشبینی میداند، پژوهشهای علمی نشان میدهد این پدیده از دل فعل و انفعالات شیمیایی و نوروبیولوژیک دقیق در مغز شکل میگیرد.
عاشق شدن بیشتر از آنکه صرفاً یک حال روحی ساده یا اتفاقی عرفانی باشد، حاصل مجموعهای از واکنشهای برنامهریزیشده مغز و بدن است. این فرایند بر اساس ترکیبات و هورمونهایی مانند دوپامین، اکسیتوسین، سروتونین و نورآدرنالین پیش میرود و هر کدام نقشی ویژه در تجربه عشق ایفا میکنند. پژوهشهای جدید تلاش میکنند به درک بهتری از این فرآیند پیچیده برسند و نشان دهند که حتی عمیقترین احساسات انسانی نیز ریشههای قابل بررسی در علم دارند.
عشق، فرآیندی شیمیایی در مغز
وقتی عاشق میشویم، مغزمان به طور قابلتوجهی شبیه به زمانی رفتار میکند که یک جایزه بزرگ در بازیهای رایانهای میبریم یا به هدف بزرگی دست پیدا میکنیم؛ یعنی ترکیبات شیمیایی مختلفی در مغز آزاد میشوند که هرکدام تاثیر خاصی دارند.
دوپامین همان هورمونی است که نسبت به دریافت پاداش و حس لذت حساس است و هنگام ارتباط با فرد مورد علاقه، به شدت در مغز افزایش مییابد. شما انرژی بیشتر، انگیزه قویتر و حس سرخوشی عجیبی را تجربه میکنید.
اکسیتوسین که به “هورمون پیوند” معروف است، هنگام تماس فیزیکی یا حتی گفتگو و نگاه به فرد محبوب، ترشح میشود و باعث افزایش احساس اعتماد و صمیمیت میگردد. این همان هورمونی است که پیوند والدین و فرزند را هم تقویت میکند.
سروتونین هنگام عاشقی معمولاً کاهش پیدا میکند و این عامل باعث میشود مدام به فرد مورد علاقهتان فکر کنید و تمرکزتان روی او قفل شود. مشابه حالتی که افراد با وسواس ذهنی تجربه میکنند.
نورآدرنالین هم مسئول واکنشهای جسمانی مثل تپش قلب و اضطراب مثبت در برابر فرد محبوب است؛ همان حالی که همه ما حداقل یک بار تجربه کردهایم.
عاشقی؛ تعامل عمیق مغز و بدن
تحقیقات علمی نشان داده است که عاشق بودن حتی میتواند بر عملکرد بدن تاثیر بگذارد. جالب آنکه تنفس و ضربان قلب دو نفر عاشق بعد از صرف زمانی کنار یکدیگر، تا حد زیادی هماهنگ میشود.
مطالعات پزشکی هم تایید کردهاند که حتی نگاه کردن به عکس فردی که دوستش دارید، میتواند سطح دردهای جسمی را کاهش دهد، چرا که مغز در این شرایط برخی انتقالدهندههای عصبی را ترشح میکند که مستقیماً بر حس درد تاثیر میگذارند.
مراحل زیستی و روانی عشق
از دیدگاه علمی، عشق معمولاً به سه مرحله تقسیم میشود: شهوت (Lust)، جذب (Attraction) و دلبستگی (Attachment). هر یک از این مراحل با هورمونها و انتقالدهندههای عصبی خاصی در ارتباط است که بر رفتار و احساسات فرد تأثیر میگذارند.
۱. شهوت: آغاز ماجرا با هورمونهای جنسی
شهوت یا کشش اولیه، با ترشح هورمونهای تستوسترون و استروژن آغاز میشود. این مرحله، معمولاً با تمایل به رابطهی جسمانی و میل به نزدیکی همراه است و پایهگذار ایجاد پیوندهای عمیقتر در مراحل بعدی است.
۲. جذب: سلطهی دوپامین و هیجانهای ناشناخته
در مرحلهی جذب، سطح دوپامین و نورآدرنالین در مغز بهطور قابلتوجهی افزایش مییابد. این مواد شیمیایی باعث افزایش انرژی، کمشدن نیاز به خواب و غذا و تمرکز شدید روی فرد مورد علاقه میشوند. تحقیقات fMRI نشان دادهاند که مغز افراد عاشق در این مرحله، شباهت زیادی به مغز افرادی دارد که به مواد محرک اعتیاد دارند.
علاوه بر این، کاهش سطح سروتونین منجر به شکلگیری افکار وسواسی و مشغولیت ذهنی نسبت به معشوق میشود. پاسخهای فیزیولوژیکی مانند تپش قلب، تعریق کف دست و اتساع مردمک چشم نیز در این مرحله رایجاند؛ نشانههایی که ریشه در فعالشدن سیستم سمپاتیک بدن دارند.
۳. دلبستگی: پیوندهای پایدار و نقش اکسیتوسین و وازوپرسین
برای شکلگیری رابطههای بلندمدت و پایدار، مغز به ترشح اکسیتوسین و وازوپرسین اتکا میکند. این هورمونها که در آغوشگرفتن، رابطهی جنسی و حتی تعاملات روزمره آزاد میشوند، حس امنیت، اعتماد و تعهد را در ارتباط تقویت میکنند. مطالعات روی پستانداران نشان داده که اختلال در این سیستم هورمونی میتواند منجر به دشواری در ایجاد روابط پایدار شود.
عشق از منظر تکامل و ژنتیک
نظریههای تکاملی معتقدند احساس عشق برای افزایش بقای نسل انسان طراحی شده است. انتخاب همسر، جفتیابی و مراقبت از فرزندان بدون وجود پیوندهای عاطفی و اختصاصی، بسیار دشوار بود. تحقیقات ژنتیکی نیز نشان داده برخی ویژگیهای زیستی، مثل بوی بدن، میتوانند نقش مستقیمی در جذب یا دفع افراد نسبت به یکدیگر داشته باشند.
عشق و تأثیرات اجتماعی ـ روانی
عامل دیگری که نباید نادیده گرفته شود، یادگیریهای اولیه و تأثیرات محیطی در شکلگیری الگوی عشق است. سبک دلبستگی افراد، که در کودکی و طی رابطه با والدین شکل میگیرد، اثر قابلتوجهی در تجربه عشق در بزرگسالی دارد. همچنین، باورها و انتظارات فرهنگی میتوانند تعیینکننده نحوه ابراز و درک عشق باشند.
عاشق شدن؛ اختلال یا مزیت تکاملی؟
شاید از دیدگاه یک انسان اهل منطق، عشق گاهی شبیه به یک باگ نرمافزاری بهنظر بیاید، اما واقعیت اینجاست که عشق یک استراتژی موفق تکاملی برای بقای نوع بشر بوده است. ایجاد پیوندهای عاطفی قوی، همکاری گروهی و پایدار ماندن روابط، همه نشانههایی از هوشمندی طراحی زیستی بدن انسان هستند.
جمعبندی
اگر بخواهیم عشق را از نگاه یک “نرد” تحلیل کنیم، عاشق شدن در واقع نوعی الگوریتم پیچیده و پیشرفته است که از ترکیب واکنشهای شیمیایی، زیستی و حتی اجتماعی شکل گرفته است. این الگوریتم نیاز به درک علمی، منطق و البته احترام به احساسات دارد. پس دفعه بعدی که خود یا کسی را عاشق دیدید، یادتان باشد که پشت این احساس، یکی از پیچیدهترین شاهکارهای تکامل و مغز خوابیده است.
هرچند عشق به صورت یک تجربه شخصی و متمایز در زندگی هر فرد ظاهر میشود، اما اساسیترین بخش آن ریشه در علم و بیولوژی دارد. پژوهشهای تازه همواره در حال کشف جنبههای جدیدی از این پدیدهی پیچیده هستند که پیوند میان ذهن، جسم و اجتماع انسان را شکل میدهد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
نرد بودن یعنی چه؟
مطلبی دیگر در همین موضوع
ازدواج؛ عامل اصلی همهی طلاقهاست!
افزایش بازدید بر اساس علاقهمندیهای شما
علت خیس نشدن پد جارو رباتیک چیست؟