مهندس سخت افزاری که آهنگسازی میکنه و عاشق ادبیاته :) وبگاه شخصی : haghiri75.com
قانون جذب تسلا، برای موفقیت یا برای وسواس؟
سلام. محمدرضا حقیری هستم. مربی کلاسهای موفقیت با متد قانون جذب تسلا. بعد از گذروندن این دوره، خریدن کتابها و جزوات گرونقیمت من و همچنین معرفی دوستان و آشنایانتون به من، یاد میگیرید که چطور نیکولا تسلا با داشتن یک قانون ساده در عرض ۲ سال به یکی از برجستهترین فیزیکدانان و مهندسین دنیا تبدیل شد.
اما آیا واقعا همینطوره؟ در این مطلب با من باشید تا توضیحات بیشترش رو با هم بخونیم.
تسلا کیه؟
نیکولا تسلا، یک فیزیکدان، مخترع، مهندس و خلاصه انسان همهچی تموم صربستانی-آمریکاییه که بسیاری از کشفیات، ابداعات و اختراعاتش مثل الکتریسیته جریان متناوب (AC یا همون چیزی که در خونههامون داریم)، موتورهای القایی (مثل موتور پنکه)، انتقال بیسیم انرژی (رادیو) و ...؛ باعث شدند کره زمین جای بهتری برای زندگی باشه.
البته، شما اگر علاقه بیشتری به زندگی تسلا دارید، بهتون توصیه میکنم که حتما برید و مدخل مرتبط با ایشون رو در ویکیپدیا مطالعه کنید. صرفا میخواستم اینجا کمی از تسلا صحبت کنم و بهتون بگم که ایشون، کی هستن.
قانون جذب تسلا
چند روز پیش، یک دوستی صحبتی رو به نقل از اقوامشون در مورد پدیده قانون جذب تسلا توییت کرده بود و حقیقتا این موضوع، نظر من رو جلب کرد. چون تا جایی که میدونستم، این چیزا معمولا از فیلسوفنماهای قرن معاصر درمیاد و معمولا هم این قوانین و گفتهها، به جز در محافل «بزرگترای فامیل» و «پای فیش پیتزا» جای دیگری کاربرد ندارند.
خلاصه، دست به سرچ شدم و در مورد سخنرانیها، کتابها و نقلقولهای تسلا (یا حداقل منتسب به تسلا) گشتم و در نهایت به این نقل قول منتسب به تسلا رسیدم:
اگر شما از شکوه ۳، ۶ و ۹ خبر داشتید، میتونستید کلید جهان هستی را داشته باشید.
و خب حقیقتا چیزی جز یک وسواس ریاضیاتی در این جمله ندیدم. گذشته از این، اعداد ۳ و ۶ حاصل جمعشون میشه ۹. و خب اگر این سه عدد رو از اعداد ۱ تا ۹ حذف کنیم یعنی داشته باشیم :
۱ ۲ ۴ ۵ ۷ ۸
این اعداد یه صورت زیر :
- ۱ + ۸
- ۲ + ۷
- ۴ + ۵
هم برابر ۹ هستند. یعنی چی؟ یعنی احتمالا تسلا اینجا یکم بازیش گرفته بوده ? گذشته از اون، میشه ۳ و ۶ هم با جمع و تفریقای جالب از دل این اعداد کشید بیرون. خب، پس این همه قانون جذب و فلان واسه چی بوده؟ در ادامه بررسی خواهیم کرد.
عاداتی که مردم به قانون جذب تسلا ربطش میدن + کمی تحلیل
تسلا قبل ورود به مکان جدید، یک مسافتی رو سه بار طی میکرده
این عادت به نظر شما ممکنه واقعا عادت عجیبی باشه، نه؟ اما برای من واقعا عادت عجیبی نیست چرا که خودم هم همینطورم. اما آیا این ربطی به قانون، وسواس یا موفقیت داره؟ راستش بله. به هرسهش ربط داره.
شرایط روان انسانها، باعث میشه که برای خودشون قوانین مختلفی وضع کنن. مثلا یه نمونهش اینه که «هیچوقت در چت به طرف مقابل اجازه نمیدم پیام آخر رو اون ارسال کنه» و خب روان انسان تابعی از شرایط محیطی و ارثی اون انسانه. شاید در محیطی بوده که یاد گرفته تمامکننده مکالمه، باید اون باشه و نه طرف مقابل. خب یکم گیجکننده شد، نه؟ بذارید با مثال خود تسلا پیش بریم.
فرض کنید قراره جایی برید مصاحبه کاری. قطع به یقین، شما نیاز دارید که اضطرابتون رو کم کنید تا تمرکزتون بره بالا و بتونید هم خودتون رو پرزنت کنید و هم به سوالات فنی و شخصی مصاحبهکنندگان پاسخ درستی بدید. ممکنه راهحلتون، نوشیدن یک لیوان آبهویج خنک، خوردن قرص آرامبخش یا سهبار طی کردن یک مسیر باشه.
پس تسلا به این خاطر این کار رو میکرده که اضطراب خودش رو تسکین بده، تمرکزش رو به دست بیاره تا بتونه حرف بزنه و ارتباط بگیره. ربطش به موفقیت؟ آدمها وقتی کمتر مضطرب باشن معمولا موفقترن. خیلی از امتحاناتی که ما شرکت میکنیم و موفق نمیشیم، دلیلش اضطرابمونه. البته، راه بهتر درمان و یا کنترل اضطراب مراجعه به مشاور و رواندرمانگره و نه راههای مندرآوردی.
در پایان این بخش بگم که تسلا، حدودا یک قرن قبل ما زندگی میکرده و در اون زمان، روانشناسی حتی به شکل علم هم درنیامده بوده. پس بهتره به جای تقلید کورکورانه از یک شخص نامدار و موفق، از راهحلهای مدرن استفاده کنیم.
تسلا در هتلها فقط در اتاقهایی که شمارهشون اعداد ۳ و ۶ و ۹ رو داشته ساکن میشده
بالاتر در موردش توضیح دادم. تسلا، دانشمندی بوده که عمدتا هم سرش در ریاضیات - اون هم ریاضیات پیچیده برق و الکترونیک - بوده. عجیب نیست که در اوقات بیکاریش، مشغول بازی با ریاضی میشده و به خودی خود کلی وقت رو با اعداد میگذرونده و کشف روابط ریاضی جدید، براش لذتبخش بوده.
از طرف دیگر، خیلی از آدمها به «عدد شانس» و «روز نحس» و ... اعتقاد دارند. برای من مثلا زمانی چهارشنبهها واقعا روز خوبی نبود. یکی از معدود دلایلش شاید داشتن درس حسابان در روز چهارشنبه بود ? اما مثلا یکشنبهها رو دوست داشتم چرا که درس جبر و احتمال داشتیم و یک معلم فوقالعاده خوشاخلاق داشت. خلاصه، این موارد هم در نظر داشته باشید.
سوال پیش میاد، آیا تسلا هم خرافاتی بوده؟ جواب اینه که بله. از جو تقریبا مذهبی مسیحی که روی صربستان حاکم بوده (چه زمانی که امپراتوری مستقلی بودند و چه زمانی که ذیل امپراتوری اتریش-هنگری قرار گرفتن و چه حتی در دوران کمونیسم!) میشه تا حد خوبی در مورد میزان خرافاتی بودن مردم هم اطلاعات کسب کرد.
این هم در نظر داشته باشید که همه آدمها، تا حدی خرافات رو باور دارند چرا که باور داشتن ناشناختهها، کمهزینهتر و کمخطرتر از باورنداشتنشونه :) حالا شکل و فرم این ماجرا میتونه متفاوت باشه. یکی به «جادو جنبل» (به قول قدیمیها) معتقده و یکی به کارما.
حالا از خرافه و خرافهپرستی بگذریم، یک موضوع خاص باقی میمونه. اون چیه؟ وسواس. یک جستجوی جالب نشون میده که اکثر افراد، دوست دارند عدد ولوم صدای تلویزیونشون، روی مضربی از ۵ یا ۲ باشه:
پس این قضیه هم قضیه مهمیه که در نظر داشته باشیم که تسلا، وسواس فکری عملی یا OCD هم داشته. که این هم عجیب نیست :) حالا اگر میخواید در مورد OCD بدونید میتونید باز به ویکیپدیا مراجعه کنید و اطلاعات خودتون رو افزایش بدید.
آیا با کپی کردن رفتارهای تسلا، ما هم موفق میشیم؟
خب، اینجا بحث به شکل دیگری عوض میشه. حقیقتش؟ نه. اگر شما صرفا سه بار یک خیابون رو متر کنید یا تو اتاق ۳۶۹ هتل وارد بشید نه! اما تسلا رفتارهای خوبی هم داشته که در ادامه در موردش صحبت میکنم. با کپی کردن رفتارهای زیر، شما احتمال موفق شدن خودتون رو بالا میبرید.
- جا نزدن: تسلا، جا نمیزده. یک داستان جالبی وجود داره که وقتی تسلا برای توماس ادیسون کار میکرده، ادیسون بهش میگه که «اگر یک سیستم انتقال برق خوب طراحی کنی بهت ۵۰ هزارتا میدم». تسلا هم که خوشحال و خرم از این قضیه مشغول طراحی میشه، بعد از مدتی میره و طرح تمامشده - که همین سیستم فعلی برقرسانی بوده - رو به ادیسون نشون میده. ادیسون هم بهش میگه «مشخصه که با شوخی امریکایی من آشنا نیستی، از پول خبری نیست». اما تسلا، طرحش رو به وستینگهاوس ارائه میده و همچنان میشه مرد شماره یک میدان برقرسانی.
- دنبال کردن علاقه: دنبال کردن علائق، واقعا بحث مهمی در موفق شدن انسانهاست. انسانهای موفق معاصر هم اکثرا به این خاطر موفقند که در علائق خودشون قدم گذاشتند و کار کردند.
- نترسیدن از بزرگ فکر کردن: فکر کردن به «ساخت لباس آیرنمن» خیلی بزرگه؟ باشه، شما بهش فکر کنید. بسازیدش. پروتوتایپ بزنید. دقت کنید که خیلی از اختراعات، نتیجه فکر کردن به یک موضوع خیلی بزرگتر بودند.
- ریسک کردن: ریسک کردن واقعا مهمه. قرار نیست همه کارهای ما، موفقیت صد رد صدی داشته باشند. اما قراره که همشون به ما تجربه اضافه کنند. پس اصلا و ابدا از این که ریسک کنید نترسید. حداقل تا وقتی ریسک کردن، براتون خطر جدی مالی یا جانی نداره :)
- توجه نکردن به منتقدین: درسته، ما منتقدین و انتقادات رو میشنویم و ازشون استفاده میکنیم. «توجه نکردن» در اینجا چیه؟ اینه که نگذارید هجمه انتقادات کارتون رو زمین بزنه :)
- لذت بردن از خود: همین دیگه، از نتیجه کارتون، هرچی که هست؛ لذت ببرید.
پس دیدین؟ لازم نیست حتما رفتار ماورایی و وسواسگونه باشه که ما رو در مسیر رشد و موفقیت قرار بده. همونطور که دیدین، این ۶ مورد در زندگی همه ما میتونه اتفاق بیفته. چه تسلا، چه انیشتین، چه پیکاسو و چه دکتر حسابی؛ همشون از این ۶ اصل قطعا تبعیت کردند که امروز من و شما اسمشون رو میدونیم.
این مطلب رو چندین روز بود که قصد داشتم در وبلاگ شخصیم بنویسم. اما چرا در ویرگول نوشتم؟ چون یک سری امکانات ویرگول هستند که هنوز آزمایش نکردم. گذشته از اون، محیط وبلاگ من فنی و خیلی برنامهنویسانهست ولی در ویرگول تقریبا از همهچی نوشتم.
خلاصه، این رو میخواستم بهتون بگم که اگر کسی در اینستاگرام مدعی شد که بهتون رمز و راز موفقیت تسلا رو میگه احتمالا کلاهبرداری بیش نیست. شاید هم واقعا بخواد بهتون بگه، به امتحان یکبارهش میارزه؟ نه؟ اما راستش اینطور نیست.
انسانها وقتی یک بار از سوراخی گزیده میشن، حریصتر میشن که روشهای دیگر رو هم تست کنن. مثلا «خب روش تسلا جواب نداد، روش ادیسون قطعا جواب میده!» ایدهایه که شاید در سیستم برقرسانی کار کنه، اما اصلا در زندگی شخصی و جامعه جواب نمیده.
حرف آخرم اینه که سعی کنید گول نخورید، آب زیاد بخورید و از همه مهمتر، به جای این که پول و وقتتون رو در اختیار این دورههای موفقیت و ... بذارید، برید سراغ این که تلاش و کوشش خودتون رو بیشتر کنید. مطمئنا جواب بهتری خواهید گرفت. همین دیگه، شاد و خندون باشید :)
مطلبی دیگر از این انتشارات
ایلان ماسک بر این باور است که در دراز مدت، نورالینک از متاورس بهتر است.
مطلبی دیگر از این انتشارات
استراتژیهای رقابتی بازاریابی و ناگفتههایی از سریال بازی مرکب!
مطلبی دیگر از این انتشارات
آنچه گذراندیم چه بر سر ادبیات میآورد؟