پیوند رونالدو و هواپیمای آمریکایی

در نوشتاری همین چند وقت پیش رونالدو و گاوهای آمریکایی را پیوند داده بودیم و در دیدگاه‌های همان نوشتار پاسخ به دوستی نوشته بودم:

دیدگاه چند روز پیش خودمان
دیدگاه چند روز پیش خودمان

حال شاید برایتان جای پرسش باشد که چگونه میتوان رونالدو و هواپیمای امریکایی را بهم پیوند داد، در ماجرای ناگوار واپسین هواپیمای آمریکایی گروهی از مردم افغانستان به سمت فرودگاه حرکت میکنند، آنهایی که خوش‌شانس‌تر از بقیه بودند از دیوارهای آن بالا میروند و خودشان را به آن سو میرسانند و دنبال هواپیما میدَوَند، آنهایی که بسی شانس یارشان بود توانستند خود را به داخل هواپیما برسانند و آنهایی هم که نتوانستند یا به دنبال هواپیما دوندگی نموده و در تلاش یافتن راهی بودند یا خود را به هر جای هواپیما که میشد آویزان کردند بلکه از جهنمی که طالبان برایشان ساخته بگریزند، ول شوربختانه گروهی از آنها که میخواستند به هر قیمت از افغانستان جست زده و در بِرَوَند با اینکه تا آن مرحله رفتنشان هم خوش‌شانسی شمرده میشد با دیدن درهای بسته آویخته چرخ و بال هواپیما شدند و میان زمین و آسمان از بلندی چند صد متری افتاده و جان به جان آفرین واگذار میکنند.

حال اگر دو فرتور پایین را نگاهی بیاندازید بی گمان برخی شباهت‌ها و همگونی‌ها از تیررس نگاهتان دور نخواهد ماند:

آخرین هواپیمای آمریکایی
آخرین هواپیمای آمریکایی


نخستین(شاید هم آخرین) بودش رونالدو
نخستین(شاید هم آخرین) بودش رونالدو


ول چگونه شُدنی است پیرو اتوبوس رونالدو و نیمار دویدن و دیدن آنها با رفتن به آمریکا پیوندی داشته باشد؟

آگهی لباس و توپ و ساق بند رونالدو
آگهی لباس و توپ و ساق بند رونالدو
همان داستان بالا برای نیمار
همان داستان بالا برای نیمار

حال شاید بتوانید بیشتر به آن دوندگان راه رونالدو و نیمار حق بدهیم، آنها که مانند گروهی امکانات رفتن و دیدن این افراد را درب هواپیما ندارند:

میتوانم بی هیچ تردیدی بگویم که پدرش هر که هست، یک کارگر نیست.
میتوانم بی هیچ تردیدی بگویم که پدرش هر که هست، یک کارگر نیست.

و بی گمان امضاء یک رونالدو یا نیماری میتواند خیلی‌ها را از بند و شَر زندگی کارمندی، بیکاری یا هر چه که برایشان دشوار بوده رهانیده و آنها را سرگرم ایران و جهان گَردی کند، سخن در این باره بسیار است، مانند همیشه مانده آن با فَر و هوش خودتان.

جالب است بدانید:

هتا رئیس وقت بانک مرکزی محمدرضا فرزین باید 2,000,000 اسکناس 1,000 تومانی را امضاء کند تا بتواند تنها یک امضاء نیمار را بر روی چیزی بِخَرَد.


شاید:

پس از خوانش نوشتار احساس کنید شما هم باید به دنبال اتوبوس دوندگی میکردید و شاید قرعه بنامتان می‌افتاد و پیراهنی، توپی چیزی قسمتتان میشد، نگران نباشید اندیشه نادرستی نبوده و تنها هم نیستید!