کارآموزش محتوا؛ آزمون مرگ و زندگی یا چالش شخصی ؟
حدود یک هفته پیش صدای نوتیفیکیشن گوشیم به صدا دراومد و منم مثل همیشه با فکر اینکه باید به پیام یه نفر توی واتساپ یا تلگرام پاسخ بدم گوشیم رو برداشتم. وقتی دیدم این دفعه یه ایمیل دریافت کردم، حدس زدم که برای شرکت تو دوره کارآموزش وبسیما پذیرفته شدم. حدسم درست بود، حس خوشحالی جالبی بهم دست داد و راستش رو بخواهید حتی یکم به خودم افتخار کردم.
مختصری از خودم
امروز روز اول از دوره دو ماهه کارآموزش وبسیما است و من قصد دارم ضمن اینکه کمی در مورد گذشته نهچندان دور خودم براتون تعریف کنم، میخواهم حس شخصی و دید کلی که نسبت به این دوره و آینده پس از اون دارم رو هم به شکل مختصر بازگو کنم.
کتاب، فوتبال، سینما و دیگر هیچ...
از وقتی خودم رو شناختم فهمیدم که از حضور در جمعهای شلوغ فراریام و اصولا تمایلی به صحبت کردن ندارم. این عدم تمایل به حرف زدن، در جمعهای بزرگتر بیشتر هم میشود.
اما از آنجایی به جز مرگ هر چیزی استثنا دارد، علاقه نداشتن من به صحبت کردن هم استثنا دارد. در واقع اگر پای سینما، کتاب و فوتبال در میان باشد، میتوانم تا مرز سردرد گرفتن یک نفر، برایش سخنرانی کنم و از لحن نوشتار فلان نویسنده و نگاه فلان کارگردان سینما به زندگی تا عیوب سیستماتیک ترکیب تیمهای فوتبال لیگ انگلیس برایش صحبت کنم.
مطمعن نیستم که خصوصیت کم حرفی برای یک تولید کننده محتوا خوب است یا نه، اما اعتقاد خودم این است که نوشتن و صبحت کردن تفاوتهای اساسی با یکدیگر دارند و ممکن است روی هم تاثیر نداشته باشند.
گذشته بی ربط، مثل خیلیهای دیگر
اینکه رشته تحصیلی یا شغلی که در اون مشغول به فعالیت هستی ربطی به علایق و روحیات شخصیات نداشته باشه، موضوع تازهای نیست و خیلی از متولدین دهه 60 به بعد با آن دست به گریباناند و من هم از این قاعده مستثنی نبودم.
یادم میاد وقتی دبیرستان بودم، زندگی فقط توی درس خوندن برام خلاصه میشد و یک جورایی شروع دانشگاه رو مبدا زندگیم میدیدم. هر علاقه و برنامهای که تو ذهنم میاومد، به سرعت به دوران بعد از کنکور موکولش میکردم.
قبولی در رشته مکانیک احتمالا جزو آخرین چیزهایی بود که من میخواستم، اما به هرحال اتفاق افتاده بود. روز اولی که به دانشگاه رفتم متوجه شدم دارم دبیرستان رو ادامه میدم و همون سیکل معیوب استاد، درس، امتحان اینجا هم داره تکرار میشه و فقط اسمش به دانشگاه تغییر کرده.
به علاوه اینکه من سر کلاسهای مکانیک، لای چرخدندهها گیر میکردم و از شتاب ماشینهایی که باید محاسبه میکردم جا میموندم. در یک کلام من خودم رو توی اون محیط سفت و خشک غریبه میدیدم و به دنبال راهی برای خلاصی از اون میگشتم. بعد از یه مدت کوتاه متوجه شدم که این چیزی نبود که من چند سال از زندگی نوجوانیام رو برای اون خرج کردم و از همون موقع تصمیم گرفتم وارد بازار کار بشم و درس رو هم کنارش ادامه بدم.
خب نتیجه احتمالا مشخصه... تا مدتها از این شغل به اون شغل میرفتم و در هیچ کدومشون موفق نبودم. ضمن اینکه دروس دانشگاه هم به شدت سخت بودن و به سختی پاس میشدن (اگه میخواهید عمق فاجعه رو متوجه بشید، فقط همین اندازه بدونید که تا ترم 6 فقط 50 واحد از 144 واحد رشته مکانیک رو پاس کرده بودم ?).
تجربههای چریکی در تولید محتوا و سئو
در بحبوحه این سردرگمیهای دانشگاهی و شغلی، با پیشنهاد پسرخالهام تصمیم گرفتیم یک فروشگاه اینترنتی راه بیاندازیم و بشیم آقای خودمان. بدون هیچ تجربه و دانش قبلی این کار رو شروع کردیم و بعد از مدتی که نتایج دلخواهمون رو نگرفتیم، اون کار رو هم رها کردم.
مدتی بعد از اون ماجرا با راهنمایی و توصیه همون پسرخالهام، در کلاس جامع جادوی سئو مجموعه مدیروب شرکت کردم. در اواخر دوره بود که احساس کردم که مباحثی که مربوط به تولید و بهینه سازی محتوا بوده رو بهتر یاد گرفتم. بعد از شرکت در اون دوره آموزشی توانستم به صورت دورکاری در دو مجموعه جشنواره فیلم عمار و جام جم آنلاین در زمینه سئو و محتوا کار کنم و تجربههای جالبی در مورد بهینه سازی محتوا و نتایجش به دست بیاورم.
بعد از اینکه کارم توی جام جم آنلاین تموم شد، تصمیم گرفتم مدتی کار نکنم و یک بازنگری به خودم و اطرافم بکنم. کمی فکر کردم و به مسیری که تا الان طی کرده بودم نگاهی انداختم و به یک نکته عجیب رسیدم که شاید برای شما هم جالب باشه یا حتی ممکن است حسش کرده باشید.
من فهمیدم مسیری که تا الان طی کردم کاملا مرحله به مرحله بوده و با اینکه در ابتدای کار نمیتونستم تصور کنم که یک روز در بخش سئو و محتوای جام جم آنلاین کار کنم ولی وقتی قدم اول رو برداشتم، قدمهای بعدی خودشون جلوی پام ظاهر شدن. پس تصمیم گرفتم کمی از تک بعدی بودن خارج بشم و خودمو به چالش بکشم تا راههای بهتری جلوم سبز بشن.
دوره کارآموزش محتوا و شرکت در آن
از وقتی که وارد دنیای مشاغل شدم، متوجه شدم که اگر برای خودم کار نکنم باید برای افرادی کار کنم که از نظرم جایگاه بالاتری (از لحاظ تجربه و کلاس کاری) از من دارند. به همین خاطر چند مورد از پیشنهادهای شغلی که داشتم رو هم رد کردم. از این ماجراها گذشت تا رسید (اگر اشتباه نکنم!) به اسفند 99...
داشتم توی حساب لینکدینم صفحه را اسکرول میکردم که چشمم به پست آقای امیرحسین اسماعیلی افتاد. داخل پست نوشته شده بود که آکادمی وبسیما قصد داره در بهار 1400 دورههای کارآموزش برای تولید محتوا برگزار کنه و همه میتونن شانس خودشون رو برای شرکت در اون امتحان کنن.
با اینکه خودم نمیدیدم ولی احساس کردم یه برقی از شیطنت افتاده توی چشمام... اون آگهی به دلایل مختلف بدجوری برام جذاب بود، بهخصوص اینکه خیلی محترمانه نوشته شده بود و برعکس آگهیهای شغلی متداول مخاطب رو ناقصالعقل تصور نمیکرد. یه جورایی احساس کردم این پروسه کارآموزش محتوا میتونه یه بلیط ورودی به شرکتهای معتبر باشه. سرتون رو درد نیارم...
در موعد مقرر در کارآموزش ثبت نام کردم و منتظر پاسخ بودم. به استثنای یکی دو روز خاص که مشکلی برام پیش اومده بود، هر روز ایمیلم رو چک میکردم تا ببینم قبول شدم یا نه. از قضا در همون زمان که من نتونسته بودم ایمیلمو چک کنم، پیام قبولی و پذیرش در مرحله بعدی برام اومده بود که مهلت معینی داشت و من دیر رسیده بودم... گذشت تا رسید به کارآموزش تابستان وبسیما و بدون فوت وقت در اون ثبت نام کردم و بعد از گذراندن مراحل مختلف الان در جمع 10 نفر نهایی این دوره هستم.
حس شخصی نسبت به آینده
راستش شرکت توی این دوره برعکس خیلی از آزمونهایی که در زندگیم دادم، حکم مرگ و زندگی رو برام نداره ! در همه اون آزمونها که شرکت کردم، هدفم فقط قبولی در آخر امتحان بود ولی شرکت در این دوره دو ماهه برام این معنی رو نداره.
من به این دوره به چشم یه چالش تمام عیار برای محک زدن خودم نگاه میکنم و هدفم فقط و فقط رقابت با خودمه. خیلی برام هیجان انگیزه که بتونم یادگیری رو اولویت شماره یک خودم در این دوره قرار بدم و سعی کنم هر روز (حتی اگر شده خیلی کم و ناچیز) از دیروز بهتر باشم.
به دور از هرگونه صحبت کلیشهای، امیدوارم که بتونم این چالش رو با لذت تا انتها طی کنم و واقعا تجربیات خوبی به دست بیاورم که در ادامه مسیر کاری و حرفهایم برام مفید باشه.
اگر با موفقیت به آخر دوره رسیدم حتما مسیری که طی کردم رو توضیح میدم تا شاید به درد کسی که در موقعیت فعلی من هست بخوره...
مطلبی دیگر از این انتشارات
کارآموزش پروکسیما؛ باریکهی نور در دل تاریکیها
مطلبی دیگر از این انتشارات
جادوی محتوا
مطلبی دیگر از این انتشارات
سفر به دور دنیای سئو در کاراموزش وبسیما