اگر زرتشت،علی(ع) را می دید می نوشت:گفتار علی،پندار علی،کردار علی...
رمان های اینترنتی به ما چه می گویند؟
درود بر ویرگولیان عزیز!?
در این یاداشت قرار بود بود به برسی رمان های اینترنتی بپردازم اما متاسفانه به دلایلی نا معلوم تمام نوشته های من در این باره پاک شد و دستم در پوست گردو ماند.?
بگذریم...
حالا می خواهم کمی از کلیشه های رمان های اینترنتی را برای شما بازگو کنم.اگر پیش از این مانند بنده وقت خود را برای اینگونه رمان ها تلف کرده باشید احتمالا برای شما خاطره انگیز و طنز خواهد بود و اگر نخوانده باشید هم مطمئن می شوید نه تنها چیزی را از دست نداده اید بلکه کسانی که آنها را خوانده اند چیزی را از دست داده اند!البته دقت داشته باشید احتمالا چند درصدی از رمان ها شامل این آمار نمیشوند.
- شخصیت های این رمان ها بی شک با واریانسی کم یکی از گزینه های زیر هستند
- پسری پولدار از خانواده ای ثروتمند که در عمارت زندگی می کند با دختری فقیر که مجبور است کار کند و لباس های کهنه میپوشد.
- جای دختر و پسر در گزینه ی بالا را جا به جا کنید.
- استاد خرپول دانشگاه و دانشجویی با وضع مالی متوسط.
- رئیس یک شرکت بزرگ و کارمندی معمولی.
- ارباب یا پسر ارباب یک روستا و رعیتی بیچاره یا دختری شهری که گذرش به آنجا افتاده است.
- خلافکاری جذاب و حرفه ای و دختری که پلیس است یا با پلیس نسبتی دارد و در آخر هم شخصیت مرد مامور مخفی از اب در می آید.
- ظاهر شخصیت های اصلی و مثبت بلااستثنا دارای این شرایط است
پسر:قد بلند،خوش تیپ،دارای سیکس پک(!)،صورت جذاب،به شدت مغرور که به دختر ها اصلا محل نمیدهد اما همه ی دختران ایرانی عاشقش هستند(این همه پسر درب و داغونم که تو خیابون میبینیم از کره ی ماه اومدن!)
دختر:مو های بلند و خوش حالت،چشم های درشت،لب های قلوه ای،بینی عروسکی،زیبایی اورجینال،آرایش کم،یسری چیزای دیگه هم هست که اینجا جای گفتنش نیست،شیطون و گستاخ و حاضر جواب و تخس و تنها دختر ایران که عاشق پسر نیست?(حالا دخترای عملی و این طوری(?)هم احتمالا اون پسرای فضایی رو مشایعت کردن)
صفاتی که برای شخصیت ها گفتم قطعا تو رمان ذکر میشه!
پسره ی مغرور و بیشعور!
با غرور گفتم...
دختره ی تخس و گستاخ!
با گستاخی گفتم...
- مکان هایی که احتمالا در رمان سری به آن زده میشود:
- عمارت با شکوه محل اقامت پسر (ممکنه وسط یه روستا که وسیله ی نقلیه توش اسبه باشه اما قطعا عمارت هست )این لوکیشن اصلی ماجرای ماست.
- دانشگاه و به خصوص اتاق استاد(اتاق خصوصی)
- خانه ی کوچک یا متوسط دختر (ممکنه ده نفر تو اتاق ۱۲ متری باشن!)
- کوه،شهر بازی،اردو،دریا(!)،بیمارستان که لازمه ی فضایی عاشقانه هستند?
- شخصیت های فرعی
- دوستان:هم دختر و هم پسر رمان حتما یک دوست خیلی صمیمی دارند که مثل کف دست آنها را می شناسد و همه ی راز هایشان را به او می گویند و در مواقع لزوم با بهانه ی رفتن به خانه ی او پدر و مادر را می پیچانند و در اواسط داستان این دو دوست پسر و دختر با هم ازدواج می کنند?
- دختر عملی و همیشه سر تا پا ارایش که با عشوه و لوندی می خواهد مخ پسر قصه را بزند با دار و دسته اش که مثل فیلم های ترکی برای دختر ما پاپوش درست می کند حضوری نه چندان فعال دارند .(حداقل یه گیس و گیس کشی نقش اول و این دختره رو داریم تو داستان)
۳. پسری احتمالا جذاب (نه به جذابی نقش اول)با درک،فهیم،رمانتیک و مظلوم که هر کاری می کند دختر قصه با او ازدواج(!)کند و دختر فقط با او دوست(!)است.(این و نقش اول مرد هم یه دست به یقه دارن و تو کل داستان می خوان دعوا کنن)
- رفتار های مشترک بین رمان ها
- شخصیت های اصلی مثل دو بچه ی دو ساله به دلایلی غیر منطقی در اوایل داستان با هم لج می کنند و در هر شرایطی یکدیگر را ضایع می کنند.
- حتما حداقل یک شب در جایی مثل جنگل گم می شوند و تنها می مانند.
- در برخی ژانر ها دختر به دلیل فقر،بدهی خانواده،نداشتن پول دوا درمان یکی از اعضای خانواده یا فروخته شدن توسط پدر مجبور به ازدواج با پسر می شود(روستایی ها خونبس میشن!یعنی به جای قصاص قاتل یکی از دخترای خانوادشو میدن به پسری از خانواده ی مقتول تا اذیتش کنن)
- در صحنه ای حساس پسر به دختر نزدیک میشود و در فاصله ای خیلی کم او را تهدید می کند.
- دختر اصلا به ثروت پسر اهمیت نمی دهد و برعکس همه ی دختر ها بسیار ساده و خاکی است.
- تا تقی به توقی می خورد دختر تصمیم به قهر و جدایی می گیرد.
- یک صحنه مربوط به بستن کروات پسر توسط دختر و یک صحنه بافتن مو های دختر توسط پسر در رمان ها شرط حیاتی است.
- در بازار،خیابان یا امثالهم پسری ترجیحا با مو های سیخ سیخی مزاحم دختر می شود که قهرمان داستان با ارتیست بازی نجاتش می دهد .
- خانواده ها به شدت اوپن مایند هستند و اصلا مشکلی با هیچ رفتاری از طرف بچه ها ندارند(مگر در رمان های خاص)
- دختر یک سوتی از آن سوتی های سانسوری حتما جلوی پسر می دهد.
- اصلا زیر بار اینکه عاشق هم هستند نمیروند تا اینکه طی یک تصادف یا اتفاق بد برای یکی از انها باعث شود او بیوفتد گوشه ی بیمارستان و دیگری هر روز گریه زاری کند.
- خانواده ی پسر احتمالا به شدت عاشق دختر است و مادر او مدام قربان صدقه ی دختر میرود و پسرش را برای آزار رساندن به او دعوا می کند و یا به شدت با او دشمن است و خیال می کند پسرش را دزدیده و دختر را اذیت می کند(حد وسط نداریم)
- در مواردی دختر خدمتکار پسر می شود?
- یسری مسائل دیگر هم هست که روم نمیشود بگویم ?
- پایان
- پایان قطعا خوش است و همه ی شخصیت های خوب با یک نفر (شده از اسمان بیاورند)ازدواج می کنند و کسی مجرد نمی ماند.(حتی کارگر باغ!)
- همه ی شخصیت های بد یا به سزای عملشان میرسند یا به راه راست هدایت شده توبه می کنند .
- شخصیت های اصلی عروسی با شکوهی می گیرند
- دختر خبر بابا شدن را به شیوه های مختلف به پسر می دهد?
یک بار تصمیم گرفتم کلیشه های سریال های ترکی را هم در پستی منتشر کنم اما هر چه بیشتر نوشتم شباهت به این پست بیشتر شد دیگر نمی دانم انها از روی این رمان ها کپی کرده اند یا این رمان ها از روی آنها؟!
به نظر شما نویسنده ی اینگونه رمان ها در چه رنج سنی هستند؟ به نطر شما برای اینکه ذهن دختران نوجوان ما با این اراجیف خارج از عرف و دین و کاملا غیر ممکن پر نشود و به انها گرایش پیدا نکنند باید چه کنیم؟ به نظر شما اعتماد به نفس نویسنده ای که دوباره با مقدمه ای ادبی همین موارد را مینویسد چقد می تواند باشد؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
فکر میکنی تو مسیری؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
هنر ظريف زندگی در لحظه
مطلبی دیگر از این انتشارات
شروع دورانی جدید با یک سکه