سلام و وقت شما بخیر.من یک کاربر آماتورم که با لایک و کامنت های شما،برای نوشتن مطالب بهتر و بیشتر انرژی میگیرم.اگر مطالبم را پسندیدید،خوش حال میشم که با دوستانتان هم معرفی کنید.پیروز و پاینده باشید?
بررسی فیلم Spider Man :No Way Home
ما مرد عنکبوتی را به چه علت دوست داریم؟ به خاطر مستقل بودنش؟ملموس و خاکی بودنش؟ یا اصلا به خاطر اینکه دغدغه ها و کمبودهای او به راحتی ،همذات پنداری با پیتر پارکر را برای ما راحت و آسان می کند؟
پاسخ هر چه که باشد،متاسفانه در دو فیلم قبلی جان واتس یعنی Spider-Man: Homecoming وSpider-Man: Far From Home به سختی می شد آن را پیدا کرد و اتفاقا یکی از بزرگترین انتقادات به اسپایدرمن های تام هالند،همین فاصله داشتن از ریشه های نسخه های کمیکی بود که همین ضعف بزرگ، پیتر پارکر MCU را در جایگاه پایین تری نسبت به توبی مگوایر و اندرو گارفیلد قرار می داد.
از طرفی،پس از انتشار شایعات و تریلر های Spider‑Man: No Way Home،این نگرانی میان طرفداران به وجود آمد که آیا قسمت سوم سه گانه تام هالند،صرفا یک فن سرویس صرف و سو استفاده از نوستالژی های محبوب هواداران است یا اینکه این فیلم،برگ های برنده بیشتری را در چنته دارد؟سوالی که قصد دارم در این بررسی به آن پاسخ دهم.
توجه:این نقد حاوی اسپویل می باشد؛ لذا در مطالعه آن،کمال دقت را داشته باشید...!
روایت No Way Home بلافاصله پس از قسمت قبلی آغاز می شود.هویت پیتر پارکر لو رفته و او در تلاش است که راهی برای خلاصی خود از این مخمصه پیدا کند.بخش آغازین داستان روایت همین تلاش پیتر برای فراموش شدن هویتش توسط مردمی می باشد که به اشتباه،او را دشمن خود پنداشته اند.اگرچه بلایایی که پیترپارکر به واسطه فاش شدن بزرگترین رازش متحمل شده به هیچ عنوان قابل مقایسه با کمیک های مورد اقتباس مرد عنکبوتی در این زمینه نیست،ولی به خوبی این نکته را به ما نشان می دهد که اطرافیان و دوستان اسپایدی،به هیچ عنوان از گزند این فاجعه در امان نیستند!از طرفی به لطف ایفای نقش به مراتب بهتر تام هالند،زندایا و جیکوب باتالون بانمک نسبت به دو قسمت پیشین،بخش اول داستان عملکرد قابل قبولی را از خود به نمایش می گذارد.
با این وجود، حتی تایم سه ساعته فیلم نیز برای پوشش دادن حجم سنگین وقایع No Way Home آنچنان کافی نبوده و بهتر بود درست همانند Avengers: Infinity War و Avengers: Endgame، داستان اسپایدرمن در دو بخش مجزا روایت می شد.
جدا از این مساله،برخی ایرادات داستانی نیز در طول فیلم به چشم میخورند که به سوالی بدون جواب مبدل می گردند.برای مثال،آیا واقعا راه ساده تری برای حل مشکل پیتر وجود نداشت؟آیا نمی شد تنها با پاک کردن صحبت میستریو از ذهن مردم،مشکل را از ریشه حل کرد؟یا چرا هیچ کدام از اعضای باقی مانده انتقام جویان یا حتی نیک فوری،برای پیتر ذره ای قدم بر نمی دارند؟!
می رسیم به بخش دوم که بدون شک نقاط قوت و ضعف فیلم در این جا پررنگ تر نمایان می شوند.در نیمه دوم داستان،شخصیت های جدید(؟) یکی پس از دیگری به مخاطب معرفی می شوند که بیشتر آنها نقش مهمی را در روند داستان ایفا میکنند.نکته مهمی که در مورد اکثر این شخصیت ها وجود دارد،این هست که آن ها به هیچ عنوان بد یا خوب مطلق نیستند و همه آنها(حتی پیتر پارکر و دکتر استرنج) به واسطه اشتباهاتشان،حوادث No Way Home را پدید آوردند.
قبل از همه اینها،بدون شک تام هالند، بازی به مراتب نقش آفرینی قوی تری را در این فیلم از خودش نشان میدهد و توانست شخصیتی به مراتب بالغ تر و مسئولیت پذیر تر از پیتر پارکر را از خودش نشان دهد.بخش مهمی از این ایفای نقش را بدون شک مدیون زمینه چینی درست جان واتس در دوقسمت پیشین هستیم.در واقع دو قسمت Spider-Man: Homecoming وSpider-Man: Far From Home به نوعی حکم دسر را برای این قسمت دارند و قسمت سوم،تکمیل کننده پازلیست که اوریجین و بلوغ پیتر پارکر را در طول زمان،به زیبایی هر چه تمام تر به ما نشان می دهند و در این میان،بازی متقاعد کننده تام هالند،بخش عظیمی از مخالفان خود را به خوبی قانع می کند.
یکی از بزرگترین نگرانی ها در مورد حضور دو نسخه قبلی اسپایدرمن ها،این بود که حضور احتمالی آنها در این فیلم صرفا برای مقاصد تجاری و سود آوری باشد و این کار به روایت فیلم لطمه جبران ناپذیری را وارد سازد.اما خوشبختانه حضور اندرو گارفیلد و توبی مگوایر در عین به اندازه بودن و پرداخت مناسب،در راستای تکامل شخصیت پردازی پیتر پارکر تام هالند صورت گرفته است.هرچند نحوه ی وارد شدن آنها به داخل داستان در حد و اندازه شخصیت های شرور نیست و می توانست این روند،بسیار بهتر صورت گیرد.
بدون شک ایفای عالی نقش اندروگارفیلد در نقش قهرمانی که هنوز نتوانسته با تراژدی های زندگی خودش کنار بیاید و سعی بر جبران آنها دارد،ثابت می کند که ضعف سری فیلم های The Amazing Spider-Man به هیچ عنوان تقصیر این بازیگر با استعداد نیست و چه بسا جزو معدود نقاط قوت دو فیلم مارک وب می باشد؛تا جایی که تا قبل از پایان این قسمت،اندروگارفیلد نزدیک ترین و شبیه ترین نسخه به اسپایدرمن های کمیک را در سینما ارایه کرده است.
اما در کمال تعجب،ایفای نقش توبی مگوایر نه تنها در این فیلم،زیر سایه دو بازیگر دیگر قرار می گیرد که فاصله زیادی با نقش آفرینی او در سه گانه سم ریمی دارد! نه تنها ایفای نقش او در این فیلم مقداری زورکی به نظر می رسد،بلکه با وجود نشستن گرد غبار پیری به چهره اش،پیشرفت شخصیتی خاصی نسبت به Spiderman 3 را از او شاهد نیستیم! البته می شود این ضعف در بازیگری توبی را به حساب دوری 7 ساله او از عرصه بازیگری گذاشت و امیدوارم که بتواند در ادامه به دوران اوج خودش بازگردد.
اما هیچ قهرمانی بدون یک ویلن خوب و درست حسابی،به چالش کشیده نمی شود و عیار واقعیش عیان نمی گردد.از مدت ها پیش حضور گروه 3.5 خبیث(لیزارد و سندمن را فراموش کنید!بود و نبودشان خیلی در داستان توفیری نمی کند!) در No Way Home تایید شده بود و هواداران مشتاق بودند که ببیندد این گروه معروف،چگونه می توانند پیترپارکر ها را به چالش بکشند.
اولین نقطه قوت در این بخش،بی هیچ شک و شبهه ای Green Goblin هست!اگر DC با داشتن ویلنی مثل جوکر به خودش می بالد،Marvel هم جانوری مثل گرین گابلین در آستینش دارد!ویلم دفو به معنای کلمه در این نقش غوغا می کند و باری دیگر ثابت می کند که دود از کنده بلند می شود! ویلم دفو با هنرنمایی بی بدیلش مرز و تضاد بین نورمن آزبورن و گابلین سبز را به ظریف ترین شکل خودش رسانده و تصویر ملموس تری از دانشمندی را به تصویر می کشد که علی رغم ذات نه چندان بدش،شیطان درونش او را به زانو درآورده و از او،هیولایی به شدت غیرقابل پیش بینی را پدید آورده که یک لحظه اعتماد به او،یک عمر پشیمانی را به جای می آورد!ایفای نقش ویلیام دفو نه تنها به مراتب قوی تر از سه گانه سم ریمی هست،بلکه به راحتی امثال کیلمانگر و تانوس را پشت سر می گذارد و خود را به عنوان برترین و مخوف ترین دنیای سینمایی مارول معرفی می کند.
مورد بعدی ایفای نقش آلفرد مولینا در نقش Doctor Octopus هست که همانند SP 2،نقش آفرینی بسیار خوبی را از خود به جای می گذارد و کار را به شدت برای ایفای نقشی بهتر برای نمایش بهتر دکتر اختاپوس توسط شخص دیگری سخت و دشوار می کند.هرچند شوخی های مربوط به او گاهی اوقات بیشتر شبیه به لودگی و بی احترامی به این شخصیت می شود،اما باز هم دلیل نمی شود تا دکتر اختاپوس را جزو نکات مثبت این فیلم ندانیم!
هر چقدر جیمی فاکس درThe Amazing Spider-Man 2 نچسب و اعصاب خرد کن بود، در No Way Home به لطف طراحی و دیالوگ نویسی به مراتب بهترش، جذاب و تاثیرگذار ظاهر می شود؛این قضیه زمانی اهمیت بیشتری پیدا می کند که می فهمیم این الکترو،نسبت به دیگر ویلن های شاخص کمیک های مارول،شخصیتی درجه 2 و نه چندان شاخص محسوب می شود.
سایر بازیگران از جمله مریسا تومی و جان فاورو نیز در عملکرد قابل قبولی را از خود به نمایش میگذارند؛مخصوصا مریسا تومی که نه تنها بار نبود عمو بن را در این قسمت یک تنه به دوش می کشد،بلکه نقشی کلیدی را در خلق یکی از مهمترین لحظات احساسی No Way Home ایفا می کند و در کل بالاخره به طور مناسب به شخصیت او در سه گانه جان واتس بها داده می شود.
به طور کلی No Way Home به لحاظ داستانی اگرچه بی نقص نیست،ولیکن به لطف تعادل مناسب بین بخش های طنز،درام و احساسی و روایتی تاریک تر و جدی تر نسبت به دو نسخه قبلی،نمره قابل قبولی را در این زمینه کسب می کند.نقطه اوج این خط داستانی، بدون شک پایان آن هست.
پایانی که با تماشای آن،حس آکنده از تلخی و شیرینی را تجربه خواهید کرد.شیرین از آن جهت که نه تنها بالاخره با مرد عنکبوتی اصیل کمیک ها رو به رو شدیم،بلکه آینده ی تام هالند را درmcu بسیار درخشان نشان می دهد و این سه گانه را به نقطه شروعی برای درخشش بیشتر مرد عنکبوتی مبدل می سازد.ولی بخش تلخ ماجرا زمانیست که باری دیگر متوجه می شویم:((شاید مرد عنکبوتی بتواند چالش های خود را پشت سر بگذارد،ولی این پیتر پارکر هست که همیشه بازنده ی میدان خواهد بود...))
مطلبی دیگر از این انتشارات
چند نمای متفرقه
مطلبی دیگر از این انتشارات
تابستان خود را چگونه گذراندید (در موعد!)
مطلبی دیگر از این انتشارات
قانون جذب تسلا، برای موفقیت یا برای وسواس؟