روند تغیر در سیاست جهانی: از برتری آمریکا به نفوذ چین

دنیا در حال یک چرخش اساسی‌ست. آمریکا که در صد سال اخیر مدافع نظم بین‌الملل و پشتیبان نهادهای بین‌المللی بود، امروز آن‌ها را مانعی برای پیشرفت خود می‌بیند. در عوض چین، برخلاف آمریکا، آرام و بی‌سروصدا پشتیبانی‌ش را از این نهادها افزایش می‌دهد. نمونه اخیر آن، سازمان بهداشت جهانی و معاهده اقلیمی پاریس.

چین پس از خروج آمریکا، متعهد به حمایت از سازمان بهداشت جهانی شد.

ترامپ این روند را سرعت می‌بخشد: هم‌زمان که آمریکا از پشتیبانی و حمایت از «منافع عمومی جهانی» مانند سلامت، صلح بین‌الملل و اقلیم سر باز می‌زند، چین پا پیش می‌گذارد. این طنز بزرگ عصر ماست: آمریکا که عمدتاً نظم پس از جنگ جهانی دوم که در آن زندگی می‌کنیم را بنا کرد، پیش از گذشته آن را محدودیتی می‌بیند که باید از شرش خلاص شد. به گفته مارکو روبیو، وزیر خارجه ایالات متحده، «[نهادهای بین‌الملل] سلاحی‌ست که علیه ما استفاده می‌شود.»


وقتی به حرف‌های روبیو فکر می‌کنید شگفت‌انگیز هستند؛ او دقیقاً گفت: «نظم جهانی پس از جنگ [جهانی دوم] نه تنها منسوخ شده، بلکه اکنون سلاحی است که علیه ما استفاده می‌شود.» آمریکا به دنبال پذیرش نقش‌های جدید و عملکردهای جدید است. آن‌ها در دوره گذار از نهادهای خودساخته قدیمی به سمت نظم جدید و برتری‌طلبی امروزین هستند. این نشان می‌دهد که حس «تردید به خود» و ناامنی آمریکا چقدر عمیق است، مانند والدی که از فرزند خود می‌ترسد و در ابزار جدید والدگری‌ست.

جنگ غزه - اسرائیل نمونه‌ای از این چرخش بود که آمریکا را در برابر سازمان ملل، عفو بین‌الملل و دادگاه لاهه قرار داد. آن نهادهای خودساخته‌ دیگر در خدمت برتری و اهداف آمریکا نیستند.

در این میان چین، که اغلب به اشتباه به عنوان قدرت تجدیدنظرطلب دیده می‌شود، بسیار به حفظ این نظم علاقه‌مند است. دلیل آن ساده است: ظهور چین در درون این سیستم و از طریق تسلط بر قواعد آن رخ داد، بنابراین آنها علاقه عمیقی به حفظ چارچوب‌های اقتصادی و نهادی اصلی آن دارند.

این همان چیزی است که آمریکا از آن ناراضی است و مشاهده این وضعیت برایش گران تمام می‌شود: چین در بازی‌ای که قواعدش را آمریکایی‌ها تدوین کردند، پیروز می‌شود. پس آنها می‌خواهند قواعد را تغییر دهند و چین نمی‌خواهد. جالب این که ببینیم ارتباط بین این دو چگونه بر استراتژی‌های کشورهای کوچکتر تأثیر می‌گذارد. محاسبات استراتژیک کشورها به طور مشهودی تغییر می‌کند وقتی قدرتی که زمانی تضمین‌کننده نظم مستقر بود، به تهدید اصلی آن تبدیل می‌شود.

بسیاری از کشورها احتمالاً بیش از گذشته با تعهد چین به ثبات و قابلیت پیش‌بینی همدلی خواهند کرد. اگر شما کشوری کوچکتر و ضعیف‌تر در آشفته بازار دنیا بودید، به قواعد بازی نیاز دارید که یک شبه تغییر نکند چون یک قدرت بزرگ ناگهان احساس می‌کند از آنها متضرر شده است.

از دیدگاه آمریکا سازمان بهداشت جهانی ممکن است آزاردهنده و محدودکننده به نظر برسد اما از دیدگاه کشور کوچکتر دقیقاً به این دلیل که رفتار قدرت‌های بزرگ را محدود می‌کند، بسیار ارزشمند است. هر چقدر هم که قوانین و پروتکل‌های آنها ناقص باشد، حداقل تضمینی است که بحران‌های بهداشتی تا حدودی به صورت جمعی مدیریت خواهند شد و نه از طریق اقدامات یکجانبه قدرتمندان.

همه اینها یک پارادوکس عمیق ایجاد می‌کند: هر چه آمریکا بیشتر تلاش می‌کند از آنچه اکنون به عنوان محدودیت می‌بیند رها شود، ممکن است در واقع افول نسبی خود را تسریع کند. دولت جدید آمریکا نظم فعلی به عنوان یک تهدید و مانع توسعه می‌بیند، همین امر بسیاری از کشورها را برای حفظ ثبات به تدریج به سمت چین سوق می‌دهد. این همان جمله معروف چینی است که «هیچ کاری نکن. پیروز شو.» بهترین استراتژی برای چین صرفاً حمایت از ثبات است.

Do nothing. Win. “ meme, for China versus US geopolitical strategies.

برای تشریح سیاست متفاوت و گاهی متضاد چین و آمریکا، ۳ نمونه را مرور می‌کنم: جنگ فلسطین اسرائیل، روابط خارجی آرژانتین و روش توسعه هوش مصنوعی.


جنگ فلسطین اسرائیل (۲۰۲۳ - ۲۰۲۵)

در برابر آمریکا که با سانسور و اعمال فشار، اخبار و تبعات جنگ غزه را محدود می‌کرد، چین از طریق نهادهای بین‌الملل نقش مثبتی را برای هم‌نوایی و حمایت از فلسطینی‌ها نشان داد. دیروز ترامپ فرمان اجرایی صادر کرد که دانشجویان بین‌المللی اگر در شبکه‌های اجتماعی از حماس یا حزب الله حمایت کنند، در معرض اخراج قرار می‌گیرند.

حمایت مالی آمریکا از اسرائیل از ۱۹۶۰ تا ۲۰۲۴
حمایت مالی آمریکا از اسرائیل از ۱۹۶۰ تا ۲۰۲۴


در مقابل، تیک تاک نقش فعالی در هم‌رسانی ویدئوها و اخبار جنگ داشت. همچنین چین آموزش نسل‌کشی غزه را به فرزندان خود آغاز کرده است. مدارس فیلم‌هایی از قتل عام و رنج کودکان را به دانش‌آموزان نشان می‌دهند.

China has begun teaching its children about the genocide in Gaza. Schools are showing them videos of the massacre and suffering of the children.

تمجید از ترامپ، همکاری با چین: موضع عجیب آرژانتین

خاویر میلی [رئیس جمهور آرژانتین] در [اجلاس] داووس از ترامپ تمجید می‌کند، اما به دنبال روابط عمیق‌تر با چین است. این خبر ممکن است برای بسیاری متناقض به نظر برسد، اما در واقع کاملاً منطقی است. بسیاری از رهبران «نزدیک به ترامپ» مانند میلی که در داخل کشور برنامه‌های بنیادین تغییر را دنبال می‌کنند، ممکن است برخلاف انتظار، چین را به عنوان شریک اقتصادی به آمریکا ترجیح دهند، دقیقاً به این دلیل که چین پروژه‌های تحول‌آفرین آنها را ممکن می‌سازد: چین در امور داخلی دخالت نمی‌کند و بسیار قابل پیش‌بینی و باثبات است. همانطور که خود میلی می‌گوید: «آنها فوق‌العاده‌اند. آنها چیزی در عوض نمی‌خواهند. تنها چیزی که می‌خواهند این که من مزاحمشان نشوم. آنها می‌خواهند به آرامی تجارت کنند.» (منبع)


از طرف دیگر، ترامپ با وجود شباهت ایدئولوژیک با میلی، نوعی سیاست تهاجمی و غیرقابل پیش‌بینی دارد. او کاملاً به دنبال یکجانبه‌گرایی است. احتمالاً این همان کاری است که میلی وقتی رئیس جمهور آمریکا بود انجام می‌داد، اما وقتی در طرف دریافت‌کننده باشید، جذابیت کمتری دارد. به طور خاص، ترامپ ممکن است اصرار کند که کشورهایی مانند آرژانتین از چین فاصله بگیرند که میلی نمی‌خواهد این کار را انجام دهد چون، مطابق مقاله بوئنوس آیرس تایمز، چین و آرژانتین اقتصادهای مکمل دارند. (منبع)

این یکی از طنزهای بزرگ ترامپ است: ایدئولوژی «اول آمریکا» ی او، برادران ایدئولوژیک «اول کشور من» را به سمت انتخاب چین به عنوان شریک سوق می‌دهد. آنها دیدگاه ضدلیبرال ترامپ برای تحول داخلی را تحسین می‌کنند اما نتیجه می‌گیرند که رویکرد عدم دخالت چین در واقع به آنها آزادی بیشتری برای پیگیری آن می‌دهد تا بی‌ثباتی و ماجراجویی ترامپ.

در مجموع، ممکن است به این وضعیت متناقض برسیم که هرچه از نظر ایدئولوژیک به ترامپ نزدیک‌تر باشید، بیشتر به سمت پکن جذب خواهید شد. و کسانی که بیشترین تنفر را از ترامپ دارند، یعنی نئولیبرال‌ها، به دلیل ایمان نوستالژیک خود به نظم لیبرالی که ترامپ در حال از بین بردن آن است، وفادارترین تابعان آمریکا باقی خواهند ماند. عجب!

مسیرهای متفاوت چین و آمریکا در زمینه هوش مصنوعی

دیروز آمریکا سرمایه‌گذاری ۵۰۰ میلیارد دلاری خود را بر هوش مصنوعی، پروژه دروازه ستاره (Star Gate)، اعلام کرد. «پروژه دروازه ستاره» که برای ساخت واکسن‌های سرطان و حل مسائل بنیادین بشر است، به نظر می‌رسد که در واقع تأکید مجدد بر استراتژی OpenAI برای ایجاد یک «چاه ویل پولی» است از طریق سرمایه‌گذاری عظیم در زیرساخت‌ها و متمرکز کردن هوش مصنوعی روی سرورهای خود. این عدد ۵۰۰ میلیارد دلار مبلغ عجیب غریب نجومی برای مراکز داده است.

رویکرد متفاوت چین نمی‌تواند از این آشکارتر باشد. دیپ سیک (DeepSeek) به تازگی نشان داد که با کسری از منابع OpenAI به عملکرد مشابه آنها دست یافته و مهمتر از آن، آنها مدل خود را به شیوه‌ای منتشر می‌کنند که چشم‌انداز بسیار دموکراتیک‌تری برای هوش مصنوعی دارد.

هوش مصنوعی به عنوان یک کالای مصرفی با مدل‌های بسیار مقرون به صرفه (فقط ۳٪ هزینه OpenAI!) به صورت متن‌باز (Open Source) که هر کسی می‌تواند به هر شکلی که می‌خواهد از آن استفاده کند.

مثل این است که شاهد برخورد دو فلسفه کاملاً متفاوت باشیم: یکی شرط می‌بندد که آینده هوش مصنوعی در زیرساخت‌های متمرکز عظیم تحت کنترل چند بازیگر نهفته است، دیگری به سمت آینده‌ای غیرمتمرکز پیش می‌رود که در آن هوش مصنوعی به یک خدمت پایه تبدیل می‌شود که هر کسی می‌تواند آن را به کار گیرد.


به نوعی یادآور نبرد اپل (Apple) و مایکروسافت (Microsoft) در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ است. از یک طرف، دیدگاه اپل برای رایانش یکپارچه عمودی، کنترل شده و ممتاز بود. از طرف دیگر، استراتژی مایکروسافت برای تبدیل سیستم عامل به یک کالای مصرفی و اجازه دادن به هر کسی برای ساخت کامپیوترهای شخصی.

می‌دانیم که نتیجه چه شد: مایکروسافت در نهایت بر بازار مسلط شد و اول یک بخش کوچک‌تر اما سودآور را برای خود حفظ کرد. اما یک سؤال اساسی باقی می‌ماند: مشتریان OpenAI دقیقاً برای چه چیزی پول پرداخت خواهند کرد اگر دیپ‌سیک عملکرد مشابه ارزان‌تر و حتی با جدیدترین مدل‌های آنها داشته باشد؟

صرف هزینه نامعقول برای مراکز داده به خودی خود مزیتی برای مشتری محسوب نمی‌شود. به نظر می‌رسد OpenAI شرط می‌بندد که زیرساخت محاسباتی عظیم به آنها امکان می‌دهد در آینده مدل‌های بسیار بهتری بسازند. اما این به هیچ وجه تضمین شده نیست - در واقع، نتایج اخیر خلاف این امر را نشان می‌دهد.