چگونه ایده‌های خوب را بدزدیم (آستین کلیون)

10 نکته در باب خلاق بودن که هیچ کس به شما نگفته
10 نکته در باب خلاق بودن که هیچ کس به شما نگفته

نام کتاب: چگونه ایده‌های خوب را بدزدیم

نویسنده: آستین کلیون

انتشارات: بنگاه ترجمه و نشر پارسه

درباره کتاب :

همانطور که از اسم کتاب پیداست قرار است مطالبی در مورد خلاق بودن و بایدها و نبایدهایش بخوانیم.

اینکه چطور وقتی کفگیر خلاقیت‌مان به تهِ دیگ خورد سراغ آثار دیگر برویم و از آنها الهام بگیریم.

این کتاب راهنمایی الهام‌بخش در زمینه خلاقیت است، برای آنان که می‌خواهند بخش هنری وجود خود را کشف کنند و یک زندگی خلاقانه بسازند.

کتاب شامل 10 فصل که به اختصار در هر بخش مطالبی برای تمرین خلاقیت یا چارچوب های آن بیان می‌شود.

کتاب با جمله ای شروع می‌شود از پابلو پیکاسو : هنر یعنی دزدی

منبع الهام، آثار تمام کسانی است که شما آنها را ارج می‌نهید و کارهای آنها را تحسین می‌کنید.

در مورد همه چیز این قانون صدق می‌کند؟ بله

به همه چیز خوب نگاه کنید، آیا ارزش دزدی دارد ؟ اگر آره که آن را بردارید و اگر نه به سراغ چیز دیگری بروید. هر چیزی را می‌شود کش رفت و اگر آن را پیدا نکردید فقط خوب نگاه کنید و صبر کنید.

دیوید بووی می‌گوید: تنها چیزی که آموختم این بود که چه چیزی را از کجا بدزدم

شاید سوال برایتان پیش بیاید که پس چیزهای اریجینال چه می‌شوند ؟

هیچ چیز اریجینالی وجود ندارد، به قول نویسنده‌ای به نام جوناتان لتم: وقتی مردم به چیزی می‌گویند اریجینال، در نود درصد موارد، به این دلیل است که اصل کاری را ندیده‌اند.

یک هنرمند درست حسابی می‌داند که چیزی از <هیچ> حاصل نمی‌شود. بسیاری از کارهای خلاقانه بر ساخته‌های پیشین بنا شده‌است. در واقع هیچ‌چیز کاملا اریجینالی وجود ندارد.

گوته : ما را آن چیزهایی می‌آرایند و شکل می‌دهند که دوستشان داریم.

طرح‌هایی که می‌پسندید خوراک ذهنی و مسیر شما را مشخص می‌کنند. طرح های خوب را ببینید و آنها را بدزدید، خوب تقلید کنید و باز کارهای خوب از قهرمانانتان را دنبال کنید.

یک نظریه اقتصادی می‌گوید، اگر شما درآمد پنج رفیق صمیمی‌تان را با هم جمع کنید و میانگین را حساب کنید، پاسخ بسیار نزدیک به درآمد خود شما خواهد شد.

پس اگر این دید را در کارهایمان هم داشته‌باشیم شما فقط می‌توانید به اندازه چیزهایی که دور و اطرافتان جمع کرده‌اید خوب باشید.

برای مرور و جمع‌آوری آثار هنرمندانی که آنها را تحسین می‌کنید لازم نیست تمام تاریخ هنر را بخوانید، به جای بلعیدن کل تاریخ یک نفر را که الهام‌بخش شماست انتخاب کنید و هر چیزی را که به او و آثارش برای شناختنش مربوط می‌شود را مطالعه کنید.

سپس سه نفر را که آن شخص قبول دارد را پیدا کنید و در مورد آنها نیز به همین شکل پیش بروید، همین طور بخوانید تا درخت شما شاخه‌های بیشتری پیدا کند.

زمانی که درخت را ساختید، زمان ساختن شاخه خودتان فرا می‌رسد.

خلق کن، خودت را خواهی شناخت

اگر بنشینیم ببینیم کی هستیم و چی هستیم، قبل از اینکه شروع به کاری خلاقانه کنیم فقط نشسته‌ایم و ول‌معطل چرخیده‌ایم به جای اینکه خلق کنیم.

همین الان هم آماده هستید، شروع به خلق کردن کنید.

ممکن از شروع بترسید که امری طبیعی است. این مشکل در تمام افراد تحصیل‌کرده به‌وفور دیده می‌شود که به آن سندرم ایمپاستر می‌گویند، یعنی فرد نمی‌تواند دستاوردهایش را باور کند.

باور می‌کنید؟ همه همینطور هستند. از هرکسی که کاری خلاقانه انجام می‌دهد بپرسید، به شما حقیقت را خواهد گفت; آنها واقعا نمی‌دانند مواد اولیه کارشان از کجا می‌آید. آنها فقط همیشه حضور دارند تا کار خلاقانه‌شان را انجام دهند.

جان کلیس : ما نمی‌دانیم ایده‌ها از کجا سراغمان می‌آید، فقط مطمئن هستیم از لپ‌تاپ‌هایمان نمی‌آید.

از دست‌هایتان استفاده کنید، از مانیتور دور شوید و به کاغذ و قلم اجازه بدهید بیافرینند.

خیره شدن به مانیتور چیزی به شما نمی‌دهد نه منبع الهام است و نه اجازه می‌دهد به دستانتان تا چیزی را خلق کند. برای خلق کردن یک چیز، باید بدنتان را وارد عمل کنید، به دستانتان و ذهنتان آزادی عمل بدهید تا آنچه را که حس می‌کنند را به حیطه اجرا ببرند، سپس برای طرح نهایی و پیاده‌سازی سراغ کامپیوترتان بروید.

کار خلاقانه‌ای که تنها از سر بیرون بزند به درد نمی‌خورد.

حال چه‌ باید کرد ؟

1- قدم بزنید

2-چیزهایی که ارزش دزدیدن دارند را پیدا کنید و نگه‌دارید

3-به کتابخانه بروید

4-دفترچه‌ای بخرید و ایده ها و هرچه به ذهنتان می‌رسد را بنویسید

5-گزارش روزانه بنویسید

6-یک جلد از این کتاب را به کسی هدیه بدهید

7-برای خودتان سایت یا وبلاگ راه بیندازید

8-چرتی بزنید