و ما دوباره به اُطاقهایمان باز می‌گردیم!

و ما دوباره به اُطاق هایمان باز می‌گردیم.
و ما دوباره به اُطاق هایمان باز می‌گردیم.

«من هرگز نمی‌گویم در هیچ لحظه‌ای از این سفرِ دشوار، گرفتار نا اُمیدی نباید شد. من میگویم: به امید باز گردیم قبل از اینکه ناامیدی، نابودمان کند.»

***

نخستین بار این جمله را چندین سال پیش در راه رسیدن به قزوین شنیدم. یک عاشقانه‌های آرام نوشته نادر ابراهیمی. به دلم نشست. یادداشتش کردم و بارها و بارها خواندمش. در پیام شادباش نوروز ۹۹ از آن استفاده کردم. آنهنگام گمان می‌داشتم که مردم در اوج نااُمیدی هستند و دیگر از این بدتر نخواهد شد. اما شد! و با کمال تاسف باید بگویم باز هم می‌شود.

این نخستین بلاگ اُطاق است و من به نمایندگی از هم‌اُطاقی‌هایم می‌نویسم. پس اجازه دهید در ادامه بیشتر از «ما» به جای من استفاده کنم.

ما به رسم گذشته هرگاه نیازمند اندیشیدن، خلوت کردن، سکوت، یاد گرفتن و جستن و ... هستیم، به اُطاقمان می‌آییم. انگار که آخرین پناهگاه ما در این جهان است. بهتر است بگوییم که اُطاقمان جهان ماست. جهان کوچک ما!

شاید اصلی‌ترین چراغ این روزهای ما اُمید است. به سختی راه را روشن نگاه می‌دارد اما هست. فروغش همچون گذشته نیست اما هست. همین نور اندک دلگرم کننده است. ما قرار نیست که نا اُمید نشویم و خود را بی تفاوت به آنچه هست و اتفاق می‌افتد نشان دهیم. به خود قول داده ایم که اتفاقا بیشتر ببینیم و به دل این ناگواری‌ها برویم. چرا که قبل از رسیدن به پاسخ درست باید به پرسش درست برسیم.

پرسش اصلی زندگی شما چیست؟

اینجا به فکر تغییردادن وضع جهان، تاثیرگذاری مثبت برآن و یا نوید دادن روزهای روشن نیستیم. فقط سعیمان این است که تاثیر منفی نگذاریم! اُطاقمان رو درست نگاه داریم. اما درست چیست؟ مگر درستی هم وجود دارد؟ مثلا اکثرمان افکار پنجساله گذشته خود را نفی می‌کنیم و در عجبیم که چطور آنگونه لباس می‌پوشیدیم، فکر می‌کردیم و... . حال آنکه آنموقع آن اعمال را درست ترین راه‌حل می‌دانستیم. پنج سال آینده نیز همین افکار و روش زندگی مورد نقد ما قرار خواهد گرفت. این واکنش طبیعی به تغییرات و رشد انسان است. ما همواره از اشتباهی بدتر به اشتباهی کمتر کوچ می‌کنیم. همواره سعی می‌کنیم به سمت درستی و ثبات میل کنیم اما هرگز به درستی و ثبات نمی‌رسیم.

اینها را گفتم که بدانید ما هیچ ادعایی بر دانشمان نداریم. قرار است همچون گذشته بسیار اشتباه کنیم و هربار اشتباهات جدیدتری را تجربه کنیم. این به معنی به استقبال شکست و اشتباه رفتن نیست! ما میخواهیم یاد بگیریم و رشد کنیم.

از ما نخواهید که در این راستا با خودمان و شما صادق نباشیم. اینجا چیزی برای سانسور وجود ندارد. باید با حقیقت کار و زندگی‌مان روبه‌رو شویم. باید با مشکلات پیش رو آشنا شویم تا بتوانیم ابتدا پرسش درست را بپرسیم و سپس پاسخ مناسب را پیدا کنیم. فرار از مشکلات و نادیده گرفتن آن صرفا یک لذت زودگذر است که در ادامه باعث سردرد می‌شود!

اُطاق جایی است که ما به آن پناه می‌بریم تا به اشتباهاتم بهتر فکر کنیم. بیشتر یاد بگیریم و خود را به چالش بکشیم. دائما به اطلاعاتمان شک کنیم و گاهی سکوت کنیم!

ما یاد می‌گیریم که چگونه اُمیدوار باشیم و اُمیدوار بمانیم. از گذشته و اشتباهات درس بگیریم و در حال به کار بگیریم و برای آینده برنامه‌ریزی کنیم و سرانجام خواهیم دانست که با زیبایی‌ها و زشتی‌های جهانمان چگونه برخورد کنیم.