محمد علی هستم، متولد سال ۸۳. عاشق هنر،گیم، تکنولوژی، فیزیک و ریاضیات
معرفی فیلم the father
میتونم بگم بخش اعظمی از پست های من را نقد فیلم تشکیل داده است. اما از این پس دلم نمیخواهد که فیلمی یا بازی را نقد کنم، چرا که به نظرم تا وقتی که در موقعیت یک فیلمساز قرار نگیریم و از همه مهمتر، تا وقتی که یکی دو تا فیلم درست حسابی درست نکردم، حق ندارم نظر کارشناسی شده ای درباره فیلم یا بازی بدهم. برای همین از این به بعد فقط فیلم ها خوبی که دیده ام را معرفی میکنم و فقط دلایلی که از آن خوشم آمده را بیان میکنم. فیلم birdman یک دیالوگ جالب دارد که میگوید: "میدونی منتقد کیه؟ منتقد همون بازیگر ناموفقه"، و خب میبینم که دیالوگ نسبتا درستی هستش. امیدوارم که خوشتان بیاید.
توجه: این پست هیچگونه اسپویلی ندارد و هیچ جای داستان برای شما لو نمیرود. با خیال راحت بخوانید.
راستش را بخواهید نمیدانم چجوری از فیلم تعریف کنم. فیلم درباره آلزایمر است اما با یک تفاوت بسیار بزرگ، شما کسی را نخواهید دید که آلزایمر دارد بلکه این شما هستید که قرار است در فیلم آلزایمر داشته باشد! درست است که در فیلم شخصیت اصلی (پروتاگونیست) آلزایمر دارد اما شما فقط قرار نیست که فراموشی کس دیگری را نگاه کنید بلکه در فیلم شما همان حسی که دارد که یک بیمار آلزایمر دارد.
فیلم شما را با یکی از پیچیده ترین پازل های ممکن رو به رو میکند. پازلی که هر چقدر آن را حل میکنید عجیبتر میشود. یک پازل میتواند خیلی سخت باشد و آنقدر سخت باشد که حل کردنش عملا غیر ممکن شود، اما اگر یک پازل غلط باشد، باز هم میتوان آن را حل کرد؟ برای مثال فکر کنید من دو پازل متفاوت از برج ایفل خریده ام و هر دو را وارد یک جعبه میکنم و به شما میدهم که حل کنید. شما تا جایی پازل را حل میکنید اما متوجه میشوید که برخی قطعات به هم دیگر نمیخورد. بله هر دو از برج ایفل است و حتی از لحاظ شکل قطعات میتوانند کنار هم قرار بگیرند اما در نورپردازی و زاویه دوربین که از ایفل عکس گرفته شده، فرق میکند. شما تعجب میکنید که چرا این چند قطعه با هم در یک جعبه هستند اما من اصرار میکنم که پازل درست است و باید آن را حل کنید. این دقیقا همان حسی است که هنگام دیدن فیلم پیدا میکنید. شاید با خودتان فکر کنید که این پیچیدگی فیلم که غلط است و باید نقطه ضعف فیلم باشد اما برعکس، این پیچیدگی دقیقا نقطه قوت فیلم است. این پیچیدگی دقیقا همان چیزی است که یک بیمار آلزایمر در بازیابی خاطراتش حس میکند. یک بیمار آلزایمر وقتی میخواهد خاطرات خودش را مرور کند متوجه میشود که خاطراتی که دارد با هم نمیخواند و تطابق ندارد و یک حس عجیب و تنهایی میکند.
به قطع میتوان گفت که بازیگران فیلم یکی از بهترین بازی ها خود را به معرض نمایش گذاشته اند. آنتونی هاپکینز به زیبایی تمام بازی کرده است و جوری بازی میکند که انگار بازیگر نیست و خودش با این مشکل دست و پنجه نرم میکند. از نظر من اگر آنتونی هاپکینز اگر امسال اسکار را نَبَرد واقعا به او کم لطفی شده است، نه فقط یک اسکار بلکه اگر هزاران اسکار نیز با خود به خانه ببرد باز هم کم است. باقی بازیگران نیز بازی به اندازه و درستی دارند و هر کسی سر جای خودش است. به معنای واقعی تیم بازیگری یکی از بهترین تیم بازیگری در سال های اخیر است.
طراحی صحنه یک عنصر بسیار مهم در فیلم است. طراحی صحنه در فیلم حکم برج ایفل در پازل های بالا را دارند. آن ها دقیقا دلیل شباهت پازل ها هستند، پازل هایی که با یکدیگر فقط شباهت دارند اما عضو یک پازل نیستند. همچنین تدیون نیز مانند طراحی صحنه کمک بسیاری به فیلم کرده است. تدوین بسیار دقیق است و هر کات در طول فیلم یک تیکه ای از پازل است.
این فیلم به درد چه کسانی میخورد؟
- کسانی که بیمار آلزایمری در خانواده خود دارند
- کسانی که به فیلم های معمایی علاقه دارند
- کسانی که دوست دارند تا آخر فیلم نتوانند هیچ حدسی درباره پایان فیلم بزنند
- کسانی که به گروه بازیگری فیلم اهمیت میدهند
نمره imdb (متغیر در روز): 8.3/10
نمره متاکریتیک: 88/100
نمره راتن تومِتوز: 98%
اگر از پست خوشتان آمد یادتون نره لایک کنید و اگر نظری دارید حتما حتما با من در قسمت نظرات در میان بگذارید
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب "تنهایی هولناک مکسول سیم"
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه : چشم انداز شنبه ها
مطلبی دیگر از این انتشارات
بهترین سن برای شروع یادگیری پیانو