مغز استراتژیست ها چگونه کار می‌کند؟!

در زمان جنگ دوم جهانی در روسیه ایده‌ای به ذهن فرماندهان روسی برای نابود کردن تانک‌های آلمانی رسیده بود. به این شکل که به بدن سگهای آموزش دیده مواد منفجره می‌بستند تازیر تانک‌های آلمانی بروند و در زمان قرار گرفتن سگ زیر تانک، چاشنی عمل کرده و تانک منفجر شود. در ظاهر امر ایده خیلی خوب و عالی به نظر می‌رسید، اما در میدان واقعی جنگ، سگ‌ها به جای تانک‌های آلمانی به زیر تانک‌های روسی رفتند و آنها را منفجر کردند! فکر می کنید چرا؟

به این دلیل که تانک های آلمانی بنزینی شده بودند ولی تانکهای روسی گازوئیلی بودند و سگها هم با تانک های روسی گازوئیلی آموزش دیده بودند. نقطه قوت سگ‌ها حس شامه آنها بود به همین دلیل آنها طبق آموزشی که دیده بودند تانکهای گازوئیلی روسی را هدف قرار می‌دادند!

***

سازمان‌ها و شرکت‌ها، ویژگی‌هایی را نقاط قوت خود می‌دانند که در واقع در مقایسه با شرایط محیطی و رقبا یا نقطه قوت نیستند یا برعکس نقطه ضعف به حساب می‌آیند. اما این سازمان‌ها به دلیل نداشتن تفکر استراتژیک و بی‌توجهی به آن، عباراتی دهان پر‌کن را به عنوان نقاط قوت خود جار می‌زنند و به آنها عمل می‌کنند که موجب تضعیف یا نابودی سازمان می‌شوند.

شاید تا به امروز بارها و بارها کلمه استراتژی یا حتی تفکر استراتژیک به گوشتان خورده باشد، اما شاید اگر همین حالا در مورد آن از شما سوال شود پاسخ مناسبی برایش ندارید.

این موضوع عجیبی نیست. البته اگر شما یک مدیر نباشید!

بد نیست در وهله اول بدانیم استراتژیک چیست؟

استراتژیک، یک کلمه از ریشه لاتین به معنای راهبردی است. مدیریت استراتژیک را می‌توان اینگونه تعریف کرد:

فرآیند گرفتن تصمیم‌های بزرگ و چگونگی نحوه اجرایی شدن آن‌ها.

استراتژی، مجموعه اقداماتی است که به هم مرتبط‌اند و مدیران برای افزایش عملکرد شرکت خود آن را به اجرا می‌گذارند، که ممکن است موجب ایجاد یک مزیت رقابتی شود.

استراتژی‌ها، ابزارهایی هستند که به وسیله آن‌ها به اهداف بلند مدت خود دست پیدا می‌کنیم.

در استراتژی، باید چیزهای دور را آن چنان ببینیم که گویی نزدیک هستند و چیزهای نزدیک را از فاصله بنگریم.

اصلا تفکر استراتژیک چیست؟

تفکر استراتژیک: تحلیل فرصت ها و مشکلات از نگاهی جامع و مدنظر قرار دادن پیامد های احتمالی کارهای خود بر دیگران است.

به بیان دیگر یعنی ارزیابی تمام فرصت ها و تهدیدها و تاثیر آن کارها حتی بر دیگران.

تفکر استراتژیک شامل ارزیابی و انتخاب از میان گزینه‌های مختلف نیز هست.

اما چه تفاوتی میان تفکر یک فرد معمولی با یک متفکر استراتژیک است؟

وجه تمایز متفکران استراتژیک:

علاقه‌مندی آنها به کسب و کار یا حرفه خود است که، موجب می‌شود این افراد در شرایط مورد نیاز رویکردهای کاری خود را تغییر دهند یا به نوعی افرادی انعطاف پذیر باشند. این دسته از افراد با آینده نگری فرصت ها وتهدیدهای آتی را شناسایی و به چالش های پیش رو به چشم فرصت نگاه می‌کنند. همیشه از ایده های جدید و نو استقبال می‌کنند و پیوسته در حال توسعه دانش و تجربه های خود هستند.

اکنون که با مفهوم واژه استراتژی و ویژگی های متفکران استراتژیک آشنا شدیم، نیاز است که بدانیم برای داشتن یک تفکر استراتژیست چه مراحلی را باید طی کرد.

گام های تفکر استراتژیک:

۱. تعیین موضوع های استراتژیک:

مشاهده تصویر کلان: درک محیط کسب و کاری که در آن کار می‌کنید.

تعیین اهداف استراتژیک: تعیین کنید میخواهید به چه چیزی دست یابید.

۲. به کار گرفتن مهارت ها:

تعیین روابط، الگوها و روندها

خلاقیت

تحلیل اطلاعات

اولویت بندی کارها

انتخاب اقدام ها

به گروه خود از چشم مشتری یا رقبا نگاه کنید و بپرسید: اگر مشتری بودم درباره گروه خود چه فکری می‌کردم؟ اگر رقیب بودم اوضاع چگونه بود؟ نقاط ضعف و قدرت گروه خود را چطور می‌دیدم؟

می خواهید چه بدست بیاورید یا از چه پرهیز کنید؟ پاسخ به این پرسش اهداف شما را روشن می‌کند. چگونه به این نتایج مطلوب دست می‌یابید؟ پاسخ به این پرسش استراتژی شما را نشان می‌دهد.

تفکر استراتژیک یعنی اولویت‌های استراتژی که می‌خواهید پروژه به آن دست بیابد، مشخص کنید، هدف پروژه را تعیین کنید.

دو شیوه اولویت بندی برای اقدام ها وجود دارد:

تعیین مهلت های زمانی

در نظر داشتن تصویر جامع

کارهای با اولویت را زمان بندی کنید. فعالیت های مهم و استراتژیک را در برنامه زمانی خود بگنجانید. برخی وظایف ضروری هستند، اما برای تصویر جامع ما اهمیتی ندارند.

در ادامه دو مدل SMART و CLEAR را برای تعیین اهداف در چهارچوب‌ هدف‌گذاری، توضیح می‌دهم:

روش SMART کردن اهداف:

  • مشخص S: اهداف باید مشخص و معين باشند.
  • قابل اندازه‌گیری M: اهداف باید قابلیت اندازه گیری داشته باشند.
  • دست‌یافتنی A: اهداف باید قابلیت تحقق پذیری داشته باشند.
  • مرتبط R: اهداف باید واقع بینانه باشند.
  • زمانبندی شده T: اهداف باید محدود به زمانی خاص باشند.

روش CLEAR کردن اهداف:

  • مشارکتی C: اهداف باید افراد را تشویق به انجام کار تیمی و ایجاد انگیزه در آنها کند.
  • محدود L: اهداف باید به مدت زمان و حوزه خاص محدود شوند.
  • عاطفی E: اهداف باید باعث ایجاد ارتباط صمیمانه بین مدیران و کارمندان شوند.
  • محسوس A: اهداف بزرگ به اهداف کوچکتر تقسیم شوند و قابلیت اجرایی داشته باشند.
  • منعطف R: اهداف میتوانند با توجه به شرایط و نیازها مجدد تعریف شوند.

از سوال پرسیدن نترسید!

وقتی خلاقانه فکر می‌کنید، ارزش های جدید برای شرکت خلق می‌کنید، که نتیجه آن فرآیندی بهره ورتر، ایده های جدیدتر و راه های بهتر ارائه خدمات به مشتریان است.

رویکرد جاری انجام کار را به چالش بکشید. به شیوه های جدید کار که پیش از این قابل تصور نبودند، بیندیشید. الگو باشید. مهم ترین عنصر تفکر خلاق وجود ذهن باز است.

محیطی حمایتی خلق کنید که افراد بدون نگرانی از نقد و قضاوت، ایده هایشان را آزادانه مطرح کنند. قاعده ۲۰_۸۰ را فراموش نکنید. (۲۰٪ فعالیت شما ۸۰٪ نتایج را می‌سازند.)