به نوشتن علاقه زیادی دارم به خصوص اگر نوشتن در مسیر آموزش و انتقال اطلاعات باشه، از نظر من پیشرفت به صورت دسته جمعی اتفاق میافته و اگر به دنبال رشد خودمون هستیم باید به رشد دیگران کمک کنیم.
من به طرز نفرتانگیزی موفقم!
تقریبا 10 سال پیش به صورت جدی به فضای وب ایران و بازاریابی دیجیتال وارد شدم، سئو در ابتدا مفهومی مبهم و ناشناخته به نظرم میرسید. مهمترین چالش من و همنسلهایم پیدا کردن منابع آموزشی بود.
در آن زمان فقر محتوای آموزشی مانع پیشرفت سریع بود. برای یادگیری هر نکته یا اجرای هر ایده روزها و هفتهها آزمون و خطا میکردم. از نگاه امینِ 10 سال پیش این کار لذتبخش و ارزشمند بود ولی چند سال بعد متوجه شدم که چه بخش مهمی از جوانی، انرژی و انگیزهام را صرف یادگیری کردهام.
طی 6 سال گذشته تلاش کردم تا با انتشار مقاله، کتاب، ویدیو و برگزاری دوره و سمینار بخشی از دانش و تجربهای که سالها برای آن عرق ریخته بودم را در اختیار دیگران قرار دهم تا این مسیر برای نسل بعدی هموارتر شود ولی امروز فهمیدهام که این هم کافی نیست!
نسل جدید با پرسش جدیدی روبرو شده بود، چیزی که من و افرادی که چند سال پیش وارد این مسیر شدیم درکی از آن نداشتیم. یک سوال ساده؛ از کجا شروع کنم؟
پاسخ نسل اول به این سوال چه بود؟
برای موفقیت باید سالها تلاش کنی، ما به طرز نفرتانگیزی موفقیم. منابع انگلیسی را مطالعه کن، سالها آزمون و خطا کن و فقط به خودت متکی باش!
ولی با ورود کرونا مفهوم زمان و سرعت تغییر کرد و منابع آموزشی تخصصی و رایگان بسیار متنوع و گسترده شد. نسل جدید این بار با چالش جدیدی روبرو بود؛ حرص و طمع در یادگیری.
اینستاگرام، تلگرام، کلاب هاوس، ایسمینار، دورههای تخصصی، رویدادها و سمینارهای آموزشی مجالی برای اندیشه نگذاشتند، با نسلی روبرو شدیم که فرصتی برای اجرا نداشت چرا که هر لحظه با مفهوم، نکته، تکنیک و آموزشی جدید بمباران میشد.
اکوسیستم خالی از متخصص به سرعت مملو از مدرس شد.
مدرسینی که رویای موفقیت را با چاشنی "سرعت و درآمد" آمیخته بودند. زمان که حلقه مفقوده آموزش در نسل قبلی بود به مزیتی رقابتی و هیجانانگیز تبدیل شده بود.
واکنش نسل قبلی چه بود؟ تمسخر در شبکههای اجتماعی، بحث و جدل در کلاب هاوس یا بدتر از همه، همسو شدن با جریان انگیزشی.
چالشهای میان کارفرما و کارجو در لینکدین، نقدهای آبکی بر تبلیغات و خدمات برندها و صحبت در مورد درآمدهای دلاری و حقوق در ایران از عوارض جانبی مسیریست که تا امروز پیمودهایم.
راه حل ما؛ پروکسیما
14 سال پیش در دوراهی رفتن و ماندن، ساختن را انتخاب کرده بودم. هنوز هم معتقدم که برای پیشرفت خودمان باید به یادگیری و رشد دیگران کمک کنیم.
ایده پروکسیما یک سال پیش و با شروع انتظار برای تولد دخترم آغاز شد. تصمیم گرفتم که به سهم خودم ایران را به جایی بهتر برای زندگی تبدیل کنم.
پروکسیما نسلی را پرورش میدهد که؛ به تازهوارد بودنش افتخار میکند، مفهوم تلاش و یادگیری را درک کرده است و دانش و تجربه را همزمان طلب میکند.
هدف ما در پروکسیما آموزش عمیق مفاهیم و بهکارگیری آن در فضای واقعی کار است تا افراد با استعداد ولی کمتجربه فرصتی برای “اولین ورود” خود به بازار کار داشته باشند. کارآموزش یک طرح رایگان برای پرورش نیروهای خلاق در حوزههای مرتبط با بازاریابی دیجیتال و معرفی آنها به شرکتها است.
دوست دارید با پروکسیما بیشتر آشنا شوید؟ داستان ساکنین این سیاره را از اینجا بخوانید:
مطلبی دیگر از این انتشارات
از ساحل محتوا گذر کنیم و وارد دریای بازاریابی محتوا شویم
مطلبی دیگر از این انتشارات
تجربیات من در سفر 10 روزه به سیاره پروکسیما
مطلبی دیگر از این انتشارات
سیر تحولات زندگی من