باید چیزهایی بدونیم تا سالمتر، درستتر و بهتر زندگی کنیم.
فصل اول-اپیزود هفتم (خرچنگ بدترکیب)
سلام. من آرش کلانتر دانشجوی سال آخر دکترای عمومی داروسازی دانشگاه علوم پزشکی تهران هستم و این قسمت هفتم پادداروعه که در بهمن 99 داریم منتشرش میکنیم. پاددارو یه پادکست سلامت محوره که قصد داره اطلاعاتی رو ارائه بده تا کمکمون کنه زندگی با کیفیتتر و سالمتری داشته باشیم. امیدوارم از این قسمت خوشتون بیاد و حال خوبی براتون رقم بزنیم. مخاطبان پاددارو تمام فارسی زباناناند و تا جایی که بشه سعی میکنیم مطالب رو با زبانی شیوا و ساده خدمتتون عرضه بشه.
توی این اپیزود پاددارو میخوام راجع به بیماریای صحبت کنم که توی خیلی از کشورا مثل ایران یکی از اصلی ترین علتهای مرگ و میرعه.
بیماریای که هممون بارها و بارها اسمشو شنیدیم ولی ممکنه تصورات غلطی راجعبش داشته باشیم.
وقتی میگیم میوه، منظورمون سیب و گلابی و هلو و انواع و اقسام میوههاست. سرطان هم همینطوره.
اگه دقیقتر بخوام بگم سرطان "یک" نوع بیماری نیست و در واقع "گروهی" از بیماریهاس که خاصیت مشترکشون به وجود اومدن سلولهای غیرعادی در بدنه که این سلولها به طور غیرقابل کنترلی تقسیم میشن و وارد بافتهای مجاور میشن.
شاید این سوال به ذهن شما هم رسیده باشه که اولین بار کی انسان با این بیماریها آشنا شد؟ سرطان از دوران باستان با انسان همراه بوده. از اولین شواهدش هم میشه به تومورهای سرطانی در مومیاییهای مصری اشاره کرد.
اولین باری که توی تاریخ به این بیماریها اشاره شده، ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح بوده در مصر باستان. مصریها در اون زمان یه کتاب مرجع پزشکی داشتن که ما امروز به اسم پاپیروسِ اِدوین اسمیت میشناسیمش. Edwin smith در واقع اسم دلالی بوده که در سال ۱۸۶۲ این کتاب رو در مصر میخره و به آمریکا میاره. به همین دلیل هم اسمش مونده روی این کتاب. حالا این کتاب راجع به چیه؟ پاپیروس ادوین اسمیت قدیمیترین رسالهی جراحی در تاریخ بشره. توی این کتاب با اینکه از لغت cancerاستفاده نشده ولی در مورد از بین بردن تومورهای سینه با سوزوندن اونها با وسیلهای به اسم دریل آتش fire drill نوشته شده و همچنین گفته شده که این بیماری قابل درمان نیست.
کسی که برای اولین بار برای این بیماری اسمی به کار برد، کسی نبود جز بقراط، پدر علم پزشکی. همون که پزشکها بعد فارغ التحصیلی قسم نامه اش رو میخونن و خیلی از مردم عادی میگن سقراط. اون از لغت carcinos برای توصیف تومورهایی که ایجاد زخم نمیکنن (non ulcer forming) و carcinoma برای تومورهایی که زخم ایجاد میکنن (ulcer forming) استفاده کرد. این دو تا لغت به زبان یونانی به معنی خرچنگه.
بعد از بقراط هم سلسوس celcus پزشک رومی، این لغت یونانی رو به لاتین ترجمه کرد و کلمه cancer رو به عنوان اسم این بیماریها به کار برد. که این کلمه هم به معنی خرچنگه. سرطان هم ترجمهی همین لغت به عربیه.
این نامگذاری دو تا علت میتونه داشته باشه. یه علتش اینه که غده سرطانی، اندام هدفش رو مثل خرچنگی که شکارش رو به چنگ میگیره، در بر میگیره. دلیل دومشم اینه که غده سرطانی هم رنگش و هم شکل و شمایلش مشابه خرچنگ بوده. در واقع همونطور که تو تعریف سرطان گفتم که سلولهای سرطانی با تقسیمهای غیرقابل کنترل وارد بافتهای اطراف میشن، اون زمان هم به این نکته پی برده بودن و رگههایی که از غدهی سرطانی وارد بافتهای مجاور شده بود رو به پاهای خرچنگ نسبت داده بودن.
بعد از بقراط پزشکای زیادی در طول تاریخ به فهم بیشتر ما از سرطان کمک کردن که آوردن اسم تک تکشون توی زمان محدودی که ما داریم ممکن نیست.
بدن انسان حدودا از ۳۰ تریلیون سلول یعنی 30000 میلیارد سلول تشکیل شده. این عددهارو که میشنوم میفهمم 3000 میلیارد تومان چقدر پوله! بگذریم
سلولها کوچکترین واحدای عملکردی بدن ما هستن و هر کدوم از اونا یه وظیفهی اختصاصی دارن و یه عمر مشخص. توی هر سلول یه قسمتی وجود داره به اسم هسته که مرکز فرماندهی سلوله. چیزی که داخل هسته سلول وجود داره و فرمان انجام کارها رو صادر میکنه، DNA ماست. DNA یه مولکول بزرگه که که از کدهای ژنتیکی تشکیل شده. کدهای ژنتیکی حاوی دستورالعملهایی هستن که وقتی توسط سلول ترجمه بشن، پروتئینها و باقی مولکول ها ساخته میشن. ژنهای ما از طریق پروتئینها و باقی مولکول ها تقریبا هر فعالیتی رو تو بدن ما کنترل میکنن. از جمله اینکه هر سلولی چه کاری رو انجام بده، کی تقسیم بشه و کی بمیره.
وقتی سلولی آسیب ببینه یا پیر بشه طوری که دیگه نتونه وظیفهی مخصوص به خودش رو انجام بده، هسته سلول فرمان مرگ برنامهریزی شده رو صادر میکنه وسلول به اصطلاح خودکشی میکنه. وقتی سلول آسیب دیده از بین بره، سلولهای دیگه تقسیم میشن و جایگزین سلولهای قبلی میشن. این تقسیم سلولی منظمه و تحت کنترل ژنهامونه و فقط تا حدی ادامه پیدا میکنه که مرگ سلولهای قدیمی جبران بشه.
همونطور که گفتم ژنها تقسیم سلولی رو کنترل میکنن و سرطان زمانی به وجود میاد که تغییراتی توی ژنهای کنترل کنندهی این چرخه سلول به وجود میاد. اکثر سلولهایی که دچار جهش میشن توسط خود بدن شناسایی میشن و از بین میرن ولی اگه به هر دلیلی این سلولها به حیات خودشون ادامه بدن ممکنه به صورت غیر قابل کنترلی تقسیم بشن. این سلولهایی که به سرعت تقسیم میشن میتونن یه سری تودههای سلولی رو ایجاد کنن به اسم تومور. تومورها میتونن تو عملکرد اندامی که در اون دارن رشد میکنن اختلال ایجاد کنن و سلولهای سالم اطراف خودشون رو از بین ببرن. البته تو بعضی سرطانها مثل سرطان خون، توموری تشکیل نمیشه.
هر توموری لزوما به دلیل سرطان وجود نیومده. تومورهای غیر سرطانی خوش خیمن و تومورهای سرطانی بدخیم. تومورهای خوش خیم قابلیت رشد و بزرگتر شدن رو دارن ولی معمولا وقتی که با جراحی برداشته بشن، دوباره رشد نمیکنن و برنمیگردن ولی تومورهای بدخیم علاوه بر قابلیت رشد و بزرگتر شدن، توانایی پخش شدن در تمام قسمتهای بدن رو هم دارن. این مرحله از سرطان که سلولهای سرطانی از تومور جدا میشن و از طریق خون به قسمتهای مختلف بدن میرن و تومورهای جدیدی ایجاد میکنن، به مرحله متاستاز معروفه. حتی اگه سرطان متاستاتیک بشه، همچنان به اسم اولین جایی که بیماری از اونجا شروع شده نام گذاری میشه. مثلا به سرطان ریهای که به مغز هم رسیده باشه، میگن سرطان ریهی متاستاتیک.
بعضی از سرطانها به سرعت رشد میکنن و در تمام بدن پخش میشن و بعضی دیگه ممکنه سالها طول بکشه تا اونقدری رشد کنن که علائمشون معلوم بشه.
همونطور که گفتم علت ایجاد سرطان به وجود اومدن جهش یا تغییراتی توی ژنهای کنترل کننده چرخه سلولیه. دانشمندا هنوز نمیتونن با قطعیت بگن چرا بعضی آدما سرطان میگیرن و بعضی دیگه نمیگیرن. ولی میدونن که یه سری فاکتور وجود داره که احتمال ابتلا به سرطان رو بالا میبره. مثل کشیدن سیگار، نوشیدن الکل، ژنتیک و سابقه خانوادگی سرطان و در معرض مواد یا اشعههای سرطان زا بودن مثل حمام آفتابهای مکرر زیر نور خورشید.
سرطان در حال حاضر دومین علت اصلی مرگ و میر در سرتاسر دنیاست و پیش بینی میشه که در قرن جاری به علت اصلی مرگ و میر و همچنین تنها مانع اصلی برای افزایش امید به زندگی مردم در تمام کشورهای دنیا تبدیل بشه.
نرخ بروز مرگ و میر سرطان در سرتاسر دنیا به سرعت در حال افزایشه. بر اساس گزارشهای سازمان جهانی بهداشت از هر ۶ نفر آدمی که میمیرن، یک نفر بر اثر سرطان جون خودشو از دست داده.
تخمین زده شده که در سال ۲۰۱۸، ۱۸.۱ میلیون مورد جدید و ۹.۵ میلیون مرگ مرتبط با سرطان در دنیا اتفاق افتاده و انتظار میره که تا سال ۲۰۴۰، ینی ۱۹ سال دیگه تعداد موارد جدید سالانه در سرتاسر دنیا به ۲۹.۵ میلیون و تعداد مرگ و میر ناشی از سرطان به ۱۶.۴ میلیون نفر برسه! یعنی روزی 45000 نفر فوتی.
این رشد سریع آمار سرطان دلایل گوناگونی داره که یکی از اصلیتریناش شیوع و رواج ریسک فاکتورهای اصلی این بیماریه که خیلیهاشون به وضع توسعهی اجتماعی و اقتصادی کشورها مربوطه. به طوری که تقریبا ۷۰ درصد مرگهای ناشی از سرطان در کشورهایی با درآمدهایی پایین و متوسط رخ میده.
بر اساس آخرین آماری که سازمان جهانی بهداشت منتشر کرده، یک سوم مرگ و میر ناشی از سرطان به دلیل اضافه وزن، نداشتن فعالیت فیزیکی کافی، نخوردن میوه و سبزیجات به میزان کافی، مصرف الکل و دخانیاته. که مصرف دخانیات خودش به تنهایی باعث ۲۲ درصد از مرگ و میرهای ناشی از سرطانه ! و در واقع اصلیترین عامل خطر برای این بیماریه. حالا هی سیگار بکشید!
سرطان در کشور ما هم مثل سایر کشورای در حال توسعه سرعت رشدش بالاست و بعد از حوادث ترافیکی و بیماریهای قلبی و عروقی، سومین علت مرگ و میره.
سالانه حدود ۱۱۲ هزار نفر تو کشورمون به سرطان مبتلا میشن و بر اساس پیشبینی اداره مبارزه با سرطان وزارت بهداشت، تا ۱۵ سال آینده، علت ۸۰ درصد از مرگ و میرها سرطان خواهد بود!! کاش فقط یه خرده روی آمار فکر کنیم. 80 درصد میشه از هر 5 مرگ 4 تاش مربوط به سرطان باشه.
اگر با همین روند بخوایم پیش بریم، بر اساس پیشبینی پایگاه globocan سازمان جهانی بهداشت در ۲۰ سال آینده آمار سرطان در کشور ما ۱۱۵ درصد رشد پیدا میکنه یعنی بیشتر از دو برابر میشه و این در حالیه که رشد نرخ بروز سرطان در دنیا، حدود ۶۳ درصده. یعنی رشد نرخ بروز و مرگ و میر در کشور ما خیلی بیشتر از متوسط جهانیه.
دلیل افزایش بروز سرطان و مرگومیر مربوط به اون در کشورهای در حال توسعه مثل کشور ما، به جز افزایش ریسک فاکتورها مثل کم تحرکی و اضافه وزن و مصرف دخانیات و الکل که قبلتر گفتم، رشد جمعیت و پیری جمعیته. هر چی جمعیت بالای ۶۵ سال یک کشوری بیشتر باشن میزان ابتلا به سرطان هم بیشتر میشه. نداشتن زیربناهای پزشکی لازم برای تشخیص زودهنگام و پیشگیری از سرطان هم یه دلیل دیگه این موضوعه. عموم مردم هم به دلیل عدم دریافت آموزش کافی و نداشتن آگاهی، از علائم اولیه سرطانها اطلاع ندارن و تا وقتی که بیماریشون کاملا پیشرفت نکرده و لاعلاج نشده، به پزشک مراجعه نمیکنن. علاوه بر اینها، به وجود اومدن "شبکه ملی ثبت سرطان در ایران" باعث میشه که آمار سرطان با نزدیک شدن به مقدار واقعیش و شناسایی شدن تمام موارد ابتلا، بیشتر از قبل به نظر برسه.
البته ناگفته نمونه که در حال حاضر نرخ بروز سرطان در ایران به طور قابل ملاحظهای کمتر از متوسط جهانی و خیلی کمتر از کشورهای توسعه یافتهی غربیه.
به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت کشور در هر سال، ما ۱۵۲مورد ابتلا به سرطان داریم درحالیکه متوسط آمار جهانی ۱۹۸ نفر در هر ۱۰۰ هزار نفره . و این آمار در آمریکا چیزی حدود ۳۵۲ مورد در هر ۱۰۰ هزار نفره.
پس الان میتونیم به این سوال که آیا در کشور ما سونامی سرطان وجود داره پاسخ بدیم. با توجه به آمار فعلی، که متوسط نرخ بروز سرطان از متوسط جهانی هم کمتره، در حال حاضر سونامی سرطان نداریم ولی طی بیست سال آینده همونطور که گفتم رشد سرطان بیشتر از دو برابر میشه و از متوسط جهانی خیلی بالاتر میره.
در سالهای اخیر به کمک "برنامه ملی مدیریت سرطان" که بخش مهمیش نظام اطلاعاتی و ثبت سرطانه، ثبت موارد ابتلا به سرطان در ایران خیلی دقیقتر از گذشته داره انجام میشه. داشتن آمار دقیق سرطان کمک میکنه به طراحی و پایش برنامههای کنترلی، مثل غربالگریها، پیگیری بیمارهای مبتلا به سرطان و اختصاص دادن بودجه و منابع کافی برای انجام این طرحها. و با توجه به پیشبینیها و افزایش بسیار زیاد موارد جدید در آیندهی نه چندان دور، ضرورت اجرای سریع و دقیق برنامه مدیریت سرطان در کشور دوچندان میشه.
علاوه بر اون باید آموزشهای عمومی و پایه به مردم داده بشه تا بدونن چه کارهایی برای پیشگیری از ابتلا باید انجام بدن و کی و با دیدن چه علائمی باید به پزشک مراجعه کنن. همچنین باید برنامههای جامعی اجرا بشه در جهت تغییر سبک زندگی کم تحرک و عادات رفتاری ناسالم مثل مصرف دخانیات و کمبود مصرف میوه و سبزیجات.
ثابت شده که شناسایی زود هنگام سرطان، به طرز چشمگیری میزان بقای بیماران و کیفیت زندگیشون رو افزایش میده. علاوه بر این به طرز معناداری هزینهها و پیچیدگیهای درمان رو کاهش میده. پس میشه نتیجه گرفت با برنامه ریزی برای شناسایی زود هنگام سرطانها، بار سرطان کشورها به طرز قابل ملاحظهای کاهش پیدا میکنه.
قبل از اینکه بحث رو ادامه بدم باید بگم نرخ بقای ۵ ساله یعنی چی؟
نرخ بقای ۵ ساله به ما میگه چند درصد افراد ۵ سال بعد از تشخیص بیماریشون همچنان زنده موندن. این شاخص به ما کمک میکنه بفهمیم انواع مختلف سرطان تا چه حد قابل درمانن. از طرفی دیگه برای نشون دادن تاثیر رویکردهای درمانی مختلف و تاثیرشون روی بقای بیمار به کار میره.
اگه یه سرطانی زود شناسایی بشه و همراه بشه با یه درمان مناسب، احتمال بقای ۵ ساله بیمار نسبت به وقتی که در زمان دیرتری شناسایی بشه، بیشتره. برای مثال در آمریکا در صورتی که سرطان دهانه رحم دیر شناسایی بشه، نرخ بقای ۵ ساله فقط ۱۵ درصده. در حالی که اگر زود شناسایی بشه این میزان به ۹۳ درصد میرسه. در واقع معنیش اینه که از هر ۱۰۰ نفر، ۹۳ نفرشون بیش از ۵ سال بعد از شناسایی بیماری همچنان در قید حیاتن.
همونطور که گفتم شناسایی زود هنگام به جز اینکه طول عمر و کیفیت زندگی بیمار رو افزایش میده، هزینههای درمان رو هم به شدت کاهش میده. برای مثال در کشورهای پردرآمد هزینه درمان با شناسایی به موقع بیماری نزدیک ۲ تا ۴ برابر کاهش پیدا کرده.
ولی متاسفانه در خیلی از کشورها، به خصوص کشورهایی که منابع کمتری دارن، ضرورت و اهمیت شناسایی زودهنگام سرطان هنوز جا نیفتاده و درک نشده و این خودش به جز ضرر جانیای که به بیمارها وارد میکنه باعث هدر رفتِ بیشترمنابع مالی میشه.
اکثر سرطانها در صورت شناسایی زود هنگام قابل مهار شدنن. ولی از بین تمام سرطانها، به شناسایی زود هنگام سرطان ریه، روده، سینه و دهانه رحم تاکید بیشتری شده.
تو کشور ما شایعترین سرطانها به ترتیب سرطان سینه، معده، روده بزرگ، ریه و پروستاته. پس شناسایی به موقع این سرطانها با توجه به آمار بالاشون حیاتیه.
سوالی که ممکنه براتون پیش بیاد اینه که شناسایی زود هنگام دقیقا یعنی چی؟ چطور میشه سرطان رو زود شناسایی کرد؟ فرق شناسایی زودهنگام و تشخیص زودهنگام چیه؟
شناسایی زود هنگام دو مولفهی اصلی داره. اولیش غربالگریه و دومیش تشخیص زودهنگامه. پس تشخیص زیرمجموعهی شناساییه و این دو تا یکی نیستن.
غربالگری یعنی بیایم افراد سالم رو تست کنیم و اونایی که سرطان دارن رو پیدا کنیم قبل اینکه هیچ علامتی نشون داده باشن.
از اونجایی که تستهای غربالگری روی جمعیت نسبتا زیادی از آدما انجام میشه و منابع ما هم محدوده پس هم باید ساده باشن و هم موثر بودنشون ثابت شده باشه.
بذارید ۴ تا ازمهمترین تستهای غربالگری سرطان رو براتون مثال بزنم:
- اولیش تست ماموگرافیه. ماموگرافی تست غربالگری سرطان سینهست که اگر تودهای سرطانی در سینه وجود داشته باشه با عکس برداری با اشعه ایکس ری مشخص میشه. این تست رو خانومای بالای ۵۰ سال به طور سالیانه باید انجام بدن. تست پاپ اسمیر برای غربالگری سرطان دهانه رحمه که خانمهای ۳۰ تا ۶۵ ساله هر سه تا پنج سال باید این تست رو به صورت سالانه انجام بدن.
- تست PSAیه تست خونی سادهست برای غربالگری سرطان پروستات که آقایونی که برادر یا پدرشون سرطان پروستات داشته، از ۴۵ سالگی به بعد باید به صورت دورهای این تست رو بدن.
- سیتی اسکن ریه تست غربالگری برای سرطان ریهست. افراد بالای ۵۵ سال که برای مدت طولانی و به مقدار زیاد سیگار میکشیدن، حدود یه بسته سیگار یا ۲۰ تا دونه سیگار در روز برای ۳۰ سال یا مثلا ۴۰ تا سیگار در روز برای ۱۵ سال، چه سیگار رو تو ۱۵ سال گذشته ترک کرده باشن و چه همچنان سیگاری باشن باید سالانه قفسه سینهشون رو سیتی اسکن کنن.
- تست آخر کولونوسکوپیه که برای غربالگری سرطان روده بزرگ انجام میشه. همه افراد بعد از سن ۵۰ سالگی هر ۵ تا ده سال باید یه بار این تست رو انجام بدن.
همونطور که گفتم بعد از غربالگری مولفه دوم شناسایی زودهنگام سرطان تشخیص زود هنگامه. تشخیص زود هنگام یعنی بیمارهایی که مبتلا به سرطان هستن و علائم بیماری رو نشون میدن هرچه سریعتر پیدا کنیم.
سدهای زیادی در مقابل تشخیص زودهنگام وجود داره. سدهای مربوط به سن، جنسیت، احساس شرم و ترس و مهمتر از همه عدم آگاهی.
تاثیر منفی سن در افراد مسن دیده میشه. چون ممکنه خیلی وقتا اصلا متوجه علائم اولیه نشن یا حتی اگه متوجه بشن نتونن اینو به اطرافیانشون منتقل کنن.
تاثیر منفی جنسیت تو آقایون دیده میشه. چون توی خیلی از کشورا به خاطر مسائل اجتماعی و فرهنگی یه نُرمی تو آقایون به وجود اومده که کمک خواستن رو چیز بدی میدونن و دنبالش نمیرن و محققا دیدن حمایت خانواده و همسر میتونه تاثیر خیلی مثبتی روی این قضیه بذاره و اون باورهای فرهنگی رو خنثی کنه.
احساس ترس و شرم هم معضل بزرگیه. چون تحقیقات نشون داده یک نفر از هر ۴ نفر بعد از اینکه متوجه علائم اولیه سرطان شده، دیگه پیگیری نکرده ببینه مشکلش چیه چون از نتیجه میترسیده.
به این دلایلی که گفته شد ما باید همهمون با کمک هم سعی کنیم آگاهی عمومی رو بالا ببریم. هدف از این اپیزود پاددارو هم دقیقا همینه.
برای اینکه بشه زود و به موقع سرطان رو در مراحل اولیه تشخیص داد علاوهبر کادر درمان خود مردم هم باید آگاهی کافی رو داشته باشن. نباید به خاطر ترس از نتیجه سرنوشت بدتری رو برای خودشون رقم بزنن یا نباید به خاطر باورهای غلط اجتماعی دنبال درمان نرن. و مهمتر از همه باید علائم اولیه خطرناک رو بشناسن.
حالا چندتا از علائم اولیه که باید نسبت بهشون آگاه باشیم رو میگم:
حس کردن توده یا برآمدگی جدید که بزرگ هم میشه در هرجایی از بدن؛ به خصوص در سینه، بیضه، زیربغل، کشاله ران یا گردن/به وجود اومدن زخمهایی که خوب نمیشن/ سرفه مزمنی که بیشتر از ۳ تا ۴ هفته طول کشیده باشه/ تغییر در عادات دفع که بیشتر از دو هفته طول بکشه/ وجود خون در ادرار یا مدفوع/ به وجود اومدن خال جدید روی پوست یا تغییر شکل، رنگ یا اندازه خال قدیمی یا خونریزی از خالها/ خونریزی یا ترشحات غیرعادی از هرجایی از بدن/ کاهش اشتها و کاهش وزن بدون دلیل/ سختی در بلعیدن آب و مواد غذایی/ خستگی مفرط غیرقابل درمان/دردهایی که بیشتر از یک ماه طول بکشن و علت مشخصی نداشته باشن
همه اینا علائمی هستن که باید حواسمون بهشون باشه و نسبت بهشون بی تفاوت نباشیم. البته نیاز به گفتن نیست که هیچکدوم از این علامتها به معنی سرطان نیستن و شما در صورتی که این علائم رو مشاهده کردید باید آرامش خودتون رو حفظ کنید و به پزشک مراجعه کنید.
راههای مختلفی برای بهبودی سرطان وجود داره. اینکه بیمار چه پروسه درمانیای رو دریافت کنه، به نوع سرطان و میزان پیشرفته بودنش بستگی داره.
هدف نهایی از بهبود دادن سرطان رهایی کامل از این بیماریه. که البته دستیابی به این هدف بستگی به وضعیت بیمار داره و اگر نشه با این راههای درمانی فرد به طور کامل درمان بشه، در اون صورت هدف بعدی کوچیک کردن و متوقف کردن رشد سرطانه تا بیمار سالهای باقی مونده از عمرش رو بدون داشتن علائم بیماری سپری کنه.
- راه اول جراحیه. هدف از جراحی اینه که تا جایی که میتونن بدون آسیب به بافتهای مجاور تومور سرطانی رو از بدن خارج کنن.
- راه دوم شیمی درمانیه. توی این راه درمانی از داروها برای کشتن سلولهای سرطانی استفاده میشه.
- راه سوم ، پرتودرمانیه. توی این روش از پرتوهای پر انرژی مثل اشعه ایکس برای از بین بردن تومور یا کوچیک کردن اون استفاده میشه.
- راه چهارم، پیوند مغز استخوان یا پیوند سلولهای بنیادیه. سلولهای بنیادی ما سلولهای خونی مثل گلبولهای سفید و قرمز و پلاکتامون رو میسازن. اگر فردی تحت شیمی درمانی یا پرتودرمانی قرار بگیره سلولهای خونیش کاهش پیدا میکنن. با پیوند مغز استخوان، این سلولهای از دست رفته جبران میشن و پزشک میتونه شیمی درمانی یا پرتودرمانی رو با دوزهای بالاتری ادامه بده.
- راه پنجم ایمونوتراپی یا ایمنی درمانیه. این روش به سیستم ایمنی بدن فرد بیمار کمک میکنه که با سرطان مبارره کنه.
- راه شیشم هورمون درمانیه. بعضی سرطانها مثل سرطان سینه یا پروستات تحت تاثیر هورمونها رشد میکنن. اگه بیایم هورمونهارو حذف کنیم یا اثرشون رو از بین ببریم، از رشد این سرطانها جلوگیری کردیم.
- راه هفتم درمان هدفمنده. با این روش درمانی تغییرات سلولهای سرطانی نسبت به سلولهای عادی که بهشون اجازه رشد، تقسیم و پخش شدن رو میده هدف قرار میگیره.
بعضی از بیمارها ممکنه فقط با یکی از این راهها بیماریشون کنترل بشه. ولی اکثر بیمارها نیاز دارن ترکیبی از ۲ یا ۳ راه درمانی رو دریافت کنن. مثلا ممکنه اول بیان با جراحی قسمتی از تومور سرطانی رو خارج کنن و اونو کوچیکش کنن بعد با شیمی درمانی یا پرتودرمانی سلولهای سرطانی باقی مونده رو از بین ببرن.
البته هیچکدوم این راههای درمانی، درمان قطعی و تضمینی سرطان نیست و ما هیچ درمان قطعیای برای هیچ نوعی از سرطان نداریم و این راههایی که گفتم راههای کنترل و بهبود دادن سرطانه. البته به این معنی نیست که هیچکس با همین راههای درمانی به طور کامل درمان نشده. افراد زیادی بودن که بعد از طی کردن این پروسههای درمانی تا آخر عمرشون بدون سرطان زندگی کردن و در نهایت به علتی به غیر از سرطان درگذشتن. یعنی ما فقط بعد از اینکه فرد از دنیا بره و علت مرگش سرطان نباشه میتونیم بگیم سرطانش به طور کامل درمان شده بود. به همین دلیل پزشکها نمیتونن به هیچ بیماری بعد از طی کردن این راهها تضمین کنن که بیماریشون دیگه برنمیگرده. چون هنوز که هنوزه اطلاعات ما راجع به سرطان خیلی کمه و حتی بعد از گذروندن دورههای درمانی ممکنه سلولهای سرطانی تو بدن باقی بمونن و بعدا به شکل دیگهای خودشون رو نشون بدن.
سوالی که تو ذهن همهمون هست اینه که چرا یک درمان قطعی و واحد برای سرطان نداریم؟ هر سال میلیاردها دلار صرف تحقیقات روی سرطان میشه. پس چرا درمانش پیدا نمیشه؟
جوابش خیلی سادهست. همونطور که اول اپیزود هم گفتم، سرطان یه بیماری نیست. در واقع بیشتر از ۲۰۰ نوع بیماری مجزاست. مثلا سرطان معده، سرطان کبد، سرطان چشم. و هرکدوم از این بیماریها خودشون انواع مختلفی دارن. مثلا سرطان سینه خودش ۴ نوع متفاوت داره که هر کدوم درمان مخصوص به خودش رو داره.
مسئله دیگهای که وجود داره اینه که سرطان از سلولهای خود فرد بیمار نشات میگیره پس همونقدر که انسانها با هم تفاوت دارن، سرطانها هم متفاوتن با هم.
گذشته از اینها هر سرطانی به دلیل جهشهای ژنتیکی خاصی به وجود میاد و هر چقدر تومور سرطانی رشد میکنه جهشهای بیشتر و بیشتری رخ میده. در واقع هر تومور سرطانی جهشهای مخصوص به خودش رو داره. در نتیجه ممکنه یه دارویی روی یه بیمار سرطانی جواب بده ولی روی سرطان یه بیمار دیگه هیچ تاثیری نداشته باشه.
علاوه بر این به دلیل جهشهای بیشمار، تمام سلولهای سرطانی یک تومور هم جهشهای ژنتیکی یکسانی ندارن. برای همین ممکنه یه دارویی بیاد یه سری از این سلولها رو از بین ببره ولی روی یه سری دیگه کلا هیچ تاثیری نذاره و این سلولای باقیمونده در آینده میتونن دوباره باعث رشد تومور بشن.
یه مشکل دیگهای هم که وجود داره اینه که به خاطر جهشهای بیپایان سلولهای سرطانی، رفتار این سلولها نسبت به دارویی که دریافت میکنن هم ممکنه تغییر کنه. یعنی این سلولها میتونن نسبت به دارویی که دریافت میکنن مقاوم بشن. در این صورت بیمار داروی جدیدی دریافت میکنه ولی باز ممکنه نسبت به داروی جدید هم مقاومت ایجاد بشه.
سرطان بیماری پیچیدهایه. هرچقدر دانش ما راجع بش بیشتر میشه، بیشتر مطمئن میشیم که یه راه درمان جادویی براش وجود نداره.
با این حال داروسازان شب و روز در تلاشن تا این موانعی که سر راه درمان سرطان وجود داره رو برطرف کنن.
تا همین الان هم نسبت به گذشته پیشرفتهای فوقالعادهای در این زمینه صورت گرفته. برای مثال نرخ بقا توی ۴۰ سال گذشته دو برابر شده.
یا مثلا در اوایل دهه هفتاد میلادی، فقط ۵ درصد بیماران مبتلا به سرطان خون، ۱۰ سال یا بیشتر از زمان تشخیص بیماریشون زنده میموندن. الان حدود ۵۰ درصدشون بیشتر از ده سال به زندگیشون ادامه میدن.
یا برای مثال ۹۱ درصد از کسایی که سرطان پروستات میگیرن، بیشتر از ده سال از زمان تشخیص بیماریشون در قید حیات میمونن.
با وجود تمام این پیشرفتها، هنوز راه طولانیای در پیشه و متاسفانه هنوز نرخ بقای بعضی از سرطانها طی سالیان سال بهبود زیادی پیدا نکرده.
همه ما اینو شنیدیم که روحیه مثبت توی درمان سرطان خیلی موثره. ولی واقعا روحیه و تیپ شخصیتی و سلامت روان چقدر تو روند درمان سرطان موثرن؟
سالیان سال مردم معتقد بودن تیپ شخصیتی روی مبتلا شدن یا نشدن به سرطان تاثیر داره. مردم فکر میکردن درونگراها و کسایی که رفتارشون عصبیه بیشتر به سرطان مبتلا میشن و اگر دچار سرطان بشن به احتمال بیشتری جونشونو از دست میدن. بیشتر تحقیقاتی که در این زمینه صورت گرفته هیچ ارتباطی بین تیپ شخصیتی و سرطان پیدا نکردن. ولی تعداد کمی از تحقیقات صورت گرفته ارتباطاتی رو گزارش کردن. بعدها محقیقین متوجه شدن که بیشتر این تحقیقات خطا داشتن و یا روی تعداد افراد کمی مطالعه انجام شده بود و نتایجشون قابل تعمیم به جمعیت نبود. ولی با این حال رسانهها همین تحقیقات خطادار رو خیلی وسیع پوشش دادن و به همین دلیل این باور غلط تو ذهن مردم ایجاد شد. تا اینکه سال ۲۰۱۰ نتایج یکی از بزرگترین مطالعات علمی که تا به امروز انجام شده منتشر شد. توی این تحقیق نزدیک ۶۰ هزار نفر آدم به مدت حداقل ۳۰ سال برای پیدا کردن ریسک فاکتورهای سرطان مطالعه شدن. این پژوهش هیچگونه ارتباطی بین تیپ شخصیتی و ریسک ابتلا به سرطان یا رهایی از اون پیدا نکرد و این پایانی بود بر این باور اشتباه.
روحیه داشتن و طرز تفکر مثبت به نظرتون چه تاثیری در روند درمان داره؟!
افرادی که مبتلا به سرطان شدن و خانوادههاشون، خودشون رو تحت فشار میذارن که همیشه رفتار و ذهنیتشون مثبت باشه و اگر یه اتفاقی پیش بیاد که نتونن این حالت مثبت رو حفظ کنن احساس گناه میکنن. و این اصلا وضعیت خوبی نیست چون ناراحتی و اضطراب و ترس هم بخشی از احساسات طبیعی ما هستن. مخصوصا وقتی با مشکلات بزرگی توی زندگی دست و پنجه نرم میکنیم و نباید این احساسات رو سرکوب کنیم و جلوی بروزشون رو بگیریم. اگر فردی که مبتلا به سرطانه، این فشار رو روی خودش احساس کنه که همیشه باید روحیه مثبتی داشته باشه، مجبور میشه به احساسات منفیش بی توجهی کنه و نمیتونه با کسی راجع بشون حرف بزنه و این باعث میشه احساس تنهایی کنه. که خود این باعث منفیتر شدن احساساتش میشه و بیشتر عذاب وجدان میگیره که چرا حالت مثبتی نداره.
از طرفی ما انسانها همیشه دوست داریم باور کنیم که با قدرت ذهنمون میتونیم ناممکن رو ممکن کنیم و حتی رشد سرطان رو متوقف کنیم. این باور مایه تسلی خاطره و باعث میشه فکر کنیم کنترل اوضاع دست خودمونه. ولی جنبه منفی داشتن این باور اینجاست که اگه کسی مبتلا به سرطان باشه و حالش خوب نشه و بدتر بشه خودش رو مقصر میدونه و فکر میکنه به اندازه کافی تلاش نکرده.
دانشمندا برای اینکه ببینن احساسات واقعا چه تاثیری روی نجات یافتن از سرطان داره، اومدن هزار نفر بیماری که مبتلا به سرطان سر و گردن بودن رو مورد مطالعه قرار دادن و دیدن کسایی که از لحاظ احساسی در وضعیت بهتری قرار داشتن، وضعیت رشد سرطان و طول عمرشون هیچ فرقی نداشت با افراد که وضعیت احساسی خوبی نداشتن.
در واقع هیچ دلیلی وجود نداره که فکر کنیم احساسات ما میتونن باعث سرطان بشن یا رشد اون رو متوقف کنن.
خب حالا به نظرتون شرکت کردن در گروههای حمایتی چه تاثیری میتونه داشته باشه؟
گروههای حمایتی گروهی از افراد مبتلا به سرطان هستن که دور هم جمع میشن و از تجربه منحصر بفرد خودشون در راه دست و پنجه نرم کردن با این بیماری صحبت میکنن. طبق یک مطالعهای که سال ۱۹۸۹ انجام شد و سال ۲۰۰۷ تکرار شد، به این نتیجه رسیدن که شرکت توی گروههای حمایتی کیفیت زندگی افراد مبتلا به سرطان رو افزایش میده ولی تاثیری روی بیماری و بقاشون نداره. منظور از افزایش کیفیت زندگی، کاهش فشار و استرس و خستگی و ریسک افسردگیه. مطالعات دیگهای هم این نتایج رو نشون دادن و تایید کردن.
سرطان مثل خیلی از بیماریهای دیگه علاوه بر جسم، بر احساسات و روان ما هم تاثیر میذاره. مراقبت از سلامت روان و دریافت حمایتهای احساسی، میتونه به فرد مبتلا به سرطان و عزیزانش کمک کنه که بهتر با این بیماری و روند درمانش کنار بیان و مدیریتش کنن. ولی چیزی نیست که به خودی خود روی بیماری و رشد یا توقفش تاثیری بذاره.
حرف زدن با افرادی که در شرایط مشابه بودن یا هستن هم میتونه باعث آسودگی خاطر بشه.
نباید اینو از یاد برد که احساسات ما روز به روز تغییر میکنن. ممکنه یه روز حالمون خوب باشه و یه روز خیلی بد و همه اینا طبیعیه. بیشتر بیمارها با گذشت زمان میتونن این واقعیت رو قبول کنن و باهاش کنار بیان که به این بیماری مبتلا شدن ولی اگر کسی به کمک بیشتری نیاز داشت حتما میتونه از گروههای حمایتی کمک بگیره.
هر کاری که لازمه رو باید انجام داد تا در نهایت بهترین احساس رو نسبت به خودمون داشته باشیم و کیفیت زندگیمون رو افزایش بدیم.
خب سرطان برای من تجربهی خیلی خاصی بود. تجربهی با شروعی بسیار دردناک و شوکه کننده؛ من با رنج دوران درمان واقعا بزرگ شدم و پوست انداختم. سرطان کلا بزرگترین میل انسان سالم رو هدف قرار میده و اون میل به بقا و بودنه و در برابرش یکی از بزرگترین ترسای ما رو زنده میکنه که ترس از نیستی و مرگه. خب طبیعتا منم مثل همهی آدما، دچار حالتهای هیجانی شدم، دچار ترس شدم، خشم، ناامیدی، اضطراب و فکر میکنم این حالتها در برابر از دست دادن سلامتی، چیز طبیعی باشه. من واقعا سوگوار بودم و برای خودم سوگواری میکردم تو اوایل درمانم. در عین حال سرطان برای من تجربهی خیلی باارزشی بود. چیزهایی رو به من داد که شنیده بودم ولی درکشون نمیکردم.
مثه درک بیثباتی تو این دنیا، درک آسیبپذیری ما آدما و درک لذت بردن از زندگی در عین حال که میدونی که هیچ قطعیتی و هیچ ثباتی توی زندگی وجود نداره. سرطان واقعا میتونم بگم که با ارزشترین و در عین حال تلخترین اتفاق زندگی من بود و این تجربه، و درک این رنج، واقعا درهای بستهای به روی من باز کرد. از آگاهی که هیچوقت فکر نمیکردم به این شکل باشه و اینا رو من تو زندگی تجربه کنم. در واقع من همیشه تعبیرم از سرطان اینه که میری تو دل آتیش، میسوزی، خاکستر میشی ولی در نهایت مثل ققنوس دوباره باشکوهتر از قبل متولد میشی، اگه بخوای.
در پروسهی درمان بیمار مبتلا به سرطان خیلی از فاکتورها دخیل هستند که شاید خیلیهاش از اختیار خود فرد خارجه. ولی من اعتقادم بر این هست که در اون مسائلی که من درش نقش دارم و میتونم کمکی کنم به جلو بردن این پروسه، نهایت سعیم رو میکنم که نقش خودم رو به بهترین شکل ممکن انجام بدم و تاثیری ولی کوچیک روی روند درمانم بذارم و تا جایی که بتونم از این فرصتی که برای زندگی کردن بهم داده شده استفاده کنم. منظورم از اگه بخوای این نیست که درمان شدن یا نشدن سرطان به خواستمون بستگی داره، نه خیلی فاکتورها دخیل هست توی درمان سرطان.
بقای بیماران سرطانی با هم متفاوته؛ از چند ماه تا چندین سال تا درمان کامل یه طیف داره که ما نمیتونیم بگیم که به خواست انسانها بستگی داره. منظورم استفاده از هر زمانی از زندگی که ما قراره زندگی کنیم از چند ماه، از چند روز، تا چندسال منظورم گرفتن اون پیام تو این دوران بیماری که بقیهی اون زمان رو هرچی، هر چند روز و هر چند سالی که میخواد باشه رو اون طوری زندگی کنیم که تا حالا نکردیم.
متاسفانه تا امروز این بیماری جون عزیزان زیادی رو گرفته. چه از اطرافیان خودمون و چه از آدمهای بیشتر شناخته شده.
هیچ فرقی هم نداره که شما چقدر معروف باشید. بدون شک جون تک تک آدمها به یک اندازه ارزش داره.
تفاوت ابتلا یا مرگ افراد شناخته شده به سرطان اینه که به خاطر پوشش داده شدن اخبار مربوط به بیماریشون، ممکنه آگاهی عمومی حتی اگه شده یه اپسیلون افزایش پیدا کنه.
منم میخوام راجع به چند نفر از عزیزانی که بیشتر شناخته شده هستن و مبتلا به این بیماری شدن و باهاش دست و پنجه نرم کردن بیشتر صحبت کنم.
از هنرمندهای کشور خودمون شروع میکنم:
- مرتضی پاشایی عزیز خواننده خوب پاپ کشورمون بود که پزشکها سال ۹۲ سرطان معدهش رو تشخیص دادن و تحت درمان با شیمی درمانی و جراحی قرار گرفت ولی متاسفانه در نهایت در آبان ۹۳ به دلیل این بیماری درگذشت.
- بهنام صفوی هم یکی دیگه از خوانندههای خوب پاپ کشورمون بود که سال ۹۲ تومور مغزیش تشخیص داده شد و سال ۹۴ پزشکها با عمل جراحی تومور رو خارج کردن و تا دو سال حال ایشون خیلی بهتر بود و حتی یه آلبوم جدید منتشر کرد وکنسرتهای زیادی هم برگزار کرد. ولی متاسفانه سال ۹۶ وضعیت بیماریشون وخیم شد و یک بار دیگه زیر تیغ جراحی رفت و در نهایت سال ۹۸ در اصفهان دار فانی رو وداع گفت.
- محمدرضا شجریان، استاد آواز ایران و محبوب دل همه ایرانیها هم با این بیماری جون خودشون رو از دست دادن. سال ۱۳۸۰ سرطان کلیه ایشون تشخیص داده شد و مجبور شدن یکی از کلیههاشون رو با عمل جراحی از بدنشون خارج کنن. در این دوران استاد حالشون بهتر میشه و کنسرتهای متعددی برگزار میکنن از جمله کنسرت کمک به زلزله زدگان بم که با پسرشون همایون برگزارش کردن. تا اینکه در تیرماه ۹۴ به طور ناگهانی حالشون بد میشه و دچار سردرد شدیدی میشن که گویا سرطان ایشون متاستاتیک شده و به مغزشون رسیده ولی این خبر عمومی نمیشه و ۹ ماه بعد در نوروز ۹۵ استاد با سری تراشیده در پیام ویدیویی تبریک نوروزشون ظاهر میشن و از مهمانی که ۱۵ ساله باهاشون آشنا هستن و در تنشون منزل کرده و به دستور اون موهای سرشون رو تراشیدن حرف زدن و گفتن هروقت با مهمانشون به تفاهم برسن به کارهای هنریشون ادامه میدن. ولی متاسفانه ما اون روزی رو که انتظارش رو میکشیدیم هیچوقت ندیدیم. در این سالها ایشون بارها در بیمارستان بستری شدن و در نهایت بعد از جدالی طولانی با این بیماری ۱۷ مهر امسال جان به جان آفرین تسلیم کردن.
بهتره از هنرمندان و سرشناسان غیر ایرانی هم یادی بکنیم:
- هامفری بوگارت (humphry bogart) و اینگرید برگمن (ingrid bergman) زوج معروف فیلم کازابلانکا و بزرگترین ستارههای سینمای کلاسیک هالیوود هر دو به علت سرطان درگذشتن. بوگارت که مدت زیادی سیگار میکشید و الکل مصرف میکرد در نهایت به سرطان مری مبتلا شد و ۲۰ روز بعد از تولد ۵۷ سالگیش درگذشت. برگمن هم که از معدود بازیگرهاییه که ۳ باراسکار گرفته، روز تولد ۶۷ سالگیش به علت سرطان سینه جونشو از دست میده.
- اَلِن ریکمن، پروفسور اسنِیپ محبوب سری فیلمهای هریپاتر سال ۲۰۱۵ سرطان پانکراسش تشخیص داده میشه و سال ۲۰۱۶ از دنیا میره.
- والت دیزنی، اسطوره بزرگ انیمیشن سازی و رکوددار جایزه اسکار، با ۲۲ جایزه بود. دیزنی سیگاری قهاری بوده و از سیگار فیلتر دار هم استفاده نمیکرده و فقط پیپ میکشیده و در نهایت به دلیل سرطان ریه، فوت میکنه.
- استیو جابز اصلیترین مهره شرکت اپل در سال ۲۰۰۳ سرطان پانکراسش تشخیص داده میشه ولی متاسفانه به توصیه پزشکش گوش نمیده و تا ۹ ماه از انجام عمل جراحی امتناع میکنه و در عوض به طب مکمل روی میاره که به عقیده خیلی از پزشکها همین تاخیر در شروع روند درمانی به قیمت جونش تموم میشه و در نهایت در سال ۲۰۱۱ در حالی که ۵۶ سال داشته از دنیا میره.
از درگذشتگان گفتم ولی نباید این نکته مهم رو فراموش کنیم که خیلی از افراد هم به این بیماری غلبه میکنن و طول عمری عادی دارن.
- رابرت دنیروی محبوب در سن شصت سالگی در سال ۲۰۰۳ به لطف تستهای غربالگریای که به صورت روتین انجام میداد و به خصوص تست psa که قبلتر هم گفتم تست غربالگری سرطان پروستاته و یه آزمایش خون سادهست، سرطان پروستاتش در مراحل اولیه تشخیص داده شد و به سرعت تحت درمان قرار گرفت و الانم بعد از ۱۸ سال صحیح و سالم داره به حرفه بازیگریش ادامه میده.
- بن استیلر بازیگر و کمدین معروف آمریکایی هم مثل دنیرو با تست psaو شناسایی به موقع سرطان پروستاتش در سن ۴۶ سالگی تونست با جراحی به راحتی درمان بشه و از اون موقع تا حالا بدون سرطان زندگی کرده.
- هیو جکمن، بازیگر استرالیایی محبوب به نوعی از سرطان پوست مبتلا شده که مهمترین دلیلش در معرض نور آفتاب قرار گرفتنه. جکمن از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۷، شیش بار مجبور به برداشتن تودههای کوچیک سرطان از روی پوستش شده. اون یکی از افرادیه که سعی میکنه بقیه مردم رو هم نسبت به این بیماری آگاه کنه و بارها از مردم خواسته استفاده از ضد آفتاب رو فراموش نکنن.
- و در نهایت لری کینگ، مجری توانای آمریکایی که با چالشهای سلامتی زیادی دست و پنجه نرم کرده، سال ۱۹۹۹ دچار سرطان پروستات میشه و چون به موقع تشخیص داده میشه توده سرطانی با پرتو درمانی به راحتی درمان میشه.
- کینگ سالهای سال سیگار میکشیده و در سال ۱۹۸۷ بعد از حمله قلبیش سیگار رو ترک میکنه و مردم رو هم به این کار تشویق میکرده. اون به دلیل سالهای متمادی که سیگار میکشیده هر سال تست غربالگری سرطان ریه رو انجام میداده و در سن ۶۰ سالگی با سیتی اسکن قفسه سینه، سرطان ریهش در مراحل اولیه تشخیص داده میشه و به سرعت تحت عمل جراحی قرار میگیره و دو هفته بعدش صحیح و سالم برمیگرده سر کار. اون گفته بود برای کمک به دیگران سرطان خودش رو به اطلاع مردم رسونده و به مردم میگفت برید از قفسهسینهتون عکس برداری کنید. فقط دو ثانیه طول میکشه! متاسفانه همین ماه لری کینگ در سن ۸۷ سالگی و به دلیل ابتلا به کرونا، درگذشت. روحش شاد.
پاندمی کرونا، از پارسال همین موقعها روی تمام جنبههای زندگی ما اثر گذاشته. هیچ کس برای این بحران آماده نبود از جمله سیستمهای مراقبت از بهداشت و درمان. در نتیجه پاندمی به صورت مستقیم و غیرمستقیم روی روند بیماری و درمان خیلی از بیماریهای دیگه تاثیر به سزایی گذاشته.
بیمارهایی که مبتلا به سرطان هستند، قشر بسیار آسیب پذیری هستند چون به دلیل خود بیماری و درمانهایی که براش دریافت میکنن سیستم ایمنیشون ضعیف شده.
نتایج مطالعات هم اینو تایید میکنه چون بر اساس تحقیقاتی که در چین و ایتالیا صورت گرفته درصد مرگ و میر کرونا در بیماران مبتلا به سرطان تقریبا سه برابر جمعیت عادیه.
علاوه بر اون تحقیقاتی هم نشون دادن احتمال اینکه بیماران مبتلا به سرطان نوع شدیدتری از کووید۱۹ رو تجربه کنن و در بخش مراقبتهای ویژه بستری بشن بیشتره.
لازم بودن و مفید بودن پروسههای درمانی سرطان مثل جراحی و شیمی درمانی و ... اثبات شدهست. ولی این پروسهها تقریبا همشون در مراکز درمانی صورت میگیره و این مراکز آلوده هستند. علاوه بر اون در مسیر رفت و آمد هم خطر ابتلا براشون وجود داره. اگه اینو بذاریم کنار آسیب پذیری بیشتر بیماران مبتلا به سرطان و پیامدهای جبران ناپذیر ابتلای همزمان به کووید۱۹، به این نتیجه میرسیم که باید حتما نسبت ریسک به منفعت رو برای درمان این بیماران در نظر بگیریم.
در واقع باید سن، وضعیت بیماری، ضعفها و بیماریهای زمینهای هر بیماری رو در نظر گرفت و بعد به این مسئله فکر کرد که چه راه جایگزینی برای درمانش وجود داره. مثلا در صورت امکان باید داروی خوراکی تجویز بشه برای بیمار.
یا فاصله زمان مراجعه به مراکز درمانی تا حد امکان طولانی بشه.
توی این شرایط یکی از راهکارهایی که در تمام دنیا توجه ویژه ای بهش شده telemedicine یا استفاده از خدمات پزشکی به کمک تکنولوژیه بدون اینکه بیمار و پزشکش توی یه اتاق باشن.
در کشور ما هم کم و بیش این امکانات در دسترس هست مثل ویزیتهای تلفنی یا ویدیویی ولی توی این شرایط خاص باید روند توسعهشون تسریع پیدا کنه و به راحتی در دسترس همه مردم قرار بگیره.
فشار روانی این بیماران هم مسئلهایه که نباید نسبت بهش بیتفاوت بود.
به جز فشار روانی خود سرطان، فاصله گذاری اجتماعی و دونستن همین حقایق که این عزیزان آسیب پذیرترند نسبت به کووید۱۹ ممکنه باعث بشه که فشار ذهنی بیشتری رو متحمل بشن و پروسه درمان براشون سختتر از قبل هم بشه.
که خب الان نمیشه به صورت حضوری در گروههای حمایتی شرکت کرد. در نتیجه باید به سراغ گروههای حمایتی آنلاین رفت و یا حتی از کمکهای حرفهایتر مثل روان درمانی بازم به صورت آنلاین استفاده کرد.
در نهایت پزشکها در این دوران باید تصمیمات سختی رو بگیرن. البته اگر این تصمیمات متفکرانه، با ملاحظه و شفاف باشن و با همیاری خود بیمار و مراقبت کنندگانش گرفته بشه، اطمینان به سیستم درمان از بین نمیره.
بقیه قسمتهای پادکست پاددارو را میتونید از طریق CastBox هم گوش بدید:
مطلبی دیگر از این انتشارات
فصل اول-اپیزود ششم (ماجرای خواب)
مطلبی دیگر از این انتشارات
فصل اول-اپیزود پنجم (خودکشی تدریجی)
مطلبی دیگر از این انتشارات
فصل دوم-اپیزود ششم(چرنوبیل دارویی)