صدور مجوز شیوا شجاعی به سیاره پروکسیما

سلام دوست های عزیزم. من شیوا شجاعی ام. یه دختر پر انرژی، با انگیزه که کلی اهداف و آرزوهای کوچیک و بزرگ تو سرش داره.امروز میخوام داستان زندگی خودمو براتون تعریف کنم. یه دختر با انگیزه و پرتلاشم از جنس گرمای تابستون.

من ششمین فصل از سال 1376 به دنیا اومدم. خلاصه نگم براتون که من یکی یه دونه ی مامان و بابام هستم.از همون بچگی کنجکاو بودم دوست داشتم همه چیو یاد بگیرم و دنبال کارها و اهداف بزرگ بودم.

وقتی 6 ساله بودم اولین بار با واژه ی کامپیوتر آشنا شدم.پسر عموهام از من یازده سال بزرگ تر بودن که کامپیوتر داشتن اولین بار خونه ی عموم از نزدیک کامپیوتر دیدم و لمس کردم.خیلی هیجان زده بودم.

وقتی رفتم جلو بهش دست بزنم و باهاش بازی کنم پسرعموهام نذاشتن. از اونجایی که من خیلی شیطون بودم می ترسیدن کامیپوتر شون رو نابود کنم. خیلی دلم کامیپوتر میخواست. خوشبختانه بابام این قول بهم داد که به زودی برام یه کامپیوتر خوشگل میگیره.

نگم براتون که داشتم کلی لحظه شماری میکردم تا بالاخره انتظار به سر اومد. یادمه اون روز تو پوست خودم نمی گنجیدم. یه کامپیوتر با یه میز قرمز رنگ خوشگل حالا دیگه تو اتاق منه.

اون موقع من هنوز شش ساله ام بود حتی خوندن و نوشتن زبان مادری هم بلد نبودم ولی اونقدر که به کامپیوتر علاقه داشتم همه چیو رو داشتم کم کم یاد میگرفتم. یادمه یه روز کل قطعات کیس از هم باز کردم و دوباره خودم همه رو وصل کردم و سرجاش گذاشتم وقتی کامپیوتر روشن شد از خوشحالی پریدم هوا چون دیگه یاد گرفته بودم چه جوری باید قطعات سرجای خودشون بذارم و وصل شون کنم.

از همون بچگی وقتی ازم می پرسیدن میخوای چیکاره بشی میگفتم میخوام مهندس کامپیوتر بشم. از همون موقع رشته ی مورد علاقه ی خودمو انتخاب کرده بودم. تا اینکه زمان انتخاب رشته برای دبیرستانم فرا رسید با یه شور و اشتیاقی رفتم رشته کامپیوتر انتخاب کردم و بی صبرانه منتظر شروع مدارس بودم.

وقتی کلاس های مدسه شروع شد من سر کلاس حوصله م سر می رفت چون تمام چیزایی که معلم سر کلاس یاد میداد من قبلا یاد گرفته بودم اما خب به بچه های دیگه کمک می کردم.او دبیرستان تازه با برنامه نویسی آشنا شدم همه می گفتن برنامه نویسی خیلی سخته ولی من گفتم یادش میگیرم شاید باورتون نشه ولی تو اون سال من اولین نفری بودم که تو رشته ی کامپیوتر یه برنامه طالع بینی با نرم افزار ویژوال بیسیک نوشتم.

معلمم مون خیلی خوشش اومده بود. همه منو تشویق کردن و کلی انرژی و انگیزه برای ادامه راه گرفتم. خلاصه دبیرستان با خوبی پشت سر گذاشتم و بعد از کنکور با رتبه ی 152 دانشگاه سراسری ولیعصر قبول شدم حالا دیگه مسیرم خیلی جدی تر از قبل شده.

سال 1393 تو آموزشگاه علوی برای کنکور درس میخوندم. استادم مدیر گروه کامپیوتر بود وقتی دید من چقدر پر تلاش و پر انگیزه ام سوال های کنکور آزمایشی علوی سال 93 داد به من طرح کنم. خیلی خوشحال بودم اولین کار جدی من تو رشته ی کامپیوتر بود.

تا اینکه سال اول دانشگاه از طریق یکی از معلم های دبیرستان مون معرفی شدم به شرکت همسرش که کار کنم. که خوشبختانه آزمون ورودی اونجا هم قبول شدم و کارم جدی تر شروع کردم.

به مدت دو سال تو شرکت کاوا ارتباطات هوشمند کار کردم. شرکت کاوا تو زمینه شبکه، مخابرات و ویپ فعالیت میکنه. اول با طراحی سایت Magento شروع کردم بعد از چند وقت به خاطره علاقه و اشتیاق زیاد به سمت ویپ رفتم و به عنوان مشاور و کارشناس ویپ استخدام شدم.

خیلی حس خوبی داشتم چون تو سن 18 سالگی داشتم با شرکت ها و ارگان های بزرگ در ارتباط بودم و داشتم باهاشون کار می کردم. اولین پروژه من برای دانشگاه اصفهان بود. وقتی اون کار انجام دادم همه شگفت زده بودن چون توقع نداشتن من با این سن کم بتونم این پروژه و فروش بدست بگیرم.

تو مدت دو سالی که با کاوا ارتباطات هوشمند کار کردم تجربه های زیادی بدست آوردم و خداروشکر خیلی راضی بودم.

بعد از کاوا ارتباطات هوشمند با شرکت پارس سیستم دلتا به مدت یک سال و نیم شروع به همکاری کردم شرکت پارس سیستم دلتا هم تو زمینه ی ویپ فعالیت میکنه. تو مدتی که با شرکت پارس سیتم دلتا هم همکاری میکردم با شرکت ها و ارگان های معروفی کار کردم که باعث شد تجربیات و مهارت من چند برابر بشه اما به خاطره مقطع کارشناسی مجبور شدم از کارم استعفا بدم تا بتونم درسم رو ادامه بدم.

بعد از اتمام دانشگاه به پیشنهاد استادم برنامه نویسی React Native شروع کردم و پیشرفت خوبی هم داشتم از جلسه دوم شروع کردم به طراحی و تولید اپلیکیشن و تو مدت یه سال تونستم روی اپلیکیشنهای باطری کار و Yardimet کار کنم.

اما جذابیت داستان تازه از اینجا شروع میشه........

وقتی داشتم کارهای برنامه نویسی انجام می دادم حین مسیر با سئو آشنا شدم شروع کردم به خوندن مقالات و آموزش های رایگانی که تو سایت های مختلف وجود داشت خیلی جذب این مسیر شدم کلا دید منو نسبت به شغل و کسب و کار عوض کرد و این شد که دوره ی جامع سئو وبسیما رو بهمن سال 99 تهیه کردم و شروع کردم به آموزش دیدن تا مهارت و توانایی های خودم تو زمینه سئو بالا ببرم خیلی از بابت این موضوع خوشحال بودم

اما بهترین اتفاقی که بعد از دیدن دوره جامع سئو وبسیما برام افتاد ثبت نام برای کارآموزش در پروکسیما بود خیلی ذوق و شوق داشتم که تو آزمون ورودی قبول بشم تا بتونم این دوره رو پشت سر بذارم و خداروشکر دوشنبه 19 مهرماه مجوز ورود من به سیاره ی پروکسیما صادر شد.


پروکسیما بهترین اتفاقی هست که تو سال 1400 برای من افتاده چون عقیده دارم آدما وقتی میخوان مهارتی رو یاد بگیرن و تجربه هایی بدست بیارن باید آموزش ببین، مطالعه کنن و همزمان وارد حوزه کاری بشن و روی پروژه های جدی تر و بزرگتری کار کنن.

یکی از بزرگ ترین انگیزه های من برای حضور در پروکسیما بدست آوردن مهارت و تجربه های لازم در زمینه تولید محتوا هست که مطمئنم بعد از بازه ی زمانی دو ماه میتونم تبدیل به یه کارشناس تولید محتوای حرفه ای بشم که جذاب ترین، تخصصی ترین و بهترین مقالات در حوزه ی کاری مورد نظر تولید میکنه. از همین امروز خودمو برای تمام چالش های شیرینی که قراره در حین کار باهاش برخورد کنم آماده کردم چون میدونم این چالش ها هستن که تجربیات و مهارت های منو بیشتر میکنن. مطمئنم تو این دو ماه در کنار تیم فوق العاده و حرفه ای پروکسیما مسیر برای من هموار تر و روشن تر میشه چون وقتی در کنار خودت اساتید و منتورهای حرفه ای داری میتونی مسیر یادگیری رو زودتر و با کیفیت بیشتری یاد بگیری و این مسیر جذاب با چالش های شیرین رو پشت سر بذاری. فقط میتونم بگم خیلی هیجان زده ام و بی صبرانه منتظرم چون قراره کلی مسیر و دنیای من تغییر کنه. قراره بعد از این دو ماه تبدیل به یه ادم متخصص بشم که میخواد به کسب و کارهای مختلف برای ایده های محتوایی شون کمک کنه و محتوا ها رو ارتقا بده. ممنونم از سیاره ی پروکسیما که به من مجوز ورود داده تا بتونم مهارت و دانش خودمو ارتقا بدم و دنیای خودمو زیبا تر و قوی تر بسازم.