نقد دو فیلم wild و into the wild

در همهمه و هیاهوی تکنولوژی و زندگی مدرن، شاید شما هم به این فکر کرده اید که مدتی از جیغ کرکننده زندگی مدرن فرار کنید و به سکوت طبیعت پناه ببرید.

اما هزار و یک تعهد و قول و دلبستگی ... ما را در تارِ چسبناک زندگی نگاه داشته و اجازه رهایی نمیدهد.

حال که خودمان نمیتوانیم بگریزیم، شاید تماشای فرار دیگران، درقالب فیلم برایمان جذاب باشد.

فیلم های بسیار زیادی در این زمینه ساخته شده اند، اما میخواهم به بررسی دو فیلم که سر و صدای زیادی کرده اند و هر دو بر اساس زندگی های واقعی ساخته شده اند بپردازیم:

wild و into the wild

دو فیلم بر اساس داستان هایی واقعی
دو فیلم بر اساس داستان هایی واقعی

دو فیلم با موضوعات مشابه اما یکی بسیار عالی و دیگری یک فاجعه ی کامل است.

از آنجایی که داستان دو فیلم و حتی اسم هایشان بسیار به هم شبیه است هر کدام را جداگانه بررسی میکنیم تا گیج نشوید (البته اگر فقط میخواهید بدانید کدام فیلم خوب یا بد است و به همین بسنده میکنید به آخر متن بروید آنجا نتیجه را گفتم.)

به سوی طبیعت وحشی (into the wild):

اتوبوس معروفی که پناهگاه کریستفور در سرمای آلاسکا بود.
اتوبوس معروفی که پناهگاه کریستفور در سرمای آلاسکا بود.
  • خلاصه فیلم:

داستان در مورد پسری به نام کریستوفر است که از جامعه، مدرنیته، تظاهر و پدر مادرش خسته شده و به همین منظور به سمت معشوقش یعنی طبیعت میرود، بدون هیچ تجهیزاتی. او به دنبال ماجراجویی است و میخواهد در نهایت به آلاسکا برود.

  • شخصیت پردازی:

قصه فیلم به این صورت روایت میشود که سفر کریستوفر را نشان میدهد و در خلال آن فلش بک هایی میزند تا علت سفر کریستوفر را نشان دهد.

بخش مهم شخصیت پردازی باید به ما نشان دهد آدم چگونه به اینجا میرسد که از خانواده و دوستان و جامعه فرار میکند و بدون هیچ امکاناتی، هیچ امکاناتی راهی سفر میشود، این مهمترین خصوصیت شخصیت اصلی است، چرا که او را وادار به کاری کرده که کمتر کسی به آن تن میدهد.

و باید به شما بگویم که فیلم در نشان دادن این مهم کاملا فلج است.

فلش بک هایی به گذشته میزند، ولی فقط یکسری دعوا از پدر و مادرش نشان میدهد. هیمنقدر ساده، همینقدر آبکی.

  • فیلمنامه:

اجازه بدهید یک سوال ساده از شما بپرسم؟ اگر یک ماه فرصت کاملا خالی داشته باشید، چه چیزی جلوی شما را میگیرد که به تنهایی به دل طبیعت بزنید؟ آفرین، خطرات و مشکلات

در این فیلم که کریستوفر بدون تجربه کافی و بدون هیچگونه امکاناتی به دل طبیعت میزند و مطلقا با هیچ مشکلی مواجه نمیشود (البته به جز در اواخر فیلم که چندین ماه از طبیعت گردی اش گذشته است.)

وقتی میگویم هیچ مشکلی برایش پیش نمی آید تصور نکنید مبالغه میکنم. هرگز

او نه گرسنگی میکشد، نه تشنگی، نه از سرما میلرزد نه گرما آزارش میدهد. نه خسته میشود نه پاهایش از پیاده روی طولانی تاول میزند. نه با آدم های خطرناک مواجه میشود، نه حتی پشه ای او را میگزد.

به آسانی ماه ها در بیابان ها و جاده ها به سر میبرد.

در واقع مشکل اصلی فیلم، فیلمنامه ناتوان و آزاردهنده اوست.

در بخشی از فیلم کریستوفر قصد میکند در رودخانه های وحشی قایقرانی کند. به بخشی که قایق کرایه میدهد میرود، به او میگویند باید گواهینامه قایقرانی داشته باشید و هیمنطور نمیشود، و کلاس آموزشی هم تا چند سال آینده پر است. کریستوفر هم از آنجایی که انسان جسوری است، یک کایاک (قایق یکنفره مخصوص) تهیه میکند و به دل رودخانه وحشی میزند.

کایاک سواری بدون آموزش و حتی یک شکست مثل معجزه میماند.
کایاک سواری بدون آموزش و حتی یک شکست مثل معجزه میماند.

و میدانید چه چیزی جالب است؟ او بدون اینکه حتی یکبار به آب بیفتد در رودخانه وحشی کایاک سواری را یاد میگیرد، آن هم با کایاک که حفظ تعادل روی آن مثل بندبازی میماند.

و جالب تر اینکه در این رودخانه چند صد کیلومتر قایقرانی میکند و قاچاقی به مکزیک میرود و باز قاچاقی و بدون هیچ مشکلی از مکزیک به آمریکا بازمیگردد.

تعلیق چیزی است که نویسنده و کارگردان هیچ چیزی در مورد آن نمیدانند و استانداردهای خسته کنندگی را جابجا میکند.

بیشتر از این سرتان را بابت این فیلم درد نمی آورم، توصیه میکنم با دیدن این فیلم خودتان را اذیت نکنید.


وحشی (wild)

  • خلاصه فیلم:

داستان در مورد دختری به نام شریل است که مشکلات روحی فراوانی داشته، از مرگ مادرش بگیر تا خیانت های خودش به همسرش و اعتیاد و ... او برای یافتن و بازیابی خودش دل به سفری ماجراجویانه در دل طبیعت وحشی میزند.

  • شخصیت پردازی:

قصه این فیلم هم همانند فیلم به سوی طبیعت وحشی ماجرای سفر شریل در طبیعت را نشان میدهد و در میان سفر فلش بک هایی به گذشته میزند، اما این اتفاق در اینجا به درستی می افتد. ابتدا شریل را میبینیم که دختری شاد است و با مادرش زندگی میکند، اما کم کم مادرش سرطان سختی میگیرد و هر روز ضعیف تر میشود و در نهایت میمیرد. شریل همسر مهربانی دارد که به هم علاقه دارند ولی شریل به طرز بیمارگونه ای بارها به او خیانت میکند، کم کم به سمت مواد مخدر هم کشیده میشود و در نهایت طلاق میگیرد.

شریل که از دست خودش کلافه شده برای فرار از خود امروزش و یافتن نسخه ی درست خودش، به طبیعت میگریزد/پناه میبرد.

نباید از بازی خوب ریس ویترسپون چشم پوشی کرد.
نباید از بازی خوب ریس ویترسپون چشم پوشی کرد.
  • فیلمنامه:

برخلاف فیلم به سوی طبیعت وحشی در اینجا شاهد یک روایت درست از سفر به طبیعت هستیم.

در سکانس ابتدایی فیلم شریل را میبینیم که بالای کوه از خستگی و درد پایش مینشیند و چکمه کوهنوردی اش را در میاورد، ناخن پایش بر اثر فشار شکسته و مجبور میشود ناخنش را با دست بکشد، در همین حین کفش کوهنوردی اش از بالای کوه به پایین پرت میشود ...

این سکانس را که دیدم گفتم: آخیش، این درست است، این شد فیلم

در ادامه فیلم نشان میدهد شریل سفرش را شروع کرده و چگونه با چالش های مختلف با طبیعت وحشی مواجه میشود، از سنگینی کوله پشتی و کبودی هایش بگیر تا درست کردن غذا، اشتباه آوردن گاز پیک نیک، ترس از بقیه و ...

فیلم در کنار داستان جذاب، تجربه خوبی از طبیعت گردی، چالش ها و راهکارها میدهد و ما را با جامعه ی کوهنوردان آشنا میکند.

ادعا نمیکنم این یک فیلم دیوانه وار جذاب است و یک لحظه هم نمیتوانید از آن چشم بردارید، خیر، اوقات کوتاهی خسته کننده میشود، اما میتوانید 2 ساعت پای آن بنشینید، لذت ببرید و حتی کمی در مورد طبیعت گردی اطلاعات کسب کنید.

نتیجه گیری:
فیلم به سوی طبیعت وحشی(into the wild) بسیار ضعیف و خسته کننده است، و تجربه خوبی از طبیعت گردی به شما نمیدهد
فیلم وحشی(wild) در کنار جذابیت و چالش های کوچک، شما را با طبیعت گردی و جامعه کوهنوردان آشنا میکند.

اگر شما هم این دو فیلم را دیده اید خوشحال میشوم نظرتتان را به اشتراک بگذارید.