دانشجوی مهندسی کامپیوتر عاشق دلخسته هک و امنیت علاقه مند به یادگیری دوست دار حل مساله و برنامه نویس
من اولین سیستم عاملی که به عمرم دیدم
سال 83و 84بود که پدرم خریدهای خونه رو انجام داده بود وطبق معمول همیشه نیم ساعت بعد تایمی که میگفت خونم میامد خونه وماهم ناهار نخورده منتظرش بودیم حدود ساعت 4بود که آمد خونه میخواستم با سن کمم شروع کنم به غر زدن نق زدن که گفت واست یه خبر خوب دارم کلا غرزدن نق زدن فراموش کردم و پیگیر شدم که تو روخدا بگووووو مثل کنه چسبیده بودم به پدرم حتی اجازه نمیدادم لباس هاش عوض کنه که یه اخم کرد گفت بچه بزار لباسم عوض کنم دست صورتم بشورم بهت میگم منم از خر شیطون پیاده شدم گفتم باشه ولی تو این چند دقیقه داشتم میمردم چون اصولا آدم شکمویی وبازیگوش بودم و هستم دوست داشتم خبر خوبش در مورد رفتن رستوران یا شهربازی باشه......
بابام نشست سرسفره ناهار گفتمش بابا حالا خبر خوبت بگو گفت حدس بزن ..... اولین حدسم شام میریم رستوران گفت نه ......... گفتمش شهربازی............... گفت نه............آخرین تیر تفگ حدسم رفتن به پارک بود و دوباره گفت نه... صبرم لبریز شده بود گفتم بگو من نمیدونم گفت زنگ زدن بهم خط دائمی بگیرم بعدش میریم گوشی بگیریم براش بعد ظهر آماده بشید که باهم بریم ...... یه دفعه باهم انگار تمام خیالات های من ویران شد با یه حالت بی ذوقی گفتم چشم ولی از درون خون خونم میخورد..........
بعدظهر آماده شدیم رفتیم اول رفتیم نمایندگی همراه اول که تو مرکز شهر بود بابام سیمکارتش تحویل گرفت و همونجا هم موبایل فروشی بود رفتیم اونجا برای خرید موبایل وقتی ویترین موبایل فروشی دیدم ماکت های موبایل که توش دیدم فهمیدم بی دلیل بابام نمیگفت خبر خوب دارم شاید اون علاقه من زودتر خودم فهمیده بود که من روانی موبایل سیستم عامل هام..... من شیفته ماکت موبایل ها شده بودم چه برسه به خودشون .وارد موبایل فروشی شدیم بابام با مشورت آقای فروشنده سونی اریکسون k750 رو گرفت آقای فروشنده تلفن برای بابام روشن کرد که اون چک کنه که اون آرم سونی اریکسون که دیدم دیگه شیفته شده بودم حس میکردم تلفن ها دو دسته ان سونی اریکسون غیرسونی اریکسون خلاصه دیگه آقای فروشنده نکات نگهداری به بابام گفت راه افتادیم به سمت خونه لحظه شماری میکردم که زودتر برسیم به خونه مسیر 20 دقیقه ای که به خونه برسیم احساس میکردم 10 برابر شده برام دقیقا99 درصد هیجان بودم رسیدیم خونه بابام گوشی بهم داد وقتی گرفتمش دست مجنون شدم مجنون فضای کاربریش سیستم عاملش میشد گفت من دیوونه سیمبین شده بودم در اون زمان بهترین سیستم عاملی که شاید دنیا به خودش دیده بود تو زمینه تلفن همراه سیمبین بود کارایی سریع فضای گرافیکی زیبا که سیمبین توانش داشت ............
ویک سوال آیا قسمت دومش منتشر کنم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
رزبری پای ( Raspberry Pi ) چیه؟!
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا لینوکس از ویندوز و مک بهتر است ؟ (برای برنامه نویسان و علاقه مندان به دنیای متن باز)
مطلبی دیگر از این انتشارات
توزیع های سبک لینوکس برای سیستمهای ضعیف