با هک زندگیم رو‌ نجات دادم _ قسمت اول


همیشه برام سوال بوده که من زندگی اون رو نجات دادم یا اون بود که زندگی‌ منو تغییر داد؟!

خدا من رو سر راه اون قرار داد یا اون سر راه من قرار گرفت که مسیر زندگیم و کارم تغییر پیدا کنه؟!

مطمئنم خواست خدا بود ولی من وسیله خدا برای اون بودم یا اون وسیله خدا برای من بود ؟!


زمان : ساعت ۹ صبح یکشنبه ۲۸‌ خردا‌‌د سال ۱۳۹۶
مکان : خوابگاه دانشگاه


دینگگگگگ ( صدای نوتفیکیشن گوشی )

دینگگگگگگ‌ دینگگگ‌دینگگگگگ‌‌

سلام آقای مهندس واقعا نمی‌دونم چطوری ازتون تشکر کنم شما زندگی من رو نجات دادید نمی‌دونید دیشب که شب قدر بود چقدر براتون دعا کردم ،‌ فقط اشک میریختم و به سرنوشتم‌ فکر می‌کردم چطور ممکنه توی این وضعیت من شمارو‌ پیدا کنم و‌‌‌‌ بشید فرشته نجاتم ، فقط از خدا ممنونم که شمارو‌ سر راهم‌ قرار داد ، به حق این شب های عزیز هرچی از خدا می‌خواید خدا بهتون بده مرسی بابت وقتی که برام گذاشتید میخواستم این اکانتم رو همراه تمام خاطراتم پاک کنم و‌ بسپرم‌ به دست فراموشی ولی قبلش واجب دونستم این پیام تشکر رو براتون بفرستم و بدونید چه کمک بزرگی بهم‌کردید خلاصه بگم «شما زندگی منو نجات دادید»


این آخرین پیامی بود که از اولین مشتری که براش کار هک انجام دادم گرفتم

آیدی پیچش بعد این همه سال هنوز یادمه‌ ( pepole_help )

حتی عکس پروفایلش که سایه یک انسان بود که به سمت نور در حرکت بود

و حتی بایو پیچش که نوشته بود فقط خدا …


داستان از روزی شروع شد که امتحانات ترم دوم کارشناسی ارشدم فرا رسید و چون شاغل بودم برای اینکه در فضای درس و دانشگاه و‌ فارغ از فعالیت و کارم باشم تصمیم گرفتم برای فرجه امتحانات برم خوابگاه دانشگاه ، از قضا این تایم اکثر بچه های خوابگاهی از فرصت استفاده می‌کردند و به خونشون میرفتن بنابراین من بودم و یک اتاق که نه تقریبا یک طبقه خالی از سکنه ،‌ برای منی که زمان استراحتم تنهایی مطلق رو ترجیح میدم به در جمع بودن این اتفاق خوش آیندی بود ، یک‌ روز از همین روزهای مونده به امتحانات و در خلوت و فراغتی که داشتم کاملا اتفاقی و صرفا از باب علاقه به مباحث هک و امنیت پیچی با اسم ‌و آیدی مرتبط با این موضوع ساختم و تا چند هفته بعد حتی یکبار هم بهش سر نزدم ، خرداد سال ۹۶ مصادف بود با ماه مبارک رمضان و درست در اولین شب قدر از مراسمی که‌توی دانشگاه برقرار بود داشتم به سمت خوابگاه برمیگشتم که یاد پیجی که درست کرده بودم افتادم ، به محض ورود به پیج حجم دایرکت های دریافتی متعجبم کرد و از بین این همه آیدی با درخواست های مختلف یه اکانت نظرمو ‌جلب کر‌‌‌‌‌د ، پیام رو باز کردم و برعکس بقیه دایرکت ها که یا درخواست هک بود یا بستن پیج و … ازم درخواست یادگرفتن و آموزش هک رو داشت و تاکیید کرده بود حاضره هرمبلغی برای این آموزش پرداخت کنه ، برای منی که دانشجو بودم و در اون زمان پروژه های دانشگاهی رو انجام میدادم پیشنهاد جالبی به نظر اومد و باهاش مبلغش رو‌‌ طی کردم و شروع کردم به ساخت یک آموزش‌ کامل و جامع که هنوز بعد این همه سال از پی دی اف های اون آموزش در پکیج آموزشیم استفاده می‌کنم ، وقتی فردای تحویل اون‌ آموزش با پیامی که در ابتدای متن گذاشتم مواجه شدم‌ علاوه بر خوشحالی از بابت پیام و اینکه تونستم با علمم و‌ آموزش اصولی که دادم به قول خودش زندگی‌ یک‌نفرو نجات بدم به این فکر‌ کردم با توجه به این حجم از دایرکت و نیازی که توی این زمینه‌ در فضای مجازی وجود داره چرا این آموزش رو‌ با تعیین یک مرامنامه برای اینکه سواستفاده ای شکل نگیره به صورت عمومی ارائه نکنم؟! و این شد شروع راه ارائه خدمات آموزش بنده در زمینه هک و امنیت


همیشه برام سوال بوده که من زندگی اون رو نجات دادم یا اون بود که زندگی‌ منو تغییر داد؟!

خدا من رو سر راه اون قرار داد یا اون سر راه من قرار گرفت که مسیر زندگیم و کارم تغییر پیدا کنه؟!

مطمئنم خواست خدا بود ولی من وسیله خدا برای اون بودم یا اون وسیله خدا برای من بود ؟!


ما در زمان درست ‌و در مکان درست سر راه هم قرار گرفتیم تا مسیر زندگی هم رو تغییر بدیم

اون با درخواستی که ازم داشت و من با علم‌ و تخصصی که داشتم …


»»» با هک زندگیم رو‌ نجات دادم _ قسمت دوم