سرگرم تماشای جهانم با جانی شیفته و اندکی شکستگی در قلمم🌱
مدیر مدرسه؛ هنوز حرف میزند !
🌱 روایت تلخ یک مدیر تا بازتاب آن در واقعیت امروز مدرسهها
🌱یادداشتی بر کتاب مدیر مدرسه اثر جلال آل احمد
رمان «مدیر مدرسه» نوشتهی جلال آلاحمد، داستانی است که از زبان معلمی روایت میشود که از شغل معلمی خسته شده و در پی تغییر موقعیت، مدیریت مدرسهای را میپذیرد.
او با این امید که از دردسرهای تدریس خلاص شود، وارد جایگاه مدیریت میشود، اما بهزودی درمییابد که مشکلات مدیریتی از جنس دیگریاند:
مواجهه با والدین پرمدعا، ناظم خشک و قانونزده، معلمان بیانگیزه، دانشآموزان بینظم، و مهمتر از همه فشارهای اداری و بازرسیهای ساختگی که هیچ هدف آموزشیای را دنبال نمیکنند.
با گذشت زمان، او درمییابد که مدیر بودن در این سیستم فاسد و بیبرنامه، تنها یک شکل دیگر از گرفتاری است. نه اختیار دارد، نه امکان تغییر. در نهایت، احساس شکست و بیهودگی باعث میشود از ادامه کار منصرف شود و استعفا دهد. او در سکوت مدرسه را ترک میکند.
اما نقاط ضعف و قوت داستان کتاب از نظر من :
✅ نقاط قوت داستان
بیان صریح و شفاف مشکلات آموزش و پرورش.
شخصیتپردازی ملموس و باورپذیر؛ مدیر داستان هرچند گاه غر میزند، اما انسانیست و واقعی.
زبانی طنزآلود اما تلخ که خواننده را هم میخنداند و هم میسوزاند.
جسارت در نقد ساختار رسمی آموزش، آنهم در دههای که کمتر کسی جرئت چنین کاری داشت.
❌ نقاط ضعف داستان
یأسگرایی شدید؛ داستان راهحل ندارد، تنها رنج را بازگو میکند.
شخصیتهای فرعی تیپیک هستند؛ مانند ناظم خشکمغز، یا بازرس دلسرد.
روایت فقط از نگاه یک مرد روشنفکر طبقه متوسط است؛ نقش زنان، والدین آگاه یا کودکان خلاق در آن غایباند.
پایانی بسته و تلخ که اجازهٔ تصور آیندهای روشن را نمیدهد.
داستان «مدیر مدرسه» مربوط به دههٔ ۳۰ است، اما دردهایی که در آن روایت شده، هنوز در بسیاری از مدارس امروز زندهاند:
🔹 نظام اداری که بیشتر دنبال پر کردن فرمهاست تا پرورش کودک.
🔹 والدینی که نمره میخواهند، نه مهارت.
🔹 مدیرانی که تنها ماندهاند بین توقعات بالا و اختیارات اندک.
🔹 آموزشوپرورشی که پرورش را فراموش کرده.
اما تفاوت بزرگ اینجاست:
مدیر داستان وقتی فهمید نمیتواند تغییر ایجاد کند، رفت. اما بسیاری از مدیران امروز—حتی بعد از سالها ناکارآمدی—میمانند.
نه بهخاطر تعهد، بلکه بهخاطر حقوق ثابت، جایگاه اداری، یا فقط عادت.
این باقیماندن، اغلب بدون آموختن، بدون تغییر، بدون ریسک، بزرگترین آسیبیست که به مدرسه میرسد. در حالیکه بسیاری از مدیران جوانتر، اگرچه درگیر همین مشکلاتاند، اما با خلاقیت، تیمسازی، و پروژههایی که دارند نشان میدهند که میتوان هنوز تغییر کرد—و مهمتر، تغییر داد.
✨ جمعبندی:
«مدیر مدرسه» از خستگی و شکست یک معلم میگوید که در جایگاه مدیریت، صدای اعتراضش را بلند میکند.
اما امروز، همان مدیر میتواند صدایش را به فضای گفتوگو و تجربه تبدیل کند _ جایی که بچهها یاد میگیرند و زندگی میکنند.
بهجای استعفا دادن، میماند—اما نه برای تکرار، بلکه برای تغییر.
و این یعنی «مدیر مدرسه»، اگرچه از دیروز میگوید، اما گفتوگویش با تو، هنوز ادامه دارد.
#چالش_کتابخوانی_پرتو_مهر
#مدیر_مدرسه
#جلال_آل_احمد
مدرسه را ترک میکند—بیهیاهو، اما شکسته.
مطلبی دیگر از این انتشارات
تاملی بر کتاب جاناتان مرغ دریایی...
مطلبی دیگر از این انتشارات
سفری به دنیای کلمات
مطلبی دیگر از این انتشارات
تاملی بر جاناتان، مرغ دریایی اثر ریچارد باخ