توطئه|قسمت دهم

قسمت قبلی: توطئه | قسمت نهم



گردن کشیدم و نگاه نگارو دنبال کردم که به صحنه پشت ضحی رسیدم.

مِنو از دستم افتاد و با چشمای گشاد زل زدم به ضحی (این شکلی دقت بنما: ?)

خواستم جیغ بکشم که یه صدایی شبیه مرغ نیمه جون و خر سرحال از گلوم خارج شد!

ضحی: ?چته؟

من: پشتتو نگا?

ضحی برگشت پشتش و با دیدن دوتا ضحی قد و نیم قد که زل زده بودن به ما به جیک ثانیه نکشید که بیهوش شد!

امیر زد توی صورتش و جیغ کشید: خاااک عالم ضحی از دست رففففت!

یودین: هیییچ نگران نباشید آلان خودم بهش تنفس مصنوعی میدم برین کنار ??‍♂️

من: دههههه برو اونور بینم! سالومه یکم آب بریز رو صورت ضحی به هوش میاد

ساتو رو به دوتا ضحی گفت: تو کی! این کیه! یه ضحی کم بود چرا سه تا شدین!

ضحی 1: سلام

ساتو: درد

ضحی2: خوبی؟

پارسا: مرض

ضحی1: چمیدونم چرا 3 تا شدیم! شما بوزینه ها بُعدای زمانو ریختین به هم ما صبح پاشدیم دیدیم اینجاییم!

امین: یعنی دوتا دیگه از من هست؟ ااااا جذابن؟ خوشگلن؟ بگو اعتراف کن!!!

ضحی2: یکی این بوزینه رو از من دور کنهههه

امین: بوزینه عمتع!

اسی:نچ نچ نچ نچ! آرامش فرزندانم?

زارا: من گشنمه?

متین: منم گشنمه?

من: اصلا مگه این ضحی ها (!) چقد جا میگیرن؟ بذارین ایناهم غذا سفارش بدن☺️


ضحی یهو به هوش اومد و جیغ کشید: نووور میبینم نوووور! ?
ضحی یهو به هوش اومد و جیغ کشید: نووور میبینم نوووور! ?


و بعدش چشمتون روز بد نبینه دوباره زارت از هوش رفت/:

اسی: عه! مرد! /:

من: ایهیم/: چی میل دارین حالا☺️

ضحی1: پیتزا?

ضحی2: قورمه سبزی

ضحی1: گاومیش اینجا ایران نیست!

اسی: لازانیا

متین: مهم نیست فقط قابل خوردن باشه

ضحی اصلی: نووووور! (از هوش رفتن)

امیر: منو یودین جونم با هم دیگه سالاد رژیمی میخوریم مگه نه یودین جونی؟

یودین
یودین


امین: من هرچیزی که پری نخوره میخورم/:

پری: دلتم بخواد من همیشه بهترینم/:

امین: آره دیدم اون موقع آبگوشت سیرابی سفارش دادی! نکشیمون بهترین! /:

گارسون: /:

من: گارسون جون زیاد اهمیت نده اینا کلا بوزینن!

ساتو: ن پ تو خوبی گراز در حال انقراض!

اسی: دهه. عفت کلام فرزندم!

گارسون: جناب. میخواستم بگم یه گله آدم پشت رستوران جمع شدن دوتا دوتا شکل همن. (به دو تا ضحی اشاره می‌کند) عین اینا!


عرفان: آخجون همزادم اومده منو از دست شما غارنشینا نجات بدهههه (قاشق و چنگال را به زمین شوت کرده و با سرعت نور دور می‌گردد)

من: خب. بیاین عین انسان های متمدن بریم بیرون 2 تای خودمونو بیگیریم بعد یه خاکی توی سرمون بریزیم نظرتون؟

میا: حملههههههههه
میا: حملههههههههه


(موجی از گرد و خاک برمی‌خیزد و همه همچون گله اسب های وحشی به سمت در خروجی سرازیر می‌شوند)

من: سه ساااعته دارم بادمجون واکس میزنمممم؟

(ضحی ی از هوش رفته را کشون کشون به سمت در برده و در خروجی را باز می‌نماید)

این صحنه رو تصور کنین:

10_20 تا آدمه سه تا شده که همدیگه رو بغل کردن و دارن زار میزنن!


من: یا قمر بنی هاشم
من: یا قمر بنی هاشم

نگین 1: سیلام

نگین 2: نگو این که عین بزمجه زل زده تو چشای من همزاد ماس!!

من: حقیقت تلخه!

رو به جمعیت داد زدم: متفرق شید هرکی بره سر زندگی خودش! یکی هم بیاد این ضحی نیمه جونو بگیره از ممممن

میا: من همزادامو پیدا کردم بدون اینا هیچجا نیمیام ?

من: نفری یه قرون بذارید وسط اینارو بفرستیم با سفینه بُعد خودشون بابااااا/:

زارا: بابا جیبای خالیه ما به سفینه نمی‌کشه یه مینی بوس قراضه هم جواب میده /:

گارسون: من که بیکارم دارم مگس میپرونم حاضرم برسونمشون.

من: فقط ما خیلی پول نداریم میشه به جاش متینو ببری؟

متین: بله؟؟؟؟

گارسون: این به چه درد من میخوره آخه/:

من: ازش بیگاری بکش فردا پسش بده?

متین: نههههههه

من: دست و پاشو ببندین بندازینش پشت ماشین عزیزان??

گارسون: خدا بده برکت. کپی های محترم با رعایت نظم سوار شین بینم



"نیم ساعت بعد"

امين در حالی که داره میکوبه رو شونه عرفان: گریه نکن خودم میرم برات به همزاد خوشگل تر پیدا میکنم??

امیر: من که یودین جونی رو دارم همزاد نیمیخوام.

یودین: جرئت داری فقط یه بار دیگه تکرار کن
یودین: جرئت داری فقط یه بار دیگه تکرار کن


من: حالا شب کجا بخوابیم

میا: من یه فکری دارم? میزنیم تو کار گدایی یکمم پارسا رو میزنیم دست و پاش از کار بیوفته مردم گریشون بگیره!

پارسا: از خودت مایه بذار /:



گدایی کردن یا نکردن

کتک زدن پارسا یا نزدن

بودن یا نبودن

تا قسمت بعدی همراه ما باشید????




"قسمت بعدی توسط zahra در روز چهارشنبه منتشر می‌شود"