6-امتحان نهایی کنکور و خداحافظی با دبیرستان

سال سوم دبیرستان زبان رو تجدید شدم، و تابستان قبول شدم.

سال چهارم زبان رو 8 و عربی رو 9.5 گرفتم اما قبول شدم. من یک مدرسه نمونه مردمی میرفتم که مثلا مدرسه خوب منطقه بود. اما تقریبا همه مسئولین مدرسه مثل سایر مسئولین نا آگاه بودن (خاصیت مسئولیت نا آگاهی ست، اصلا چیز عجیبی نیست یعنی تا نا آگاه نباشی که مسئولیت قبول نمی کنی).

یکسری تنش ها استرس هایی بود که فقط به دانش آموز وارد می شد، الان یادش می افتم خنده داره.

یک مدیر دیکتار بد اخلاق و ... که گاهی خودش با ماشین اصلاح روی سر بچه ها چهارراه باز می کرد. امتحانی داشتیم به نام امتحان معرفی که مدیر ما خیلی این رو جدی می گرفت. نه اینکه معرفی نکنه بچه ها رو ولی مجبور میکرد هرکی نمره نیاره از مدرسه بره مدارس دیگه، براش خیلی مهم بود که امار قبولی مدرسه در نهایی 100 درصد باشه و امار قبولی در دانشگاه هم بالا باشه همیشه این آمار هم پارچه نوشته می کرد تو ورودی مدرسه می زد.

پاسخ نامه کنکور
پاسخ نامه کنکور

والدین هم واله و شیدا میشدن که بچمون چه مدرسه خوبی میره. حتما یک گ.. می شه.(ببخشید)

یکی نیست بگه اگر قرار بود با این روش کسی گ.. بشه چرا خود مدیر نشده بود، اگر شده بود که مدیر نبود.

سال چهارم با درس نخوندن توی دانشگاه سراسری قبول نشدم. دانشگاه آزاد اینبار نرم افزار قبول شدم. حالا دو رشته جلوم بود که هر دو رو دوست داشتم.

هیچ کس هم نمی تونست راهنمایی کنه که سخت افزار بهتره یا نرم افزار. من هم که نه دنبال درس خوندن بودم نه مدرک نه بفکر کار(همچین تنبلی بودم من) فقط کامپیوتر رو دوست داشتم.

پیش خودم گفتم نرم افزار رو که خودم از روی کتاب می خونم برم سخت افزار ببینم چه خبره.(چه استدلال قوی و محکمی داشتم من ایکون خنده)

در طول سال تحصیلی که با کامپیوتر مدرسه دسترسی داشتم بخشی از ابزار های برنامه نویسی پاسکال خودم رو کامل کردم، با نوشتن unit های پاسکال آشنا شدم و اونها به unit تبدیل کردم، دیگه هم منو داشتم، هم پنجره، هم انواع تابع های ورود اطلاعات با ساختار مناسب و بدون باگ، حتی کار با موس هم یاد گرفتم و موس هم روی اونها راه انداختم.

ادامه رو بعدا میگم