از ساحل محتوا گذر کنیم و وارد دریای بازاریابی محتوا شویم

در هر پلتفرم تحت وب، ردپایی از تولید محتوا به اشکال مختلف وجود دارد. برای درک بهتر تولید محتوا و کاربردهای آن باید بطور تخصصی و دقیق تری پرداخت. من قصد دارم در این مقاله، اطلاعاتی درباره‌ی دو منبع مورد تایید که ویدیوی آموزش حرفه‌ای تولید محتوا و مقالات کلاف محتو، بدست آورده‌ام را نشر دهم.

دیکتاتوری در دهه نود میلادی

همانطور که مطلع هستید، در دهه نود میلادی، با پیدایش دولت‌های جمهوری خواه و دموکراسی، جوامع کثیری خواستاری دولت مستقل و مردمی شدند. اما یک نفر در سال 1996 جمله‌ای مطرح کرد که رنگ و بوی دیکتاتوری و شاهنشاهی داشت!!

آن فرد، بیل گیتس موسس مایکروسافت بود که قبل از پیدایش گوگل، مفهومی برای محتوا عنوان نمود: محتوا پادشاه است! او تعبیر خود را در زمانی که اکثر مردم اصلا اعتقادی به این مسئله نداشتند، بیان کرد. نبوغ او امروزه قابل درک است و حاصل چنین پیش بینی، بازاریابی محتوا به شکل تخصصیف شکل گرفته است.

قبل از تولد اینترنت و دسترسی آنلاین، محتوا به صورت روزنامه، مجله یا کاتالوگ عرضه می‌شد و تبلیغات از طریق آگهی فیزیکی و بیلبورد ارائه میشد. به شکل تخصص یافته تر که بررسی کنیم، رسانه فقط در تلویزیون، رادیو و روزنامه خلاصه می‌شد. قاعدتا افرادی که دسترسی به چنین فضایی نداشتند، امکان تولید و اشتراک محتوایی وجود نداشت.

اما در طی سالهای اخیر اوضاع خیلی خوبی برای محتوا فراهم شده که در هر رده سنی و انواع بیزینس‌ها قابل مشاهده است. شبکه‌های اینترنتی مفاهیمی چون لینک دهی، کامنت گذاری، تبادل اطلاعات و غیره را در صفحات اجتماعی جا انداخته اند که قابلیت ویرایش محتوا و در لحظه را دارد ولی به طبع روزنامه‌ای که به غلط چاپ می‌شد امکان اصلاح آن وجود نداشت.

در بحث نگارش تولید محتوا فاکتورهایی را بررسی کردیم که در مقاله‌ی قبل توضیح داده شد اما یادآوری چند نکته باعث روند بهتر این مقاله خواهد شد:

1-استفاده درست از کلمات کلیدی

2-کاربرد کلمات توصیفی

3- تگ هدینگ‌های به جا و درست

3-استفاده از عکس‌های مرتبط و با کیفیت

4-لینک سازی برای تبادلات وبسایتی

5-مطالعه‌ی مقالات تخصصی در حوزه‌ی مربوطه

برای بررسی بهتر و کسب اطلاعات دقیق تر به شما سری مقالات تخصصی کلاف محتوا را در وبسایت پروکسیما معرفی میکنم.

https://websima.academy/category/content-seo/

تحولات بازاریابی محتوایی چرا تحول محسوب شد؟

به طور کلی دو تحول بزرگ در حوزه‌ی بازاریابی شکل گرفت که نشان دهنده‌ی لایه‌های پنهان این حرفه شد و دریچه‌های جدیدی را برای فعالان این بخش، گشود. گرچه این مفاهیم قبلا مورد استفاده قرار گرفته است اما پس از تعریف رسمی این تحولات، به صورت جدی تری مورد پیگیری قرار گرفت.

به این دو تحول به شکل اختصاصی بپردازیم:

1-بازاریابی درونگرا

این نوع بازاریابی، مخاطبان خود را ملزم به فعالیت‌هایی میکند که نیازمند پیگیری زیاد خود مخاطبان است. به این شکل که رابطی میان بیزینس و مشتری و وجود ندارد و به صورت مستقیم، هرگونه فعالیتی را باهم انجام می‌دهند. در حقیقت هم بیزینس به دنبال جذب کاربر به شکل مستقل است و هم مشتری به صورت مجزا، پیگیر محصول یا خدماتی از سوی شرکت‌ها است.

در دوره‌های قبل تر هنگامی که کاربر به مشتری تبدیل می‌شد برای بازاریاب بسیار خوشایند بود زیرا که به هدف حداقلی خود رسیده و توانسته نظر کاربر را جذب کند.

برای مثال: زمانی که در یک مغازه‌ی فیزیکی کفاشی وقتی نظر رهگذری برای کفشی جلب می‌شد، هدف فروشنده، جذب برای خرید آن محصول بود و پس از خرید دیگر توجهی نمیکرد. اما در آنلاین شاپ‌های کنونی، امکان تبادل نظرات وجود دارد تا محصولی را برای تایید بیشتر عرضه دهند و رضایت یک مشتری، رضایت دیگر مشتریان را به ئنبال دارد که تبدیل به یک چرخه‌ی بازاریابی شده است.مانند دی‌جی کالا که در این بخش بسیار موفق بوده است.

در بازاریابی درونگرا، کاربر با پشتیبانی به اعتماد و آگاهی نسبی و بازاریاب با وفاداری، تعاملات خود را تکمیل می کنند.

2- بازاریابی برونگرا:

این نوع بازاریابی، تحول چندانی را به ما نشان نمی‌دهد و به نوعی همان بازاریابی قبل از پیدایش اینترنت بوده است، اما اکنون به شکل مجازی با اصولی قدیمی متحول شده است.

به این معنا که ارتباط بین مشتری و کسب و کار، از طریق خود کسب و کار صورت می‌گیرد و بازاریاب محصولات خود را با تبلیغات در بسترهای مجازی یا رسانه به مشتری معرفی می‌کند. در این بخش بیشترین عامل موفقیت برندیگ و مارکتینگ است که گاهی از سوی سلبریتی‌ها و افراد معروف هم معرفی می‌شوند و مشتریان با اعتماد به آن افراد مطرح، ار محصولی یا محتوایی حمایت خواهند کرد. مانند برند چرم مشهد.

متن با رویکردپهلوان پنبه ننویسیم!

بطور کلی در این چند سال اخیر که روش‌های تولید محتوا به سرعت قابل تغییر است. اصولی که در سال 2011 استفاده می‌شد در سال 2015 کاربردی نداشت. این روند تغییر در عصر امروز هر 6 ماه یکبار عوض می‌شود و محتوا کاملا به روز از چند ماه گذشته‌ی خود می‌تازد.

یکی از مهمترین این اصول، حجم محتوا است. بطوری که پیش تر تعداد کلمات نگارش شده در متون برای گوگل و دیگر موتورهای جستجو اهمیت زیادی داشت و به دنبال محتوایی میگشت که برای مخاطب چند صفحه قابل مشاهده باشد. اما امروزه کسی برای قیمت دلار و ارض نیازی به مقاله‌ی 1200 کلمه ‌ای ندارد و به دنبال چند خط برای رفع نیاز خود است.

این گونه محتوایی که ظاهرا دارای کلمات زیاد و بندهای متعدد است، نتیجه‌ی مطلوبی به همراه ندارد و فقط وقت کاربر را گرفته تا صرفا بازخورد وبسایت خودش را بالا ببرد. به همین دلیل اصطلاح پهلوان پنبه را به کار بردم تا روشن شود ظاهری فریبنده برای محتوا خیلی زود شکست خواهد خورد.

بطور کلی حجم محتوا باید مطابق با موضوع، زمان، استراتژی، اهداف پیش رو و توانایی جذب کاربر از سوی کسب و کارها باشد. مثلا اگر شما هر سه ماه قادر به تولید محتوای برای بیزینس خود هستید، نباید انتظار داشته باشید روزی 20 بازخورد جدید دریاافت کنید.

کسب و کارهایی که روزانه به وبسایت خود، محتوا اضافه میکنند، شانس بیشتری برای جذب کاربران یا حتی تایید گوگل دارند. مثلا یک وبسایت ورزشی، هر روز انواعی از اخبار نتایج مسابقات در انواع رشته‌های ورزشی در رده سنی‌های متفاوت به اشتراک می‌گذارد. در مقابل علاقمندان به ورزش هر روز یا شاید هر 12 ساعت، پیگیر نتایج تیم‌ها هستند و این امر موجب افزایش بازخورد وبسایت خواد شد.

اما برای سایت‌های غیر از اخبار روزانه، بطور متوسط بین 8 تا 12 مقاله در ماه توصیه می‌شود. نگهداری کاربران و ثبات آنها در وبسایت خود، عاملی مهم برای روند پیشرفت کسب و کار محسوب می‌شود. در این مرحله بهتر از کلمات کلیدی جذابی استفاده کنید که قبلا توسط گوگل شناسایی و تایید شده. البته توجه داشته باشید حجم محتووای شما کمتر از محتواهای مرتبط با شما نباشد زیرا گوگل اولویت بندی خواهد کرد.