مواجه با امید در لحظه خداحافظی
اینجا ایستگاه آخر برای من در سیاره پروکسیما است. سیارهای که هستهای از جنس آموختن، چالش، تلاش و مِهر دارد.
سیارهای که پاییز ۱۴۰۰ را برای من تبدیل به نقطه شروع متفاوتی کرد؛ راه جدیدی پیش رویم ساخت و من را به مسیر دعوت کرد. پا به پای من، قدم برداشت؛ اما اینجا و اکنون بعد از ۲۰ روز آموزش وقت خداحافظی از این سیاره و اتمسفر منحصر به فردش است.
در این نوشته سعی میکنم کمی از احوالات شخصیام در این ۲۰ روز کارآموزش بنویسم؛ اگر شما هم روزی گذرتان به این سیاره افتاد، به خواندن این نوشته دعوتتان میکنم ♡
آموختن شرط زیستن است!
شاید جمله بالا چیزی شبیه به شعار باشد، اما برای من آموختن، رکنِ اصلیِ حسِ سرزندگی است. من از آموختن دلزده نمیشوم و دلیلش هیجان و احساس وصف ناپذیرم بعد از درک و عمل کردن به یک نکتهی جدید است.
و باید خدمتتان عرض کنم این کارآموزش، سراسر آموختن بود؛ چه از ویدیوها، چه از جلسات و چه حتی آموختن از خودم؛ در واقع آموختن از اشتباهات خودم!
من عاشق نوشتن بودم و همچنان هم هستم؛ اما کارآموزش تولید محتوا پروکسیما، شکل جدیدی از نوشتن را به من یاد داد؛ و آن هم نوشتن برای مخاطب وب فارسی بود!
یکی از مهمترین نکاتی که از این کارآموزش فراگرفتم، شناخت و توجه به مخاطب بود. اینکه به ذهن و پرسشها و مسیر فکری او دقت کنم و با رعایت نکات لازم، محتوای خوبی را به او ارئه کنم. مخاطبی که به اندازه کافی باهوش و سختپسند است که برای جلب نظرش در دنیای دیجیتال سرشار از منابع (!) باید زیرک و پرتلاش باشی.
رسالت پروکسیما چیست؟
پستی در شبکهی اجتماعی ویرگول از مهندس امین اسماعیلی خواندم که نوشته بود در انتظار تولد دخترشان ایده برگزاری دورههای آموزشی پروکسیما به ذهنشان خطور کرد. حقیقتش از مناعت طبع این مجموعه و علیالخصوص مهندس اسماعیلی شگفت زده شدم و به این فکر کردم که عشق چهها که نمیکند.
در دورانی که با سرعتی عجیب و غریب روزها در گذر است و ما هریک در رقابتهای گاها معنادار و گاها پوچ، تنها به فکر پیشرفت خود هستیم، اندیشههایی روشن برای استعدادها مسیر میسازند و روزنهی امیدی برای بهبود و اصلاح حفظ میکنند.
یکی از زیباترین جملاتی که من از دوران دانشجویی و فعالیتهایم در انجمن اسلامی دانشجویان به یادگار بردم این بود که:
امید بذر هویت ماست!
و جز امید و مهر چه احساسی میتواند پشتوانه این حرکت مثبت باشد؟ جریانی که افراد علاقهمند و مستعد را جذب و پرورش دهد و آنها برای ساختن آینده بهتری کمک کند.
در این تیم خوب، فرصت بودن کنار منتور خوب هم داشتیم. از اولین تماس تصویری تا روز اعلائم نتایج، ما همراه فردی مسئولیتپذیری بودیم. منتوری جدی اما در عین حال مهربان؛ خانم ابوالقاسم! فردی که در عین جدیت و سختگیری در کار، درک و انعطافی فوقالعاده داشت.
به نظر من یکی از مهمترین ویژگیهای فردی که وظیفه هدایت یک گروه را دارد، انعطافپذیری و به خوبی "شنیدن" نفرات در عین جدیت و پایبندی به اصول است. و این همان ویژگی مهم در شخصیت منتور ما، خانم ابوالقاسم بود.
امیدوارم چه در پروکسیما و چه در موقعیتهای مختلف زندگی فرصت آشنایی و آموختن از افرادی را داشته باشید که بیدریغ از تجربه و علم خود به شما اضافه میکنند.
رفیق پشت مانیتور، حتی بهتر از رفیق گرمابه و گلستانت باشد!
شاید روشنترین نقطهی این مسیر، فرصت آشنایی با افرادی بود که هرچند دیداری با آنها نداشتم، اما قلبم از موفقیت و کیفیت کارهایشان پر از شوق و شعف میشد.
کارآموزش تولید محتوا به من یادآوری کرد که از پشت صفحهی مانیتور هم میشود همکاری و همدلی کرد. از فاصلههای دور امکانِ تیم شدن و کمک به رشد یکدیگر وجود دارد. فرصت حضور در تیم فوقالعادهای داشتم که حتی لحظهای با افکار سمی باعث جو تنشزا در مسیر نشدند بلکه با کمک و همفکری باعث رشد من و دیگر ساکنین جدید سیاره شدند.
شب آبستن است تا چه زاید سحر
در جلسه اعلام نتایج قراری گذاشتیم که در تاریخ ۱۴۰۰/۱۰/۱۰ دور هم جمع شویم و از زندگی و موفقیت و دستاوردهایمان بگوییم. میدانم زندگی با چالشها و اتفاقاتش شگفتزدهمان خواهد کرد و جهان بینیمان را کامل خواهد کرد.
برای صبای ۹ سال بعد و جلسه آینده پر از شوق هستم. برای اینکه ببینم، من و هر یک از دوستانم تا کجا به سمت هدفهایمان دویدهایم و به لمس چه آرزوهایی رسیدهایم. اما بگذارید اینجا یک نکتهی مهم را بنویسم.
هرچند دستاوردها و موفقیتها در حوزه کار با اهمیت است اما من فکر میکنم بزرگترین دستاورد ما در زندگی قابل دیدن و گفتن نیست!
ما ۵ نفری که در اسپرینت دوم بودیم، فارغ از هر دستاوردی در دنیای کار، وقتی سعادتمندیم که شوق زندگی و زیستن را در خودمان حفظ کرده باشیم، و مثل این روزهایمان همچنان شوق یادگیری و پذیرش چالش را داشته باشیم.
به هر حال میخواهم تا ۱۰ سال آینده مثل امروز، در دل لحظهها با عشق شیرجه بزنم. چالشها را بپذیرم، خطر کنم، با تجارب مختلف زوایای خود را بشناسم؛ چرا که شناخت نبوغ در تجربه به دست میآید.
از اینکه در این مرحله باید از این سفر خداحافظی کنم، خوشحال نیستم اما جای حسرت و ناراحتی هم نیست؛ چرا که در این ۲۰ روز بسیار آموختم و قدر دانش هستم. امیدوارم در مسیر تولید محتوا آنطور که باید و شاید فعالیت داشته باشم. :)
با امید تقدیم به تجربه خوب پروکسیما و روزهای روشن پیش رو
زندگی هدیهای است که تنها یکبار به ما ارزانی شده است، و فراموش نکنیم که این شگرف زندگی، بینهایت زیباست.
مطلبی دیگر از این انتشارات
40 روز در سیارۀ پروکسیما
مطلبی دیگر از این انتشارات
این قسمت: اسپرینت سوم پروکسیما
مطلبی دیگر از این انتشارات
حرفه ای شدن؛ یک قدم به سمت بهترین شدن