در تلاش برای «ایستادن بر روی شانه غولها» | Mo3Beh@
نقد و بررسی فیلم مریخی (The Martian) | جستجوی رویا در دنیای حقیقی
معرفی کلی
نام فیلم: مریخی
سال ساخت: 2015
رتبه IMDb از 10: 8
ژانر: علمی -تخیلی* ، ماجراجویی ، بقا(سوروایوال)
کارگردان: ریدلی اسکات
برگرفته از : کتاب مریخی اثر اندی ویر(2011)
فرض کنید توی ساحل با خانواده خودتون نشستید و از ماجراجویی و سفر لذت میبرید. بووووم! یهویی یه طوفان سهمگین کل منطقه رو میپوشونه. شرایط جوریه که خانواده رفتن رو به موندن ترجیح میدند. و بعدش چی میشه؟ از عجله زیاد شما رو جا میذارند. سناریوی بالا بیشتر از اینکه دارک به نظر بیاد خنده داره.
ولی ما در فیلم مریخی با یک گروه فضانورد در مریخ مواجه هستیم که مجبور میشن عملیاتشون به خاطر طوفان شن رو به صورت نصفه نیمه ترک کنند و به زمین بیان. اما غم داستان اونجایی که یکی از مامورین با برخورد آنتن مخابراتی گم میشه. وقتی بقیه خدمه هیچ علائم حیاتی از اون نمیبینند مریخ رو به مقصد زمین ترک میکنه. اما اون فرد نیمه نصفه جون زنده میمونه. و ما در فیلم با داستان ماجراجویی و برگشت اون مواجه هستیم. این وقتی جذاب میشه که ماموریت برای 70 روز مریخی به تعداد 6 نفر برنامه ریزی شده بود. ولی مامور تنهای ما باید برای زنده موندن طولانی مدت تلاش کنه.
بیشتر فیلم صرف نشون دادن شرح حالی از مارک واتنی، همان مامور تنها میشه. در واقع طی فیلم رنگ نارنجی مریخ عمدتا چشمنوازی میکنه. در بعد دیگهای داستان در زمین، سکانسهایی از فیلم صرف امور اطلاعرسانی و برنامهریزی برنامههای فضایی ناسا میشه. میشه گفت برای اولین بار در تاریخ علم شاهد شبیهسازی ریزکاریهای ناسا و مهندسین داخل اون هستیم. این بُعد در کنار چشمنوازیهای (محیط شبه) مریخ برای افراد که تشنه حوزههای فضایی-علمی هستند میتونه خیلی جذاب باشه.
*این فیلم بیشتر از اینکه بخواد به حوزه رویایی و نظریههای نوین و فرضیههای اثبات نشده دست بذاره به مسائل ساده و علم عمومی دست گذاشته. یعنی اینجا مثل کمیک بوکها با موجود فضایی درگیر نیستیم؛ مثل بایدیفالت فیلمای تخیلی سمت فیزیک کوانتوم یا بعد چهارم نمیریم؛ یا ابر قهرمانی با نیروی خارق العاده وجود نداره. در مریخی ما با کاتالیست ایریدیوم، هیدروژن میسازیم؛ برای سرعت گرفتن فضاپیما صندلیهاش رو بیرون میندازیم. مدار مانور چرخشی و باتری اتمی و سلول خورشیدی داریم. و هزاران کار دیگه که به شما از علم امروزی صحبت میکنند. البته فیلم در کنار این موارد، کلی خلاقیت و اتفاقات هیجانانگیز داره که با دیدن اونها هیجان در خونتون جریان پیدا میکنه.
در همکاری اسکات و ویر شمای بیننده رو با چندتا مهندس تنها نذاشتند. بخشی از فیلم شاهد دامن زدن به بُعد احساسی شخصیت اصلی میشه. مخصوصا از این بابت که تا اواسط فیلم هیچ راهی ارتباطی بین واتنی و ناسا یا کسی دیگه وجود نداره. بخشی از فیلم هم به احساس عذاب وجدان 5 فضانورد دیگه میگذره. اونا که رفیقشون رو زنده زنده روی سیاره غریب ترک کردند قاعدتا حس خوبی ندارند. این فکر و خیال که اصلا واتنی چقدر زنده میمونه؟ یا چطور باید امید به رسیدن به ماموریت بعدی یا کمکهای ناسا داشته باشه ؟ و کلی سوال و فکر خیال که ذهن مخاطب رو همراه خودش میکنه.
و اما در انتهای بخش معرفی باید بگم این فیلم رو به تموم دسته فیلمبینها برای یک بارم شده پیشنهاد میکنم. شما با یک شاهکار علمی-ماجراجویی طرف هستید.
جلوههای تصویری
در بخش جلوه تصویری ما با سه نوع تصویربرداری مواجه هستیم.
در تصویربرداری نوع اول تصاویر از محیط مریخ هست. محیطی که باید غالبا به رنگ نارنجی باشه، حرکت اجسام به دلیلی گرانش کمتر( نسبت به زمین) فرق میکنه. رنگ آسمون کمی متفاوته و باید احساس تنهایی در جو مریخ نهادینه بشه. میتونیم بگیم اسکات به خوبی فضای مریخ رو شبیه سازی کرده. شما در صحنههایی با جلوههای زیبایی نوری از خورشید یا کاهش نورهای مختلف در مریخی مواجه میشید.
در نوع دوم ما با زمین و محیط اون برخورد داریم. وقتی از محیطش حرف میزنیم، در واقع از محیط سالنهای کنترل با کلی کامیپوتر و مانیتور، اتاقهای جلسه ناسا یا اتاق شخصی کارمندان حرف میزنیم. البته بخش کمی از فیلم به مکانهای عمومی مثل خیابون هم پرداخته. از اونجایی که هدف فیلم بیشتر روی مریخ معطوف بوده، ما شاهد جلوه خاصی از بابت زمین نیستیم. اما اتاقهای کنترل به خوبی ساخته و پرداخته شده بودند. به نوعی که اعماق تاریکی و وجود دیتا فراوان را در مخاطب القا میکرد.
اما بخش سوم که میشه گفت زیباترین بخش فیلم بود، بخشی بود که نقش شبیه ساز فضا رو برای ما بازی میکرد. به زیبایی تمام جاذبه صفر به تصویر کشیده شده بود. حرکت اجسام تا حدود قابل قبولی بر بیس فیزیک بنا شده بود. و ما با تزلزل و جایگاههای مناسب دوربین ترس و لذت رو با هم تجربه میکردیم.
نکتههای مهم جلوه بصری :
بازتاب نور: در این فیلم به باز تابش نور اهمیت خاصی داده شده بود. به وضوح در صحنههای مختلف بازتابهای جذاب رو شاهد بودیم.
لانگشاتهای زیبا: همان طور که گفتم حس تنهایی مریخ باید کاملا غالب میشد. چند لانگشات زیبا تقریبا این امر رو ممکن کردند.
اهمیت به تقارن و خط امداد: فیلم در صحنههای مختلف متعهد بودن به قوانین عکاسی و فیلمبرداری منظم رو ثابت میکرد.
احتراق و لانچ موشک : در مجموع پنج صحنه لانچ موشک در فیلم وجود داشت. علاوه بر اون سه صحنه انفجار که واقعا به طرز خوبی فیلمبرداری یا شبیه سازی شده بودند.
تکنینک فید شدن: یکی از تکنیکهای زیبا، تکنیک فید شدن بود. برای مثال تصویر نمایشگر یهو واقعی میشد:
دوربین با صفحه اطلاعات: بعضی سکانسهای فیلم توسط دوربینهای واقع بر سکونتگاه یا وسائل فضانوردان گرفته میشد. این دوربین ها در کنار خود اطلاعاتی داشتند که واقعا صحنه را جذابتر و مدرنتر کرده بود:
نور خورشید غیر متمرکز: در واقع توی فضا به دلیل وجود نداشتن جو مثل زمین نور خورشید متمرکز نیست. (یعنی به جهات مختلف پخش میشه) سازندگان مریخی به این مسئله دقت کردند :
جدای از صحنهسازی معرکه و جلوههای زیبا ما در صحنههایی با چرخش و سردرگمی زیادی مواجه میشدیم. علاوه بر این، وجود اطلاعات زیاد در بعضی مواقع موجب گیج شدن مخاطب میشد.
جلوههای صوتی
در این فیلم علاوه بر موسیقی گنگ و مجهول که یادآور فضای مریخ هست. شاهد موسیقیهای متن جذابی هستیم که گوش نوازی میکنند. البته متاسفانه در بعضی اوقات صدای جلوه های ویژه کمی گوش خراش میشوند که نمیتوان عیبی بر آن وارد کرد چرا که در فضا صداها همینقدر گوش خراشند. اما نکته منفی آن استفاده زیاد از موسیقی Rock و R&B هست که اگر با اون ها غریبه باشیم با فضای فیلم ارتباط نمیگیریم.
یکی از آهنگهای وسط فیلم با ترجمه
خطر اسپویل!
بررسی داستان
خوب، داستان چیز پیچیدهای نداشت. یک فرد توی مریخ گم میشه و بعد اون سفینهای و در امتداد اون کل هزینه برای بازگشت اون فرد انجام میشه. داستان بیشتر در مریخ و داستان تقابل واتنی با طبیعت مریخ میگذره. داستان در نقطههایی به سکوت دیالوگی میپردازه تا مخاطب رو با تنهایی واتنی بیشتر درگیر کنه. ولی بخش جالبی از داستان با هیجان اتفاقات پیش میره. اما بریم ریز ریز بررسی کنیم:
اصل داستان: ما با یک داستان علمی-(تقریبا) تخیلی در جریان هستیم. داستانی که قراره در کنار جذب مخاطب به زیبایی روایت هم بپردازه. خوب شاید واقعا اگر تک تک ما جای نویسنده اصلی باشیم این فکر که کل یک فضاپیما و هزینههای جانبی اون رو برای بازگشت یک نفر صرف کنیم کار درستی به نظر نیاد. ولی جالب اینه که بدونید قوانینی مشابه وجود داره. برای مثال وقتی که وضعیت یکی از چندصد مسافرین هوایپما اگر وخیم بشه،هواپیما موظفه که در اولین فرودگاه فرود بیاد. آیا مثال مشابهی وجود داره؟ بله: داگلاس ماوسون(Douglas Mawson) کسی بود که در قطب جنوب گیر کرده بود؛ یخ شکنی با هزینه سنگین به نجاتش شتافت.
اتفاقات طی فیلم: پس اصل داستان تا حدود زیادی ممکن هست. ولی بحث دوم بحث ریز اتفاقات هست. مثلا یکی از اون اتفاقات بخش رسانه بود. واقعا عملکرد فیلم در این زمینه ضعیف بود. ناسا جوری ضعف عملکردی داشت انگار یک شرکت کوچیک و محلیه. در موارد مشابه فعالیت رسانهای کمپانیهای بزرگ به همین سادگی و دستپاچگی نیست. یکی از جالبی داستان اینه که ما با یک روند یکسان موفقیت روبرو نیستیم. واتنی و تیمش بارها در این فیلم شکست میخورند، اتفاقات بد میوفته، همه چیز ایدهآل نیست. اینه که داستان ما رو قشنگتر کرده.
در بعد دیگه همزمانی اتفاقات مثل مخابره لحظه به لحظه به زمین باعث شده هیجان فیلم در بعد جذابی برسه. وجود دیتای گم شده و پنهان در فیلم مثل ظهور باتریهای هستهای یا دستگاه عکس گیرنده باعث خستگی مخاطب میشه. انگار کارگردان مثل شعبدهباز یهو از جیب خود بامبول در میاره. اما همین نقشهها هم چالشهایی پیش روی واتنی میذارن که حل کردن اون روند قشنگی از فیلم ساخته.(مثل زبان دودویی) ساختن غذا و رژیم اون به وضوح قابل مشهوده و صحنههای زخم و درد تا گوشت پوست و استخون حس میشه. زندگی در مریخ اونقدرام راحت نیست و قرار نیست روند تکراری باشه. علاوه بر اون فشار وارده بر ناسا هم زیاد بوده و به همین راحتی قابل تنظیم نیست. تا جایی که پای سیاست چینی هم به میون میاد!
در بخش سوم فیلم هم سفر واتنی شروع شده و انواع آمادگی برای اون شکل میگیره. وجود شکست در عملیات اول نجات فیلم رو واقع گرایانهتر کرده و نشون دادن از روند طراحی اون رو علمی تر نشون میده. اون ور، در مریخ هم شاهد لاغر شدن واتنی و عملیات همه جانبه تخلیه فضاپیما رو داریم. ویر(نویسنده) با تمام جزئیات علمی به این بخش پرداخته و به زیبایی به تصویر در آومدهان. در انتها هم عملیات گرفتن در فضا که واقعا شور و اشتیاق رو بر میانگیزه.
کتاب
این فیلم اقتباس شده از کتابی با همین نام هست که اثر اندی ویر نویسنده معروف نجومی هست. اندی ویر چندین کتاب مشابه دیگه با مضمونهای مختلف داره که خوندن اونها برای علاقه مندان به "مریخی" میتونه پیشنهاد خوبی باشه.
در کتاب توضیحات پیشرفتهتر ، دستگاههای بیشتر، اتفاقای قشنگتر و روند داستانی طولانیتر و خلاصه که کتاب گستردهتری منتظر شماست. مثل مثال معروف یخ داخل آب و بیرون آب :) اما در کتاب ما شاهد مخفف کلماتی هستیم که واقعا اعصاب خوردکن میشه(پیشنهاد میکنم اگر میخونید باید یه لیست از مخففات درست کنید) ولی اتفاقای علمی کاملا توصیف زیبا تری دارند. البته خود کتاب روند اول شخصه داره و تا اواسط اون ما فقط با دفترچه خاطرات واتنی طرف هستیم.
جمع بندی
یه فیلم مخاطب پسند که هم مناسب برای سرگرمی هست هم مناسب برای افرادی که شیفته علم و فضا هستند. در کل روند داستانی قشنگی داره و با چالشهای خلاقانهای فکر آدمی رو درگیر خودش میکنه. وجود دیالوگ های طنز و شخصیت پردازی مناسب نمره قبولی رو از بیننده میگیره. اما وجود محاسبات پیچیده ذهن بیننده رو کمی خسته میکنه. روند داستانی خطی نداره و باعث میشه اتفاقات غیرمنتظره هیجان انگیزش کنه. جالبی این هیجان اینه که در حیطه علم هست و توی معادلات جا میگیرند. در کل میتونه تجربه قشنگی از فیلم علمی نسبتا تخیلی باشه.
مطلبی دیگر از این انتشارات
پشت صحنهی زندگی یک تولیدکننده محتوا
مطلبی دیگر از این انتشارات
تولید محتوا چیست؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
اوقات فراغت خودمون رو چگونه سپری کنیم؟