جادوی نور طبیعی: عکاسی هنگام گرگ و میش
یکی از زمان های مورد علاقه من برای عکاسی، گرگ و میش (twilight) است. به خصوص در فصل بهار و تابستان، فصولی که در آن نور در این موقع عصر در جادویی ترین حالت خود قرار دارد. من همیشه این ایده که عکاسی عالی در مرز ها اتفاق می افتد را دوست داشتم. گرگ و میش، زمان انتقال بین شب و روز، یک مرز است. اگرچه سطح نور کم از نظر تکنیکی می تواند چالش برانگیز باشد، اما پاداش کار از نظر کیفیت نور، ارزش آن را دارد. من به این زمان به عنوان «ساعت جادویی» فکر می کنم. شما ممکن است آن را با عنوان ساعت آبی نیز بشناسید، که به رنگ نور محیط با فرا رسیدن شب اشاره دارد. در ادامه آموزش به این سوال می پردازیم که گرگ و میش چیست و نکات عکاسی منظره و پرتره در گرگ و میش یا ساعت آبی را بررسی می کنیم.
۱- گرگ و میش چیست؟
گرگ و میش زمانی است که گذر از روز به شب اتفاق می افتد. این زمان بعد از غروب خورشید آغاز شده و تا وقتی که شب کاملا فرا رسد، ادامه می یابد. کیفیت نور در هنگام گرگ و میش، به خصوص بعد از یک روز آفتابی درخشان، می تواند واقعا زیبا باشد. مدت آن به فاصله شما با خط استوا بستگی دارد. در مناطق استوایی شب خیلی زود فرا می رسد و گرگ و میش کوتاه است. در تابستان به اندازه کافی سمت شمال (یا جنوب) بروید و گرگ و میش می تواند بیش از یک ساعت طول بکشد.
۲- عکاسی منظره در زمان گرگ و میش
یکی از بدیهی ترین ژانرهایی که از کیفیت نور در گرگ و میش نفع می برد، منظره است. خب من مطمئنم که اکثر عکاسان می دانند که یکی از بهترین زمان ها برای عکاسی منظره، ساعت طلایی – ساعت یا ساعات قبل از غروب یا بعد از طلوع خورشید – است. در این زمان خورشید در پایین آسمان قرار دارد و نور گرم و درخشان آن می تواند یک مکان زیبا را به بهترین شکل به نمایش بگذارد.
هر زمان که من در محل عکاسی هستم و عکاسان دیگر را می بینم، همیشه تعجب می کنم که چرا اکثر آنها آنقدر زود و قبل از غروب از آنجا می روند (همانطور که در پاراگراف هایلایت شده بالا اشاره شد، گرگ و میش بعد از غروب خورشید آغاز شده و تا فرا رسیدن شب ادامه دارد). پاداش آن عده معدودی که منتظر می مانند تا خورشید غروب کند، اغلب یک درخشش طلایی بسیار زیبا و نرم است که با فرا رسیدن شب به تدریج محو می شود. این نوع نور به خصوص اگر در کنار دریا یا یک دریاچه باشید بسیار زیباست، چون آب نور را منعکس می کند. عکس ابتدای مطلب، مثال خوبی برای آن است.
همانطور که ابتدای مقاله اشاره شد، سطح نور کم در زمان گرگ و میش از نظر تکنیکی می تواند چالش برانگیز باشد، اما پاداش کار از نظر کیفیت نور، ارزش آن را دارد. در اینجا به رویکرد هایی برای مقابله با این شرایط کم نور می پردازیم:
دو رویکرد برای گرفتن عکس های منظره در نور کم وجود دارد. یکی از آنها استفاده از یک تنظیمات ایزوی بالا و عکس گرفتن با دوربین بدون سه پایه است. من عکس بالا را مدت کمی بعد از غروب آفتاب در ایزو ۱۶۰۰ گرفتم.
هرچند برای بهره مندی کامل از نور زیبای گرگ و میش، شما باید از ایزوهای پایین (کیفیت تصویر بهتر) و در نتیجه سرعت شاتر های آهسته استفاده کنید. شما به یک سه پایه برای پشتیبانی از دوربین و یک کابل یا کنترل ریموت برای فشار دادن دکمه شاتر بدون دست زدن به آن نیاز دارید (تایمر خودکار هم در مواقع اضطراری می تواند این کار را انجام دهد). مزیت این رویکرد این است که می توانید از سرعت شاترهای آهسته برای ایجاد تاری استفاده کنید. این کار به ویژه زمانی که آب در صحنه وجود دارد، مانند عکس بالا، خوب عمل می کند.
۳- عکاسی پرتره
من گرگ و میش را برای عکاسی پرتره نیز دوست دارم. این کار بدون چالش نیست، اما اگر بتوانید بر آن چالش ها غلبه کنید، پاداش شما پرتره های زیبایی خواهد بود که در شرایط غیر معمولی که بسیاری از عکاسان زحمت عکس گرفتن در آن را به خود نمی دهند، گرفته می شوند.
بهترین راه برای استفاده از گرگ و میش در عکاسی پرتره این است که قبل از غروب آفتاب با مدل خود به محل عکاسی برسید تا از مزیت نور اواخر بعد از ظهر بهره مند شوید. به مدل خود توضیح دهید که نور در این زمان از روز در بهترین حالت است، و تصاویر زیبایی نصیبشان خواهد شد. سپس، درست مانند عکاسی منظره، می توانید بعد از این که خورشید غروب کرد به عکاسی ادامه دهید تا وقتی که نور محو شود یا جادو ناپدید گردد. هرچند برخلاف عکاسی منظره، استفاده از سه پایه در اینجا کاربردی نیست، بنابراین باید یک ایزوی بالا تنظیم کرده و از تنظیمات دیافراگم باز لنزهای خود استفاده کنید.
در مورد لنز، لنزهای پرایم بهتر هستند، چون حداکثر گشودگی دیافراگم باز آنها به شما اجازه می دهد تا برای مدت بیشتری عکس بگیرید. به عنوان مثال، اگر یک لنز کیت دارید، حداکثر گشودگی دیافراگم در انتهای تله (فاصله کانونی معمولا حدود ۵۵mm)، f/5.6 است. اگر یک لنز پرایم ۵۰mm دارید، این عدد f/1.8 خواهد بود. تفاوت آنها سه استاپ یا پله است.
همچنین باید یک ایزوی بالا تنظیم کنید. ایده خوبی است که دوربین خود را از قبل با استفاده از تنظیمات ایزوی بالای مختلف آزمایش کنید تا ببینید که آن را چقدر باید بالا ببرید قبل از این که کاهش کیفیت تصویر بیش از حد رضایت شما شود. به عنوان مثال، من در دوربین EOS 5D Mark II خودم، از عکس گرفتن با ایزو ۳۲۰۰ و گاهی حتی با ۶۴۰۰ کاملا راضی هستم، به خصوص اگر بتوانم نوردهی به راست بکنم تا کیفیت تصویر را به حداکثر برسانم. اگر شما دوربین جدیدتری دارید، به خصوص یک دوربین فول فریم، ممکن است جتی بتوانید از این هم بالاتر بروید. اگر دوربین شما قدیمی تر است، محدودیت شما احتمالا کمتر خواهد بود. این یک تصمیم شخصی است که فقط خودتان می توانید بگیرید.
عکس بالا با استفاده از ایزو ۶۴۰۰ و دیافراگم f/1.4 گرفته شده است. این عکس تقریبا تاریک بود، خیلی تاریک تر از چیزی که در تصویر به نظر می رسد. چراغ های پشت مدل نشانه خوبی از این موضوع هستند.
یک رویکرد دیگر استفاده از سه پایه برای پشتیبانی از دوربین و فلاش قابل حمل برای روشن کردن مدل است. اگر مدل شما در طول نوردهی طولانی ثابت بماند، تاری بسیار کمی وجود خواهد داشت. این پرتره با سرعت شاتر دو ثانیه گرفته شده است. این تکنیک به شما اجازه می دهد تا در گرگ و میش که نور بسیار کمی وجود دارد، به عکاسی ادامه دهید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
بهترین دوربینهای سونی در سال ۲۰۲۰
مطلبی دیگر از این انتشارات
آموزش نورپردازی سفید روی سفید یا سیاه روی سیاه تنها با یک فلاش
مطلبی دیگر از این انتشارات
نحوه ترکیب بندی عکس های سیاه و سفید خیره کننده