از موسیقی، فرهنگ، هنر و زندگی مینویسم و ترجمه میکنم.
برای جادهها زاده شدهام
هنر میشل گورِویچ نه در ارائهی یک ساختار موسیقی تازه و رقابتطلب، که در تکرار تمهایی است که هر بار به شیوهای دگرگون شده خود را در میان نتهای موسیقایی پیدا میکنند. صدای دودگرفتهی گورویچ هر بار اشتیاق و زخمهای انسان شهری را به یک نام میخواند و در عین تازگی و لذت، حرفش همواره یکی است. یک بار تلخی لحنش را میدوزد به "شش ماه اول عاشقی" و بار دیگر شیرینی ترنمش معشوق را در قرنطینه صدا میزند:
«زندگی به چه سرعتی میتواند بدل به چیزی دیگر شود؛ به چیزی به غایت غریب. بهار با یک خیز بلند به انتهای خود رسید و هیچ شادی نداشت. تمام نقشههامان نقش بر آب شد و حالا ترانههای محزون جنگ نزدیکتر از پیش به گوشمان میرسند. من اما عشقم را برایت میفرستم. عشقی از دورها، عشقی از فاصلهها. تو را خواهم دید. وقتی همهی اینها بگذرد.»
بخشی از آهنگ Love from a Distance
چه تلخ و چه شیرین، گورویچ از عشق حرف میزند و زیبایی و جاذبهی حرفهایش که به ترنم در آمدهاند در صداقت آنهاست. او نه سپید است و نه سیاه. خاکستری است، همهی موسیقیاش و همهی ترانههایش خاکستریاند و صادق. او راوی خاطرات، زخمها، امیال و تنهایی آدم شهری امروز است که هر روز که میخواهد به خودش نزدیک شود از درون احساس میکند که دارد چیزی را از دست میدهد. کلام گورویچ روایت فقدان ما انسانهاست و قصهی جستجوی ما به دنبال گمشدهمان. به تازگی این موزیسین کانادایی روس-تبار، ششمین آلبوم بلند خود را با عنوان "Ecstasy in the Shadow of Ecstasy" منتشر کرده؛ به همین مناسبت مصاحبهی کوتاهی از او را با نیومدل ریدیو ترجمه کردهایم که در ادامه میخوانید:
- شما به تازگی از کانادا به دانمارک آمدهاید. این تغییر محیط چه تاثیری روی ساخت آهنگهای جدید شما گذاشته؟
- زمستان دانمارک خاکستری و بارانی است. شاید برای ماهها شما خورشید را نتوانید ببینید. اولین ماههایی که به دانمارک آمدم را در یک کلبه درون یک جنگل زندگی کردم. بعنوان یک تجربهی جالب. برنامهی اجراهایم به تعویق افتاد و بنابراین کار دیگری به جز تمرکز روی نوشتن و ساختن آهنگهایم نداشتم. تازه تازه است که دارم طعم زندگی شهری را میچشم و با این اوصاف برای دیدن تاثیرات کپنهاگ روی من، باید منتظر آلبوم بعدیام باشید.
- اگر تمهای تکرارشونده را در اشعار شما کنار بگذاریم، موسیقی آلبوم Ecstasy به نظرمیرسد کمی خوشبینانهتر و امیدوارانهتر از کارهای قبلی شما باشد. چه چیزی یا چه کسی موجب این تغییر شده است؟
- وقتی شما یک آلبوم تاریک ساختید، دوست دارید که با یک آلبوم روشنتر آن را ادامه دهید و برعکس. نمیتوان همیشه موسیقی عزا یا موسیقی جشن و رقص ساخت. در آلبوم جدید سعیم بر این بود که آن خامی و طبیعی بودن و همینطور صراحت و صداقتی که در کارهای قبلی بود را نگه دارم و به آن کمی طنز و شوخی اضافه کنم. بطور کلی این فرمولی است که سعی میکنم همواره به آن وفادار باشم: کنار هم گذاشتن چیزها و ساختن موسیقی با آن. مثلن شادی و سرور را در کنار تاریکی گذاشتن، یا درام را با کمی بازیگوشی همراه کردن.
- آیا هیچ وقت شده بخواهید یک آهنگ روسی در آلبومتان بخوانید؟
- چیزهای زیادی است که میخواهم انجام بدهم. خیلیها را انجام دادهام و به بسیاری هنوز نرسیدهام. مثلن دلم میخواهد یک آهنگ روسی یا فرانسوی یا ایتالیایی را بازخوانی کنم. به دنبال انجامشان هستم.
- طراحی گرافیکی آلبوم جدیدتان را طراح ایتالیایی میکلانجلو گرکو بر عهده گرفته و عکس آلبوم هم کاری از عکاس ایرانی کیانا تجمل است. چه چیزی باعث شد این انتخابها را بکنید؟
- عکسی که انتخاب کردم را سالها پیش دیده بودم و تحت تاثیرش قرار گرفته بودم و با من مانده بود. برای طراحی هم سراغ موسسات زیادی رفتم تا استیل مناسبی برای آلبوم پیدا کنم و در نهایت میکلانجلو را پیدا کردم و تحت تاثیر کارهایش قرار گرفتم. خوشبختانه او هم مشتاق همکاری با من بود و در نهایت تیم طراحی آلبوم تکمیل شد.
آنچه در آلبوم جدید همچون همان خط مهم "تکرار تمهای فقدان و اشتیاق" به چشم میخورد، اصرار گورویچ به بازگشت به زندگی است. این بخش از کار هنرمند، بیشتر از آنکه به استفادهی تزئینی از شعر/لیریک آهنگها شباهت داشته باشد، به کار یک رمان نویس میماند که تنها ابزارش کلماتند. رمان، تجربهی زیستن درون شخصیتهایی دیگر و چشیدن طعم زندگیای دیگرگون از نزدیک هنر نویسنده است، نه هنر موزیسین. و گورویچ با لیریکهای ساده و در عین حال پرمغز و صادقانهی خود، موسیقی خود را از دیگر هنرمندان جریان موسیقی مستقل لو-فای جدا میکند. موسیقی در Ecstasy همپای اشعار ساده و در عین حال دلرباست. ریتم اغلب کارها با کیکهای سادهی درام-ماشین ساخته شدهاند و سازبندی اثر هم محدود به همان ابزار معمول موسیقی راک است. با این حال هستهی رمانتیکِ تاریک اثر، انگار که چیز بیشتری از این را طلب نمیکند و در عین حال چیزی بسیار بیش تر از آنچه به نظر میرسد را به شنونده عرضه میکند.
*عنوان مطلب از متن آهنگ Feel More برداشته شده است.
مطلبی دیگر از این انتشارات
بنی گودمن و تب سویینگ
مطلبی دیگر از این انتشارات
نگاهی به درونمایهی رمان دنیایِ قشنگِ نو در موسیقی راک
مطلبی دیگر از این انتشارات
از تهران به زوریخ، از ژنو به اصفهان