My blade may break, my arrows fall wide, but my will shall never be broken
بعنوان بی عنوان ترین زندگی ها با شما صحبت می کنم.
در کشاکش روز های سرد یاد میکنم از کسانیکه خانهای برای مقابله با سرما ندارند .
انگار جهان به شکننده زنجیرها نیاز دارد تا باز هم برادر زاده اش وی را به قتل برساند .
و هنوز پایانی نیست.
در آن شب سیاه که روزش سپید بود
خواندیم در غزل که زمستان بهار شد
من در امید روز شبی را سحر کنم
اما دریغ و حیف شبش بی شمار شد
در سال های اخیر زندگی در این دنیا با تمام زیبایی ها و جلوه هایش ، بدون هیچ اطلاع رسانی قبلی ، سختتر و سختتر شد .
تا آنجا که دین انسانیت را هم فراموش کردیم و بر حیوانیت خود نقاب تمدن کشیده و در پی آزادی حیوانی در این بیشه افتادیم ، غافل از اینکه انسانیت و تمدن هر دو بر قانون و آزادی مشروط استوارند.
صدا های زیبا و دلنشینی ما را در این مسیر اشتباه هدایت کرده و دلهای ما را تیره کردهاند.
یا عجبا که زندگی را چه پست دانستیم
چقدر خود را پست کردیم در ژرف ترین مرحله از حیات ماندهایم.
حقوق بشر را نه دولت ها و نه سازمان ها و نه آقا زاده ها ، هیچکدامشان نمی توانند و نمیخواهند رعایت کنند . این مردم هستند که باید تلاش کنند حقوق همدیگر را رعایت کنند .
انسان مادامی که در پی غصب حقوق دیگران باشد و تفکرات خود را در طمع همین زندگی فانی نگه دارد هرگز به عدالت نخواهد رسید زیرا عدالت را نه قاضی بلکه خود مردم باید برپا دارند .
يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّٰامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدٰاءَ لِلّٰهِ وَ لَوْ عَلىٰ أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوٰالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيراً فَاللّٰهُ أَوْلىٰ بِهِمٰا فَلاٰ تَتَّبِعُوا الْهَوىٰ أَنْ تَعْدِلُوا وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللّٰهَ كٰانَ بِمٰا تَعْمَلُونَ خَبِير
قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمٰا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ
اگر راه را درست شناخته و درست عمل کنیم رستگاری نزدیک است...
مطلبی دیگر از این انتشارات
شعله های زندگی ندای مرگ سر میدهند...
مطلبی دیگر در همین موضوع
داعش تمام شد!
بر اساس علایق شما
چگونه پستهای شما به بخش منتخبهای ویرگول راه پیدا میکند؟