خطرناک ترین تاثیر خودارضایی که احتمالاً هیچکی بهت نمیگه.

به نام خدا.

سلام.

خیلی ها با من راجب این قضیه حرف میزنن و کمک میخوان. منم همیشه چیزی که تو این مقاله میخوام بنویسم رو بهشان میگم.

  • راجب خودارضایی و ضررهای جسمیش و روحیش خیلی صحبت شده، چه جاهای دیگه، چه تو همین ویرگول.
  • از دید دین و مذهب و خدا و غیره هم که احتمالاً همه راجبش میدانن.

پس من این وسط چه میخوام بگم؟

اولش یه مقدمه نسبتاً گردن کلفت میگم! اگه درکش یه جاهایی سخت شد، زود ولش نکن. یکم روش وقت بزار و تا آخرِ مقاله پیش برو.

نگاه به مفهوم، به جای نگاه به خودِ یک چیز

من میخوام فقط از دید «مفهوم» به خودارضایی نگاه کنیم. حالا این یعنی چه؟

اولش بزار ۲ تا کلمه رو با هم یادبگیریم. یکی کلمه Abstract و یکی هم کلمه Concrete.

حالا اینا یعنی چه؟ خیلی ساده اگه بخوام بگم، اگه ما یه «چیز» داشته باشیم، این «چیز» میتانه یا abstract باشه و یا concrete باشه و یا حتی چیزی ما بین اینها.

حالا چه چیزایی concrete هستن و چه چیزهایی abstract؟ اگه بخوام خیلی خودمانی و در حد دیپلم بگم، به چیزی میگن concrete که بصورت فیزیکی قابل لمس باشه و به چیزی میگن abstarct که بصورت فیزیکی قابل لمس نباشه.

۲ تا مثال:

  • وقتی میگیم «گلابی»، تو میدانی که این «چیز» که ما بهش میگیم «گلابی»، بصورت فیزیکی قابل لمسه، پس میگیم «گلابی» میشه یه چیزِ concrete.
  • وقتی میگیم «محبت»، تو میدانی که این «چیز» که ما بهش میگیم «محبت»، بصورت فیزیکی قابل لمس نیست، پس میگیم «محبت» میشه یه چیزِ abstract.

(یه طنز برای خنده! اگه به یه انسان بگن «گلابی»، اون دیگه یعنی اون آدم خیلی پَرت و شوت تشریف داره. اینجا دیگه «گلابی» میشه یه «چیزِ» abstract!!!)

بازم میگم، معمولاً اینجور مباحث درکشان مشکله ولی من اینجا سعی میکنم خیلی ساده بگم. اگه جایی از متن یکم درکش سخت شد، پیشنهاد میدم زود ولش نکنی و یکم روش وقت بزاری، چون شاید اگه تا آخرش بخوانی به نتایج خوبی برسی.

البته برای مقاله ما این ۲ تا کلمه یه معنی دیگه هم دارن که اگه مقاله رو ادامه بدی حتماً متوجه میشی.

بگذریم، همونطور که گفتم، بعضی وقتها یه «چیز» هایی میتانن بین abstarct و concrete باشن. یکی از این چیزها «جملات» هستن. حالا جمله زیر رو ببین:

یه چیزی میاد، یه کاری میکنه، یه نتیجه ای هم به جا میزاره.

خب الان از این جمله چه فهمیدید شما؟ چیز زیادی نمیشه ازش فهمید، چرا؟ چون این جمله بیشتر به سمت abstarct رفته.

یعنی میشه که از خودت بپرسی که:

  • اون «یه چیزی» چیه که میاد؟ آیا انسانه؟ حیوانه؟ جانداره؟ بی جانه؟
  • حالا هرچی که هست، چه کاری میکنه حالا؟
  • حالا هرکاری هم که کرد، نتیجه اون کارش چه میشه؟

اگه دقت کنی، میبینی که ما میتانیم به جای «یه چیزی» و «اون کاری که میکنه» و «نتیجه کارش» هزاران «چیز» مختلف بزاریم!

حالا نکته جالب اینه که ما میتانیم این جمله رو به سمت concrete شدن ببریم. چطوری؟ حالا این جمله رو ببین:

یه بلایی میاد، یه کاری میکنه، یه نتیجه ای هم به جا میزاره.

اینجا یه ذره «concrete تر» شد جمله ما. حداقلش میدانیم که اون چیزی که قراره بیاد یه بَلاس. حالا همیجاش هم باز هزار تا سوال میاد وسط که این چه بلاییه و ... که من بهش نمیپردازم تو این مقاله.

حالا اگه یه قدم دیگه هم جلو بریم، جمله ممکنه این شکلی بشه:

یه بلایی میاد، همه مردم رو درگیر میکنه، یه نتیجه ای هم به جا میزاره.

یه قدم دیگه هم جلو بریم، باز جمله ممکنه این شکلی بشه:

یه بلایی میاد، همه مردم رو درگیر میکنه، و خیلی از مردم هم مهجرت میکنن به جزایر هاوایی.

حالا این جمله ای که الان داریم، خیلی concrete تر از اون جمله اولیه که اصلاً معلوم نبود چه به چیه و خیلی abstract بود!

حالا همه اینها رو گفتم برای چه؟

همه اینها رو گفتم که آمادگی این رو پیدا کنید که فقط یه جمله به شما بگم، یه جمله که خیلی abstract هم تشریف داره. ببینیدش:

برای بدست آوردنش تلاش نمیکنی و همیشه هم در دسترست هست.

حالا یه سوال:

  • برای «چه چیزی» تلاش نمیکنی؟ «چه چیزیه» که همیشه در دسترست هست؟

حالا این جمله رو ببین:

برای بدست آوردنِ لذت جنسی تلاش نمیکنی و همیشه هم در دسترست هست.

حالا اون تاثیرِ خطرناکِ خودارضایی

تا حالا اصلاً آدمی رو دیدی که برای بدست آوردن «هیچی» تو زندگیش تلاشی نکرده و «هیچ» سختی نکشیده؟

خودِ تو یا من یا حتی اکثر مردمِ این جامعه ی قرن بیست و یکمی، به احتمال خیلی زیاد جزو همین افراد هستیم. سختی کشیدنی که من میگم خیلی فرق با اون چیزی داره که شاید تو ذهن شما باشه. من سختی کشیدنی رو میگم که «خودِ تو» برای خودت فراهمش کردی، نه سختی کشیدنی که حاصلِ وضع دولت و نظام و کشور و دنیا و غیره باشه.

خودارضایی یکی از چیزاییه که تو این دوره زمانه باعث میشه تو به شدت تبدیل به یه آدمی بشی که:

  • همه چیز رو راحت میخواد.
  • همه چیز رو سریع میخواد.
چرا؟ چون خیلی وقته که عادت کردی که «برای بدست آوردنش تلاش نکنی و همیشه هم در دسترست باشه.»
هیچ فرقی نداره که اون چیزی که برای بدست آوردنش باید تلاشی کنی، لذت جنسی باشه یا کنکور قبول شدن یا «هر» کار دیگه ای که نیاز به سختی کشیدن (ضد راحتی) و صبر (ضد سریع خواستنِ چیزها) داشته باشه. چیزی که مهمه اینه که توی ناخودآگاهِ تو، این ویژگیِ abstract که «برای بدست آوردنش تلاش نکنی و صبر نکنی» داره تقویت میشه با هر بار خودارضایی که انجام میدی.
حالا این ویژگیِ «برای بدست آوردنش تلاش نکردن» که abstract هم هست، اگه بخواد تو زندگیِ تو و توی حیطه های مختلفش concrete بشه، دیگه فرقی نمیکنه که تو میخوای به لذت جنسی برسی یا قبولی کنکور یا هر «چیزِ» concrete دیگه. مهم اینه که تو یه ویژگی abstract رو تو وجود خودت قوی کردی و اون هم کارش اینه که گَند بزنه به تمام چیزهای concrete زندگی تو.

(اینجا abstract و concrete بودن به معنی قابل لمس بودن یا نبودن نیست دیگه. مثلاً کلمه «هدف» برای تو میشه یه چیزِ abstract. ولی اگه بگی «قبولی در کنکور»، اون دیگه میشه یه مثالِ concrete از اون چیزِ abstract، یعنی یه مثال از اون «هدف»).

حرف آخر

همونطور که گفتم، خودارضایی فقط یکی از چیزهاییه که این ویژگیِ خطرناک رو تو وجود ما پرورش میده. اگه به دور و ورت تو این دنیا نگاه کنی، خیلی چیزهای دیگه هم تو این دنیای قرن بیست و یکمی هستن که این حالتِ «سریع و راحت خواستنِ چیزها» رو دارن هر روز تو وجود ما بیشتر تقویت میکنن.

کلاً اکثر چیزایی که زندگی رو برای ما انسان ها راحت تر و سریع تر بکنن، در کنار همه خوبی هاشان، یکی از بدی هاشان هم میتانه پرورش دادنِ همین ویژگیِ بد و خطرناک تو وجود ما باشه.

حالا چرا اینقدر این ویژگی خطرناکه؟

  • چون تنبلت میکنه.
  • راحت طلبت میکنه.
  • سُست و بی ارادت میکنه.
  • خود کنترلی رو ازت میگیره.
  • و چندین تاثیر خطرناک دیگه.

و همه این تاثیرهای خطرناک هم همه و همه فقط به این خاطرن که عادت کردی که «برای بدست آوردنش تلاش نکنی».

حالا نتیجه این تاثیرهای خطرناک چه میشه؟

هیچی، فقط به احتمال زیاد تو زندگیت به هیچ چیز باارزش و خوبی که بدست آوردنشان نیاز به سختی کشیدن و صبر زیاد و همت و اراده داره، نمیرسی. چرا؟ چون هزاران بار خودارضایی این ویژگی رو تو وجودت محکم ثبت کرده که «برای بدست آوردنش تلاش نکنی» و این دنیا هم قانونش اینه که «چیز» های خوب، راحت و سریع بدست نمیان.
خلاصه اینکه فرقی نداره که تو «برای بدست آوردن لذت جنسی» یاد گرفتی که «برای بدست آوردنش تلاش نکنی»، مهم اینه که این ویژگی توی وجود تو و در سرزمین مفاهیم و چیزهای abstract، تقویت میشه و هر وقت که بخوای به چیزی برسی که نیاز به سختی کشیدن و صبر داره، خودش رو با یه middle finger بهت نشان میده.

و همه اینها هم برای پسرها و هم برای دخترها صدق میکنه.

حالا اینم باید اینجا اضافه بشه که اگه رابطه جنسی با جنس مخالف هفته ای یک یا چند بار باشه، کسایی که گرفتار خودارضایی هستن معمولاً این کار رو هر روز و یا شاید روزی چند بار انجام میدن. حالا دیگه شما فکر کن که چقدر اون ویژگی داره تقویت میشه هر روز.


حالا بعد از همه اینها، دارم به این فکر میکنم که دین ما چقدر زیبا گفته «آقا جان این کار رو انجام نده» و از اون قشنگ تر هم اینکه خودِ خدا چقدر زیبا گفته که «آقا جان نماز بخوان». اگه جنبه های دینی و معنوی نماز رو حتی کنار بزاریم و فقط با همین دیدِ مفهومی به «نماز» نگاه کنیم، به «چیزی» میرسیم که تو هر روز چند بار خودت رو «سر ساعت» مجبور به انجامش میکنی و این بطور غیر مستقیم و مفهومی و abstract، خودش یجور تمرین عالیه برای تقویت کردنِ اراده و دور کردنِ تنبلی و راحت طلبی و سُستی.

فقط هر روز صبحِ زود ساعت ۵ پاشدن و نماز خواندن، اراده ای برات میسازه که خودتم باورت نشه.

خدای ما هزار و خورده ای سال قبل از اینکه Robin Sharma کتابِ The 5 AM Club رو بنویسه، این رو به ما گفته!!! (حالا دیگه جنبه های اصلیِ معنویش بماند برای یه مقاله دیگه).

مخلص، یا علی.