محمدامین اسکندری
محمدامین اسکندری
خواندن ۱۴ دقیقه·۲ سال پیش

چگونه نوشتنِ آنلاین، من را میلیونر کرد؟

:)
:)


✅ این پُست در 26 آبان 1402 آپدیت شد.
✅ آپدیت در 10 آبان 1402:
سلامی دوباره :)
بچه‌ها من یه ایبوک نوشتم با نام «معجزه‌ی داکیومنت کردن» که نسخه بهبود یافتۀ این پُست هست.
بهتون پیشنهاد میکنم که بعد از خوندن این پست، اون ایبوک رو بخونید که کامل و جامع‌ تره.
?دانلود کتاب «معجزه‌ی داکیومنت کردن»? vrgl.ir/QSVXz


سلام سلام.

خوب هستین؟

خب.

آقا من یه ویدیویی رو توی یوتیوب دیدم که طرف درمورد این می‌گفت که چجوری شروع کرد به نوشتنِ آنلاین و زندگیش تغییر کرد و کلی اتفاق خوب افتاد براش.

که حالا لینک اون ویدیو رو آخر بهتون میدم که برید نگاه کنید(خودم فکر کنم 10 بار اینا نگاه کردم)

و الان میخوام که درمورد چیزایی که توی اون ویدیو صحبت کرد، بنویسم و حرف‌ها و تجربیات خودم رو هم اضافه کنم :))


?توی این پُست میخوایم درمورد موضوعات زیر صحبت کنیم?

✅1- با نوشتنِ آنلاین، چه اتفاقاتی میفته واسه‌مون؟

✅2- چه ترس‌هایی توی این مسیر هست و چجوری غلبه کنیم بهشون؟

✅3- خب چجوری شروع کنم به نوشتن؟

✅4- درمورد چی بنویسم حاجی؟

✅5- با بازدید کم محتوامون چیکار کنیم؟

✅6- یعنی واقعا اندازه این بچه هم نیستی؟!

✅7- چنتا نکته طلایی.


?1- با نوشتنِ آنلاین، چه اتفاقاتی میفته واسه‌مون؟

خب ببین توی اون ویدیو 3 مورد رو گفت که خیلی جالب بود.

بریم که بررسی کنیم.

1. اولیش serendipity vehicle هست:

یه‌چیز خیلی جالب میگه.

میگه فرض کن که شما توی یه روستایی زندگی میکنی و بعد یه‌سری افراد که توی همون روستان یا مسافرا هر از گاهی میان از روستا بازدید میکنن و...

و شما توی این شرایط، ارتباطاتت رو محدود میکنی و همچنین با کسانی که میتونی دوست بشی رو هم محدود میکنی و حتی خوشبختیت(serendipity میشه خوشبختی) رو هم محدود میکنی چون که توی یه جای خیلی کوچیک هستی و افراد زیادی نمی‌شناسن تو رو!

و حالا میگه فرض کن که تو میای سفر میکنی به جاهای دیگه.

خب اینطوری تمام چیزای بالا که گفتم محدود میکنی رو دیگه محدود نمیکنی.

و دوستایی رو پیدا میکنی که به همون چیزایی که تو دوس داری، اونا هم دوس دارن و...

و بعد یه چیز جالب یه شخصی به نام David Perell میگه توی همون ویدیو.

میگه وقتی تو میای یه‌چیزی می‌نویسی یا حالا هر محتوایی رو تولید میکنی، ربات‌هایی میان این محتوای تو رو

می‌برن و به بقیه که دارن از صبح تا شب نت رو اسکرول میکنن میرسونن و جالبه که تو هیچ هزینه‌ای پرداخت نمیکنی و اونا هم خیلی دوس دارن اون چیزی که تو درموردش صحبت کردی رو ببینن و بخونن و خلاصه استفاده کنن!

خیلی عالیه.

تو یه‌چیزی رو یه‌بار تولید میکنی و بعد اون ربات‌ها تا آخر عمرت واست کار میکنن و اینطوری خوشبختی واست اتفاق میفته :)

2. دومیش clarity over my own thoughts هست:

حالا معنی این جمله بالا میشه «شفافیت درمورد افکارم».

طرف میگه من یه شرکت داشتم و نمی‌دونستم که دارم چیکار میکنم و خلاصه گیج شده بودم.

و میگه اومدم یه مقاله نوشتم و منتشر کردم توی وبسایتم و میگه این کار باعث شد که من افکارم مرتب و شفاف بشه و بقولی دیگه از اون حالت پریشانی در بیام.

و میگه تازه من با یه شخصی به نام Austin Kleon هم آشنا شدم :)

ببین جالبه که من خودم قبلا خیلی خیلی برنامه نویسی رو دوست داشتم و حتی یادمه که یه‌بار به یکی از دوستام گفتم که میخوام با برنامه نویسی ازدواج کنم!!

خخخ.

واقعا خیلی دوس داشتم برنامه نویسی رو!

و ببین وقتی که کمی اومدم جلوتر و محتوا تولید کردم، احساس کردم که حاجی تولید محتوا و اینجور چیزا هم جالبه ها و برنامه نویسی واسم کمی خز شد.

با خودم هنوزم میگم که خب که چی مثلا یه کدی رو نوشتی و یه‌چیزی شد؟؟

و احتمالا حوزه‌مو عوض کنم.

و واقعا من مدیون این تولید محتوا هستم.

چون خودم رو بیشتر شناختم!!

حالا اینم بگم که واقعا من خودم کمی سردرگم هستم بخاطر اینکه میخوام از برنامه نویسی بیام بیرون و واقعا خیلی سخته سردرگمی، واقعا ان‌شاءالله که هیچکسی تجربش نکنه :(

3. سومیش butterfly effect هست:

که به معنی اثر پروانه‌ای هست که میگه فرض کن که یه پروانه بال میزنه و همینطوری الکی الکی بال میزنه و یه‌جورایی جریان هوا ایجاد میکنه و بعد یه دفعه می‌بینی که یه طوفان(storm,tornado) ایجاد کرد!

درواقع کارهای کوچیکی که انجام میده، باعث اتفاقات خیلی بزرگی میشه.

4. دوستایی که باهات هم‌فازن رو پیدا میکنی:

خب این رو من تجربه کردم و میگم به شما.

ببین الان من تقریبا یک ساله که دارم محتوا تولید میکنم.

و باور کن اینقدر دوستای خوبی پیدا کردم که اصلا من توی فضای واقعی همچین دوستایی ندارم!

باور کن.

ببین خیلی جالبه مثلا فرض کن که تو آدمی هستی که نمازات رو اول وقت میخونی.

و بعد میای یه نفر رو می‌بینی که عه چه جالب اونم هدفش اینه که نمازاش رو اول وقت بخونه.

و بعد میری با اون شخص دوس میشی و باهاش حرف میزنی و...

و این بهترین حس دنیاست!

من واقعا تمام دوستایی که پیدا کردم، با من هم‌فازن!

اصلا اینطور نیست که من توی یه فازی باشم و اونا هم توی یه فاز دیگه.

و واقعا این حس خیلی خوبیه :)

و تازه ارتباطات میسازی!

حاجی بشینی یه گوشه‌ی اتاق که کسی تو رو نمیشناسه!

باید بیای محتوا تولید کنی که حالا جلوتر بیشتر توضیح میدم که درمورد چی تولید کنیم.


?2- چه ترس‌هایی توی این مسیر هست و چجوری غلبه کنیم بهشون؟

خب باید این ترس‌ها و استرس‌‌ها رو بشناسیم و جِرِشون بدیم :)

ببین اولش که میخوای بیای محتوا تولید کنی، کلی استرس و ترس داری و مثلا میگی:

1. اگه صِدام رو بشنون چی میگن؟

2. اگر نوشته من رو بخونن چی میگن؟

3. یا میگی اسم و فامیل من کمی ضایع هست و نیان یه وقت مسخره کنن؟

و کلی از اینجور افکار میاد توی ذهنت.

و خب باید چجوری غلبه کنیم به اینجور افکار؟

ببین توی اون ویدیو یه جمله میگه که خیلی طلاییه!

میگه: no one actually cares

یعنی چی؟

یعنی هیچ کسی واقعا اهمیت نمیده!

باور کن راس میگه.

تازه اگر فکر کردی که طرف میخواد چی قضاوتت کنه، یه لحظه خودتو بذار جای طرف مقابل و بعد خودتو قضاوت کن.

ببین واقعا وقتی این کارو انجام بدی می‌بینی که بابا اصلا طرف برای چی باید تو رو مسخره کنه یا درمورد تو بد فکر کنه؟

حتما این کارو انجام بده خیلی تاثیر داره.

حالا بیا از خودم بگم.

آقا اولین پست من توی ویرگول درمورد اینه که چجوری با برنامه نویسی آشنا شدم.

و بعد وقتی من میخواستم که بیام توی ویرگول بنویسم اون پست رو، می‌گفتم با خودم که محمد فردا یه وقت داستان نشه؟!

بابا ول کن نمیخواد بیای تعریف کنی و...

اینقدر استرس داشتما!

ولی خب اومدم نوشتم و منتشر کردم.

و همینطور ادامه دادم.

ببین این افکار که میان به ذهن ما، یه‌چیزای طبیعی هستن و واقعا نمیتونیم بگیم که فلانی برو فلان کتاب رو بخون یا فلان دوره رو بخر و دیگه حل میشه.

نه حاجی.

واقعیتش اینه که ما بخوایم هررررکاری بکنیم، ناخودآگاه کمی استرس می‌گیریم!

باور کن من وقتی خواستم که یه‌سری پادکست‌ها رو ضبط کنم، واقعا مثل چی ترسیدم!

مثلا پادکست مسجد، بلوغ.

به خودم میگفتم که آخه محمد تو کجا دیدی طرف بیاد از تجربه‌ی رفتن به مسجد بگه؟

بابا میان فحشت میدنا!!

یا مخصوصا پادکست بلوغ!

باور کن من حتی چند روز بعد از اینکه اون پادکست بلوغ رو ضبط کردم و منتشر کردم، استرس داشتم.

میگفتم وای چی میخواد بشه.

اصلا اگه برید گوش بدید متوجه میشید که واقعا موضوعی نیست که آدم استرس نگیره.

و من دارم الان بهتون میگم که آقا من درمورد موضوعاتی صحبت کردم که واقعا هرکسی جرات نمیکنه صحبت کنه و واقعا واقعا هیچ اتفاقی نیفتاد!!!!!!

میدونی، آدم زمانی زیاد استرس میگیره که میاد از زندگی خودش میگه.

و خب قطعا اینجور افکار که آقا فردا داستان میشه و مردم چی میگن و... هم میاد سراغمون.

ولی خب واقعا باید که هدف هم داشته باشیم از تولید محتوا!!

این خیلی مهمه.

من زمانی که میخواستم پادکست بلوغ رو ضبط کنم، میگفتم بابا ول کن حاجی.

اصلا مگه قحطیِ موضوع اومده؟!

ولی میگفتم که بابا من پدرم درومد و نمیخوام که یه شخص دیگه هم مثل من استرس بکشه.

پس چرا اجازه بدم چارتا استرس و افکار مضحک، جلوی هدفِ من رو بگیرن؟ ها؟؟

خلاصه که هدف داشته باشید از تولید محتوا!

و جالبه وقتی غلبه میکنی به این افکار و ترس‌ها، ناخودآگاه اعتماد به نفست بالا میره!!

باور کن، خدا شاهده من قبل اینکه محتوا تولید کنم، خیلی خجالتی بودم.

ولی الان که چندین تا پادکست ضبط کردم و چندین تا مطلب نوشتم، واقعا دیگه اون استرسِ اول رو ندارم و خیلی راحتم و خودم احساس میکنم که با تولید محتوا، کمی اجتماعی‌تر هم شدم!

و بعدشم چرا فکر میکنی که بقیه آدم فضایی و بی‌عیب هستن و منتظرن که تو رو مسخره کنن؟

بابا همه مثل همیم دیگه.

و نترس مردم اینقدر بدبختی دارن که دستشون خالی نیست بیان تو رو مسخره کنن.

البته که تِرول(شخصی که میاد انرژی منفی میده) هم پیدا میشه ها ولی خب اونا مریضن واقعا!

و نباید با اونا کار داشته باشی(و جالبه که توی ویرگول، ترول‌های خیلی زیادی نیست!)

خلاصه نمیگم که نترسید!

اصلا اگر کسی بهتون گفت که فلانی، نه بابا نترس کاری نداره و... بدونید داره چرت میگه.

آقا ترس داره ولی خب بالاخره باید بترسی و کارِت رو انجام بدی.

یه پیشنهاد هم دارم واسه‌تون.

آقا سعی کنید که حداقل توی اوّلای کار، از زندگی خودتون چیزی ننویسید.

درمورد چیزای دیگه بنویسید.

اصلا از زندگی خودتون چیزی نگید.

تا کمی بنویسید و ببینید که بابا به خدا هیچ اتفاقی نمیفته و کسی چیزی نمیگه!

اوکی؟

ایولا :))

و بعد یه چیزی هم شاید مانع تولید محتوا بشه!

میدونی چیه؟

اینکه فکر کنی باید حتما متخصص و یه همچین چیزایی باشی!

خخخ جالبه که من خودمم فکر میکردم که باید متخصص باشم.

به خودم میگفتم که نه حالا بذار یه برنامه نویس حرفه‌ای بشم حالا بعد میام محتوا تولید میکنم.

درحالی که این اشتباه‌ترین کار ممکنه!!

آقا توی هر شرایط و لِوِلی که هستی، شروع کن به تولید محتوا.


?3- خب چجوری شروع کنم به نوشتن؟

ببین نوشتن که کاری نداره.

فقط باید یه جایی رو داشته باشی که بنویسی توش.

میتونی از وردپرس استفاده کنی یا از سایت‌هایی مثل بلاگفا و... ولی من ویرگول رو بهت پیشنهاد میکنم.

چرا؟

چون توی ویرگول خیلی خیلی سریع دیده میشی.

ببین اگر بخوای توی بلاگفا بنویسی، کلی طول میکشه تا چنتا بازدید درست و حسابی به دست بیاری.

ولی خب توی ویرگول ممکنه حتی پستت منتخب هم بشه که واقعا من تازه دارم تجربش میکنم و خیلی شیرینه.


?4- درمورد چی بنویسم حاجی؟

ببین قرار نیست ببینی که مردم از چی خوششون میاد تا تو هم درموردش بنویسی، فقط بیا درمورد چیزایی که خودت دوس داری بنویس؛ خیلی ساده بگم آقا هرچی عشقت میکشه بنویس :)

طرف چنتا جمله میگه توی ویدیو که خیلی خوبه.

میگه: document your work

میگه: document your process

میگه: document your learning stuff

میگه کاری که داری انجام میدی رو داکیومنت بکن.

یعنی مثلا اگر داری یه کتابی رو میخونی، بعد که تمومش کردی حتما بیا درمورد اون کتاب توضیح بده.

و اگر جوریه که میتونی خلاصه‌شو بگی، حتما بیا بگو یا نه اگر نمیشه بیا نظرتو درباره‌ی اون کتاب بگو.

باور کن با این کار، علاوه بر اینکه به بقیه کمک میکنی تا با یه‌چیز خوب آشنا بشن، به خودت کمک میکنی!

چطوری به خودت کمک میکنی؟

ببین وقتی میای که درمورد مثلا کتابی که خوندی، حرف میزنی، ناخودآگاه انرژی میگیری و میگی بذار برم باز کتاب بخونم و بیام تعریف کنم :)

و تازه خیلی ساده به بقیه کمک میکنی!!

ببین من یه مقاله نوشتم که عنوانش هست خلاصه‌ی دوره‌ عرشیانی‌شو(دوره رشد فردی)

و بعد آقا من واقعیتش خلاصه‌ی اون دوره‌ی عرشیانی‌شو رو قبلا توی نوت گوشیم نوشته بودم.

و بعد به خودم گفتم آقا چرا نمیای توی ویرگول بنویسی؟؟

شاید همین مطلب تو باعث بشه که یه نفر با یه آدم آشنا بشه یا حالا یه چیزایی یاد بگیره!

و بعد اومدم و شروع کردم به نوشتن اون نکات.

و بعد میدونی چیشد؟

یه نفر توی همون مقاله پیام داد و نوشته بود که:

ببین من تا این پیام رو که دیدم، با خودم گفتم ایول چه خوب شد که اومدم و خلاصه رو نوشتما!!

بله اینطوریه :)

واقعا خدایا شکرت.

و من الان یاد گرفتم که آقا هر آموزشی که دیدم یا هر کتابی که خوندم، حتما بیام درموردش بنویسم!!

چون مطمئن هستم که به خیلیا کمک میکنه :))

پس آقا حتما بیا و درمورد این جور چیزا بنویس.

مثلا اگر داری یه مهارتی یاد میگیری(مثلا پیانو)، بیا درموردش بنویس چون خیلیا دوس دارن بخونن!

خب خیلی هم عالی.


?5- با بازدید کم محتوامون چیکار کنیم؟

خب ببین واقعا این مورد خیلی خیلی روی مخه!!

من خودم هنوز هم با این مسئله دست و پنجه نرم میکنم.

ولی خب میدونی من الان چیکار میکنم؟

واقعیتش من الان یه مدته که اصلا چک نمیکنم که پُستام چقدر بازدید خورده و...

میگه بابا ولش کن.

ببین اصلا اعداد و ارقام آرامش آدم رو میگیرن!

من توی کانال تلگرام کمی در این مورد صحبت کردم.

اگر خواستید اون ویس رو هم گوش بدید بَدَک نیست (لینک ویس)

کانال تلگرام محمدامین اسکندری
کانال تلگرام محمدامین اسکندری


خلاصه اینکه بیخیال بشید که آی چنتا لایک خورد، چنتا کامنت اومد، چنتا بازدید خورد و...

ول کن بابا.

کار خودتو انجام بده و به وقتش اتفاقات قشنگی میفته :))

و جالبه که همه ما مخصوصا توی اول کار دوس داریم که یه میلیون دنبال کننده داشته باشیم.

و محتوامون کلی بازدید بخوره ولی خب واقعیتش اینه که باید از صفر شروع کنیم دیگه.

راه کار هم اینه که خودمونو گول بزنیم!

یعنی بگیم آره بابا این محتوا رو مثلا 10 هزار نفر میخوان گوش بدن یا بخونن.

یا فرض کنیم که یک میلیون دنبال کننده داریم :)

باور کن شاید چیزای مسخره‌ای باشن اینایی که گفتم ولی خب واسه‌ی من کار کرده ؛)


?6- یعنی واقعا اندازه این بچه هم نیستی؟!

یه پسر جالبی رو دیدم توی یوتیوب که اسمش آتیلا نامدار هست.

برید کانالش رو توی یوتیوب ببینید و حال کنید با اعتماد به نفسش!

واقعا من که هروقت انرژیم میفته میرم این شخص رو می‌بینم :)

ببین چقدر با اعتماد به نفس نشسته جلو دوربین :)

یعنی واقعا ماها اندازه این بچه هم نیستیم؟!

واقعا هرکس توی این دوره و زمونه خجالت بکشه، باخته!!

آتیلای جیگر :)
آتیلای جیگر :)


?7- چنتا نکته طلایی:

  1. آقا محتوا long term هست! یعنی چیزیه که تو تولید میکنی و به مرور زمان بازدید میخوره.
  2. من یه ویدیو میدیدم که طرف یه جمله‌ی خیلی خوبی گفت. گفت: write for yourself یعنی واسه‌ی خودت بنویس. راس میگه آدم وقتی به این فکر میکنه که آقا من دارم واسه‌ی خودم مینویسم، دیگه درگیر لایک و کامنت و بازدید و... نمیشه.
  3. بنویس و برو! دیگه هی تند تند چک نکن که چنتا لایک خورد و...


حالا یه‌چیز جالب هم بگم بهتون که آقا خیلی جالبه اصلا بعد یه مدت که محتوا تولید میکنید، دنبال کننده هاتون رو مثل اعضای خونواده‌تون میدونید و خیلی دوسشون دارید.

من واقعا میگم که دوسِتون دارم. الکی نمیگم!

خخ یه‌بار از یه یوتیوبر شنیدم که میگفت خیلی دوسِتون دارم و... و من میگفتم آخه تو از کجا

میشناسی منو که میگی دوسِت دارم؟

و واقعا خودم الان تجربه میکنم اینو که واقعا آدم با اینکه طرف مقابل رو نمیشناسه، ولی بخاطر اینکه

به هر حال مطالبشو دنبال میکنه، دوسِش داره :))

خب خیلی هم عالی.

اون ویدیویی که درموردش صحبت کردم و گفتم بهتون لینک میدم رو هم برید از این لینک تماشا کنید :)

و توی ویدیو، کتاب show your work رو معرفی میکنه که من نکاتشو قبلا نوشتم، اگه خواستید برید بخونید(+)

:)
:)
https://vrgl.ir/MSo7k


خب دیگه کم کم داریم به آخرای این پست میرسیم و امیدوارم که این پست مفید بوده باشه.

خداجون مرسی که به ما فرصت زندگی کردن دادی :)

مرسی ازتون که تا اینجا پست رو خوندید.

اگر از این پست چیزی یاد گرفتید، لطفا یه لایک خوشگل بزنید و نظرتونو هم درباره‌ی این پست بگید چون خیلی دوس دارم نظرتونو بخونم.

جالبه که این مقاله 2600 کلمه شد که واقعا با عشق تایپ کردم?❤

:)
:)

ممنون ازتون و فعلا خدانگهدار.

تاریخ: 24 تیر 1401

** اینم بگم که توی کانال تلگرام هم مطالب خوبی قرار میدم؛ اگر خواستید یه سَری بزنید **


پادکست‌ها: پادکست داستان انگلیسی | پادکست MrAminEs | پادکست پندون
کتاب‌ها: رهایی از بختک سردرگمی | معجزه‌ی داکیومنت کردن
تولید محتوابرنامه نویسیحال خوبتو با من تقسیم کننویسندگینوشتن
عاشق اینم که یاد بگیرم و یاد بدم😉 | MrAminEs.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید