40 روز در سیارۀ پروکسیما

من به عنوان کسی که عاشق مطالعه بود و دستی به قلم داشت، سوار سفینۀ پروکسیما شدم تا دو ماه، با بقیۀ هم‌قطاران و منتور عزیزمان، در سیارۀ پروکسیما زندگی کنیم.

برای شروع هیچ ایده‌ای نداشتم که قرار است چه اتفاقی بیفتد. اما مصمم بودم و باانگیزه. قصد داشتم با هر ترفندی، قلم خودم را رشد بدهم. چون تازه هدف خودم را از زندگی روی سیارۀ زمین پیدا کرده بودم.

در این سفر، با 9 نفر همسفر بودم که الان همۀ ما دوست هستیم. دوستانی که یک هدف و یک مسیر را دنبال می‌کنند. به همین خاطر، مطمئن هستم که بعد از پایان سفر نیز، همراه یکدیگر می‌مانیم.

دوست دارم اتفاقاتی را که در این 40 روز برای ما رخ داده است در این پست ثبت کنم تا برای همیشه خاطرات سخت اما شیرین پروکسیما را به‌یاد بسپارم.

توشه روز دهم؛ خلاقیت خود را حفظ کن

از روز اول تا روز دهم، ما درست نوشتن را تمرین کردیم. یاد گرفتیم که عدد و معدود باید از هم جدا باشند و شکسته‌نویسی یک لحن برند نیست؛ اشتباه است!

جملات خود را تا حد ممکن کوتاه کردیم تا مخاطب، ساده بخواند. و درمورد نکاتی که ما را به نویسندۀ بهتری تبدیل می‌کند، یاد گرفتیم.

مهم‌تر از آن، یاد گرفتیم که تند بنویسیم. من و دیگر ساکنین پروکسیما، در این ده روز بسیار خسته بودیم. با حجمی از نوشتن روبه‌رو شدیم که تا به حال آن را تجربه نکرده بودیم.

اما با پیگیری و تلاش، خود را با جریان پرتلاطم تولید محتوا، همراه کردیم. در عین حال که به ما یاد می‌دادند که درست بنویسیم، مدام یادآوری می‌کردند که خلاق باشیم.

مانند کودکی که قوانین سخت دنیای سخت بزرگسالان، خلاقیتش را از بین نبرده است! شاید همین آموزه، به عنوان مهم‌ترین و در عین حال، سخت‌ترین موضوعی باشد که تا آخر عمر کاری خود، باید به خاطر بسپاریم.

توشه روز بیستم؛ مثل حرفه‌ای ها بنویس

بعد از عبور از امتحان دورۀ ده روزۀ اول، وارد مرحله‌ای سخت‌تر شدیم. مرحله‌ای که می‌توانستیم ادعا کنیم که نویسنده هستیم!

نویسندگان اهل پروکسیما، در روز بیستمِ زندگی در این سیاره، یاد گرفتند که چگونه مثل یک کارشناس تولید محتوا، مقدمه‌ای اصولی بنویسند و عنوان‌‌های حرفه‌ای بنویسند.

درمورد موضوعات زیادی نوشتیم. سفر به اصفهان، منابع انگلیسی برای تولید محتوا نمونه‌هایی از مطالبی بود که در این 20 روز نوشتیم. حتی، درمورد موضوعاتی می‌نوشتیم که برای خیلی‌های ما جدید بود!

شاید اگر از همۀ مسافران بپرسید در این 20 روز چه چیزی یاد گرفتند، بگویند جستجو!

به جز اینکه فهمیدیم تک به تک جملاتی که می‌نویسیم، چقدر مهم هستند و هر کدام قاعده و قانونی دارند، یاد گرفتیم که جستجوگر باشیم. از چشم مخاطب به موضوع نگاه کنیم و به دغدغۀ او، پاسخ مستقیم بدهیم.

بگذارید یه نکتۀ مهم به شما بگویم! قبل از اینکه نوشتن را آغاز کنید، به موضوعی که می‌خواهید دربارۀ آن بنویسید، فکر کنید. تصور کنید و خود را جای کسی بگذارید که موضوع را در اینترنت جستجو می‌کند.

وقتی دغدغۀ اصلی مخاطب را درک کردید، جستجو کنید و منابع باارزش پیدا کنید. نوشتۀ شما مانند معلمی است که دلسوزانه جواب درست را به دانش‌آموز خود یاد می‌دهد. پس در صحت منبع خود وسواس به‌خرج دهید.

برای همین است که می‌گویم، مهم‌ترین بخش تولید محتوا، داشتن روحیۀ جستجوگر است!

توشه روز سی‌ام؛ مسیر مخاطب را خودت بساز!

سی روز از زندگی در سیاره پروکسیما گذشته است. حالا همۀ ما به شرایط عادت کرده‌ایم. بعضی از ما به عادت زندگی در پروکسیما، حتی در روزهای تعطیل، ساعت 8 صبح در گروه اعلام حضور می‌کنیم! یک جورایی داریم تولید محتوا را زندگی می‌کنیم و این زندگی چقدر لذت‌بخش است.

در پایان روز سی‌ام، فرق بلاگ با محصول‌نویسی را یاد گرفتیم. هیچ‌وقت روزی که خانم ابوالقاسم گفتند درمورد خرید گوشی A52 بنویسیم را یادم نمی‌رود.

همه گیج بودیم و نمی‌دانستیم باید چیکار کنیم. شاید برای شما سوال پیش بیاید که مگر نوشتن درمورد محصول را به شما یاد نداده بودند؟ باید بگویم خیر! سیستم پروکسیما مثل زندگی عمل می‌کند. اول امتحان می‌گیرد، سپس به شما درس می‌دهد.

در نهایت با هزار سوال در ذهن نوشتم و چقدر هم اشتباه نوشتم! اما آرام آرام، از بین اشتباهاتی که می‌کردیم، راه درست را به ما نشان دادند و بعد از سومین محصول‌نویسی، بهترین را نوشتیم.

اگر شما هم مثل روز اول من نمی‌دانید فرق محصول نویسی و بلاگ در چیست، حتماً مقالۀ سه تفاوت بلاگ‌نویسی و محصول‌نویسی من را بخوانید که حاصل تجربۀ من در سی روز زندگی در پروکسیما است.

اما مهم‌ترین چیزی که در روز سی‌ام یاد گرفتیم، محصول نویسی نبود. مهم‌ترین آموزۀ ما این بود که محتوایی را که به‌وجود می‌آوردیم، یتیم رها نکنیم!

محتوا هم یتیم می‌شود، اگر درون آن لینک‌سازی نکنیم. مسیر مخاطب در یک محتوای بدون لینک، مانند یک مسیر بن‌بست است. هر چقدر هم این کوچۀ بن‌بست طولانی باشد، در نهایت عابر، متوجه می‌شود و از آن خارج می‌شود.

با لینک‌سازی، راه مخاطب را درون سایت خود می‌سازیم و به او اجازه می‌دهیم که گشت و گذاری مطابق نیاز خودش، در سایت ما داشته باشد.

توشه روز چهلم؛ مخاطب بیشتری را جذب کن

تا این‌جای راه درمورد نگارش صحیح، قواعد تولید محتوای حرفه‌ای، محصول‌نویسی و لینک‌سازی یاد گرفتیم. برای موفقیت در تولیدمحتوا همین نکات کافی است؟

وقتی به 40 روز پیش فکر می‌کنم، عاطفه‌ای که الان دارد این متن را می‌نویسد، بسیار با گذشتۀ خودش فرق دارد. تا همین جا نیز برای این‌که رتبۀ سایت را با محتوای خود تکانی بدهیم، آماده هستیم.

اما هیچ کدام از ما به این‌ها راضی نشدیم و ادامه دادیم. و می‌دانیم که هیچ‌وقت مسیر تولیدمحتوا، انتها ندارد. پس همیشه باید درحال یادگرفتن باشیم.

با عوامل پشت‌پردۀ رضایت مخاطب آشنا شدیم. توضیحات متا، در صفحۀ مقاله نمایش داده نمی‌شود. ولی همین دو خط توضیح کوتاهی که در تنظیمات وردپرس نوشته می‌شود، می‌تواند نرخ کلیک سایت را افزایش بدهد.

اگر به عنوان نویسندۀ محتوا با خواندن مطالب گفته شده گیج شدید، حتماً مقالۀ توضیحات متا را مطالعه کنید.

نکتۀ مهمی که در روز چهلم یاد گرفتیم، رپوتاژنویسی بود. رپوتاژ آگهی، کلید جذب مخاطب از زبان نفر سوم است. مثل این می‌ماند که دوست یا آشنای شما، تعریف محصول یا برندی را بکند.

اگر قبلاً فقط می‌نوشتیم، بعد از گذشت یک ماه و 10 روز یاد گرفتیم که برای موضوعات مختلف، درست بنویسیم. دغدغۀ مخاطب را بفهمیم و مسیر درست را برای کاربر بسازیم.

حس خوبی را که الان نسبت به تولید محتوا دارم، مدیون سیارۀ پروکسیما هستم. مهم‌ترین چیزی که من در این مدت یاد گرفتم، این بود که هیچ وقت به خودم مطمئن نباشم. همیشه محتوایی که تولید می‌کنم را با نگاه یک منتقد بررسی کنم.

هنگامی که از یک معمار بزرگ که اسمش را به یاد نمی‌آورم، می‌پرسند بهترین ساختمانی که تا الان ساخته‌ای کدام است؟ می‌گوید، ساختمان بعدی‌ام!

این سخن را می‌توان در تولیدمحتوا هم به کار برد. همیشه بهترین محتوای من، محتوایی است که فردا می‌نویسم و این چرخه مدام ادامه خواهد داشت.

اطمینان از این که من بهترین نویسندۀ محتوا هستم، می‌تواند مانند یک کرم، ریشه‌های پیشرفت ما را از بین ببرد و این نکته‌ای بود که من در روز چهلم سفر خود یاد گرفتم.

در چهار روز آینده، چه چیزی منتظر ما است؟

چهل روز گذشت اما هنوز سفر ما تمام نشده است. تاریخ بلیت بازگشت ما به زمین، چهار روز دیگر است. نمی‌دانم در این چهار روز چه اتفاقی قرار است پیش بیاید. یعنی، هیچ‌کس نمی‌داند!
ولی چیزی که امیدوارم در انتظار ما باشد، آشنایی با سرچ کنسول است. بین خودمان باشد، ولی بسیار لذت‌بخش است دیدن نمودار صعودی سرچ کنسول، وقتی مقاله‌ای را منتشر می‌کنی!

دیدن این نمودار آبی و صعودی برای یک نویسنده لازم نیست، اما می‌تواند مهم‌ترین دلیل برای بهتر نوشتن باشد.

به نظر من حتی اگر 4 روز زمان کافی برای یاد گرفتن فضای سرچ کنسول نباشد، ولی این امکان را برای ما فراهم کنند که از کارگاه آموزش گوگل سرچ کنسول وبسیما بهره‌مند شویم. باشد که رستگار شویم!

هر چیز دیگری که در این چهار روز، در انتظار ما باشد، با آغوشی باز به استقبال آن می‌روم و می‌دانم که برنامه‌ای که منتور صبور و جدی ما، خانم ابوالقاسم، می‌نویسد، بهترین برنامۀ ممکن برای موفقیت بیشتر است.

شما حدس می‌زنید برنامۀ چهار روز آخر ما چیست؟ لطفاً پیشنهادات خودتان را در قسمت نظرات با ما به اشتراک بگذارید.