سفری به دنیای کلمات

با تکیه بر تجارب زیسته خود در عالم ادبیات چه در مقام خواننده و چه در مقام نویسنده، اذعان می‌دارم که برای مخاطب امروزی، شاید هیچ چیز به اندازه‌ عنوان و تصویر روی جلد یک اثر در متقاعد کردن خود برای اختصاص بخشی از اوقات مغتنم خویش برای بر باد هوا نرفتن ساعت‌ها زمان نویسنده و ناشر و سایر عوامل دخیل در تولید و نشر یک اثر مکتوب ادبی تأثیر نداشته‌ باشد. از همین‌رو و از آن‌جا که من هم تافته جدا بافته‌ای از نسل حاضر نیستم، با عبور عنوان و طرح روی جلد نخستین کتاب پیشنهادی چالش‌ کتاب‌خوانی نشریه پرتو مهر از صافی معیارهای شخصی خود، تصمیم گرفتم به این چالش بپیوندم.
جاناتان مرغ دریایی، عنوانی بود که در کنار طرح روی جلد پرواز یک مرغ دریایی از لایه‌های رنگی تیره به سمت رنگ‌های روشن توانست من را هم در زمره خوانندگان اثر فاخر ریچارد باخ قرار دهد. برخورد با این عنوان در کنار تجربه‌های قبلی مطالعه، چراغ این گمان را در ذهن من روشن کرد که با یک داستان تمثیلی روبه‌رو شده‌ام که با توجه به طرح روی جلد، احتمالاً درصدد بیان پرواز از ظلمات به سمت نور و کمال است. این گمان با ورود به جهان فکری ریچارد باخ در پس کلمه‌ها و سطر‌های کتاب به حقیقت مبدل شد. بار اصلی انتقال این جهان فکری به دوش جاناتان، یک مرغ دریایی بود که شاید بی‌خبر از تئوری هرم ‌نیازهای مازلو، در عمل می‌خواست از سطح نیازهای فیزیولوژیکی به رأس خود‌شکوفایی و کمال پرواز کند. او که بر خلاف سایر هم‌نوعانش، زندگی را چیزی فراتر از سیر کردن شکمش می‌دانست، در مسیر تدریجی کمال نخست در اندیشه پرواز در ارتفاعی بلندتر بود و طی سه فصل کتاب، به منزل‌گاه رهایی از قید زمان و مکان، عشق‌ورزی و ایثار در آموختن به دیگران دست یافت.
سیر تدریجی رویدادهای کتاب در کنار ترجمه روان کاوه میرعباسی، نشان می‌داد که انسان‌هایی با شخصیت جاناتان، لزوماً بزرگ به مفهوم سن بیولوژیکی نیستند؛ چنان‌چه پدر، مادر و حتی بزرگ مرغان دریایی در مرتبه‌ای پایین‌تر از جاناتان درصدد رفع نیازهای روزمره به خوراک و خواب مشغول بودند و در کنار سایر مرغان دریایی با توسل به ابزارهای گوناگون از مهر و دل‌سوزی گرفته تا نادیده انگاشتن، تمسخر و طرد به دنبال توقف جاناتان از حرکت در مسیر به زعم خود انحرافی و نادرست بودند. قاعده‌ای که در زندگی انسانی هم وجود دارد و موانع مختلفی را بر سر راه کمال‌جویان قرار می‌دهد. لیکن موانع برای گذر می‌باشند؛ همان‌گونه که جاناتان در هر مرحله، با یادآوری هدف متعالی خویش بر آن‌ها چیره می‌شد و هر چند در ابتدای مسیر تنها بود اما توانست حلقه کمال‌جویان را تا شعاع بیش‌تری‌ نظیر فلچر و سایرین گسترش دهد.
نکته‌ جالبی که در کتاب من را به یاد حرفه انبیاگونه‌ام می‌انداخت، آن بود که در برابر بی‌میلی مرغان دریایی به یادگیری و کمال، جاناتان هم‌چنان با مهر و محبت به دنبال هدایت ایشان بود و به من یادآور شد که نباید انتظار آن را داشته باشم که تمام بیست و چهار دانش‌آموزم، خواهان یادگیری و خودشکوفایی باشند. این من هستم که باید با علم به وجود ظرفیت بالقوه این امر در ذات همگی‌ آنان، با عشق و محبت درصدد هدایتشان باشم.
یکی از عبارت‌های راهگشای این کتاب، در خصوص ارتباط کیفیت یادگیری در این دنیا با کیفیت زندگی در دنیای بعدی بود که عنوان‌ می‌کرد "بر پایه آن‌چه در این دنیا می‌آموزیم، دنیای بعدی‌مان را برمی‌گزینیم." این ارتباط بیان‌ می‌کند که خارج از آموزه‌های اسلامی هم بنا به حکم عقل، انسان بر اساس عمل فعلی خویش، زندگی بعدی خود را انتخاب می‌کند و تنها با بیداری و رهایی از قید جسم و تعلقات پست مادی می‌توان در پرتو یادگیری به کمال حقیقی دست یافت.
استخراج دیگری که می‌توان از معدن اندیشه‌‌های فصل دوم این کتاب داشت در دل عبارت "بهشت یک مکان نیست، زمان هم نیست. بهشت یعنی رسیدن به کمال" قرار دارد. این عبارت گویای رهایی از مکان و زمان به عنوان محدودگرانی‌ بازدارنده از غایت اصلی است که در بخش‌هایی دیگری از کتاب، زمان و مکان و محدودیت‌های دیگری چون جسم مرغان دریایی را چیزی جز اندیشه نمی‌داند.
از درس‌های دیگر مطالعه‌ این کتاب، آن است که همه موجودات ظرفیت تبدیل شدن به برترین نوع خود را دارند و خدا پنداشتن یک شخصیت برجسته یا بالعکس، شیطانی و جادوگرانه‌ دانستن تبحر وی، تنها دست‌آویزی برای اقناع خود جهت ذاتی دانستن زمینه رشدیافتگی در افرادی خاص و خاموش کردن مشعل تلاش در خود برای رسیدن به امری است که بالفعل شدن آن اکتسابی است. این درس هر چند در بخش‌های گوناگونی از کتاب نهفته است اما در پاسخ فلچر به سؤال جاناتان کاملاً هویدا است که طرز پرواز متفاوت مربی و خودش را برخلاف بقیه مرغان دریایی، مربوط به فرا زمانی بودن نمی‌داند و معتقد است "این طرز پرواز همیشه‌ خدا وجود داشته تا هر کی می‌تواند و می‌خواهد، کشفش کند."
در پایان با رسیدن به آخرین صفحات تجربه من از خواندن این کتاب، گنجاندن محتوایی فاخر آن هم خارج از جملات سنگین کتب فلسفی در بستر داستانی تمثیلی با توصیفات ساده و در عین حال دقیق و جزئی، ارزش تورق کتاب توسط تمامی افراد خواب یا بیدار نسبت به ظرفیت‌های وجودی برای یادگیری در دست‌یابی به کمال را ایجاد می‌کند.

#چالش_کتابخوانی_پرتومهر