اپیزود ششم: علم مزخرف میگه 2 - توضیح نده!

خلاصه کل این اپیزود در یک خط! قراره یاد بگیریم هرکسی برای هرچیزی که توضیح میدن زود تشخیص بدیم دارن مزخرف میگن یا درست! (یعنی تفاوت استدلال و تبیین) و سنگ محک هفتم رو یاد بگیریم.

توجه! این قسمت دوم از مجموعه تفکر علمی است! »» قسمت اول: علم مزخرف میگه! تفکر علمی 1

چرا شنیدن این قسمت مهمه؟


ما در دنیای امروز بمباران اطلاعات میشیم. راجع به سلامتی هم کلی اطلاعات دریافت میکنیم چون خیلی مهمه.

چرا سلامتی مهمه؟ سوال مسخره‌ای! به نظر میاد همه‌مون می‌دونیم چرا مهمه. ولی بذارید از یه نگاه جالب تر ببینیم چرا مهمه.

به نظرتون مهمترین دارایی ما در زندگی چیه؟

به نظرم مهمترین دارایی ما در زندگی زمان هست. احتمالا شما هم با من موافقید. ولی یه عده معتقدن سلامتی مهمترین دارایی ما هست.

اما میخوام اینطور ببینید که سلامتی اگه از دست بره، باعث میشه زمانمون رو از دست بدیم. درگیر دوا دکتر و بیمارستان و بیماری میشیم. عملا از زندگی میافتیم و اسیر میشیم.

پس سلامتی = زمان.

پس یکی از دلایلی که سلامتی خیلی مهمه اینه که باعث میشه عمرمون رو هم از دست بدیم.

سلامتی مثل نقره است. ولی زمان = طلا است!

حالا اینا رو گفتیم به کجا برسیم؟

به اینکه برای سلامتی باید یاد بگیریم اطلاعات درستی بدست بیاریم.

  • چطور از اطلاعات غلط جلوگیری کنیم؟
  • چطور تایم طلایی درمانها رو از دست ندیم؟
  • چطور متخصص مناسب رو پیدا کنیم؟

حوزه سلامتی لانه ی شایعات و مزخرفات!

دقت کردین چقدر اطلاعات متناقض در حوزه سلامت به گوشمون میخوره؟

مثلا یه جا میخونیم چای سبز برای لاغری خوبه یه جای دیگه می خونیم چای سبز برای چاقی خوبه. بالاخره برای چی خوبه چای سبز؟! برای لاغری یا چاقی؟

یا میخونیم قهوه برای عملکرد مغز خوبه، یه جای دیگه میگه قهوه برای عملکرد مغز مضره!

چرا این اطلاعات متناقض در ریاضیات به چشم نمیخوره؟؟

در روانشناسی که دیگه اوضاع بدتر از اینم هست. هرکسی هرچی به ذهنش میرسه میشینه پشت میکروفون و به عنوان یه حقیقت بسیار بزرگ و علمی بیانش میکنه!

میدونید چرا این اتفاقات در پزشکی و روانشناسی شایع تر هست؟

چون این علوم سطح بالاتر هستن. حوزه ای مثل ریاضی جزو علوم پایه‌ای هست. مبحثی نیست که بشه درونش شایعه درست کرد.

دو دوتا همیشه طبق ریاضی شده چهارتا.

ولی در حوزه های پزشکی و روانشناسی عوامل بسیار مختلفی دخیل هستن. مثلا یکیش تفاوت های فردی در ژنتیک. چای سبز برای یکی ممکنه خوب باشه برای یکی دیگه مضر باشه. ولی نسخه پیچیدن درونش راحته. هرجور دلت خواست میتونی یه نسخه بپیچی.

بخصوص وقتی مخاطب تفکر نقاد یا تفکر علمی بلد نیست!

این مجموعه برای همین منظور طراحی شده که این موارد رو یاد بگیریم. بتونیم ادعاهای بی اساس رو تشخیص بدیم.

سنگ محک هفتم برای تشخیص ادعاهای علمی‌

توی قسمت قبل 6 تا سنگ محک برای تشخیص ادعاهای علمی معرفی کردیم.

سنگ محک ها چی هستن؟ یه سری سوال که وقتی کسی ادعایی در حوزه پزشکی داشت ازش میپرسیم. اگه تونست جواب های منطقی و درستی بده میفهمیم حرفش معتبرتره. اگه نتونست جواب بده میفهمیم ادعاش بی اساس بوده، یعنی مزخرف گفته!

سنگ محک هفتم در تشخیص ادعاهای دروغین: کور کردن آزمایش!

یعنی چی کور کردن آزمایش؟ بذارید با یه مثال براتون توضیح بدم.

آزمایش دو سر کور

بذارید یه سوالی ازتون بپرسم:

تا حالا دیدید تو امتحان‌های نهایی مدارس، سربرگ برگه‌ها رو جدا می‌کنن و یه کد روشون هست؟

یعنی بالای برگه‌ی پاسخنامه، همون جایی که ما جواب‌ها رو می‌نویسیم، اسم و فامیل و مشخصات خودمون رو می‌نوشتیم. بعد زیرش یه خط برش داشت و کنارش دو تا کد بود. این قسمت بالایی رو جدا می‌کردن و یه کد هم بود که مطمئن بشن هر سربرگ به کدوم برگه جوابیه می‌خوره. بعد قسمت پاسخنامه رو می‌دادن به کسی که تصحیح کنه.

چرا این کار رو می‌کردن؟ چون می‌خواستن کسی که داره برگه‌ها رو تصحیح می‌کنه، اگر اسم دانش‌آموزی رو می‌شناسه، روی نمره دادنش تاثیری نداشته باشه.

_______

خاطره! یادمه تو دبیرستان، معلم ریاضی‌مون همیشه برگه شاگرد اول کلاس رو اول تصحیح می‌کرد و اون رو به عنوان معیار کنار دستش می‌ذاشت. یه بار نمره من شده بود ۱۸.۵. یه سوالی رو ۱.۵ نمره از دست داده بودم. هرچی حساب کتاب کردم دیدم جوابم درسته ولی نمره‌ام کمتر شده. رفتیم پیش دبیرمون و سوال رو حل کردیم. فهمیدیم چی شده! معلم‌مون برگه شاگرد اول رو تصحیح کرده و چون همیشه ازش انتظار نمره ۲۰ داشت، در تصحیح برگه‌اش دقت نکرده بود و اشتباه حل کرده بود. بعد بقیه برگه‌ها رو هم بر اساس جواب اون تصحیح کرده بود! این باعث شد معیار برای یه کلاس خراب بشه.

فکر کنم به خاطر همین، معلممون به همه ۱.۵ نمره اضافه کرد. ولی ماجرا رو ببینید. چقدر می‌تونه تاثیر بذاره. حتی اگر تقلبی هم در کار نباشه، همین که بدونیم برگه پاسخنامه مال کیه، می‌تونه باعث خطاهایی بشه. یکی از همین خطاها رو براتون گفتم.

حالا، برای اینکه این مشکل رو حل کنیم چی کار کردیم؟

اومدیم سربرگ رو جدا کردیم که تصحیح‌کننده ندونه برگه مال کیه. به این کار میگن "کور کردن آزمایش گیرنده" یعنی کسی که داره آزمایش رو انجام می‌ده، ندونه چی به چی هست.

_______

بریم سراغ بحث اصلی خودمون؛ پمادسازی. اینجا هم باید آزمایش رو کور کنیم. چطوری؟

تو اپیزود قبلی گفتیم از کجا معلوم اثر پماد واقعی باشه یا نه؟ ممکنه اثر پلاسبو باشه. گفتیم باید یه پماد الکی درست کنیم که هیچ موادی نداشته باشه. بعد دو تا گروه تشکیل بدیم. به یه عده پماد واقعی بدیم و به یه عده پماد الکی. اگر دیدیم پماد واقعی اثر کرد و پماد الکی نه، می‌فهمیم که اثر تلقین نیست و واقعاً پماد تاثیر داره.

نکته اینجاست که باید بیمار رو هم کور کنیم. یعنی چی؟ یعنی نباید بدونه که پماد واقعی بهش دادن یا الکی. ظاهر و رنگ و همه چیزش باید یکی باشه. چرا مهمه؟ فرض کنید به بیمار بگیم این پماد الکیه برای تست هست، دیگه ممکنه درست و حسابی ازش استفاده نکنه. ولی اگر ندونه، ازش استفاده می‌کنه.

حتی اینم کافی نیست. کسی که پماد رو تجویز می‌کنه هم نباید بدونه. چرا؟ چون ممکنه در توضیحاتش فرق بذاره. بگه این که الکیه، زیاد مهم نیست. یا اگر واقعی رو بده، با شور و اشتیاق بیشتری توضیح بده. پس باید هر دو طرف رو بی‌خبر بذاریم.

به این میگن "آزمایش دو سر کور" (یا به انگلیسی: Double-Blind Study). یعنی هم بیمار و هم پزشک ندونن. این خیلی مهمه. اگر این کار انجام نشه، اعتبار آزمایش از بین میره. چون خطاهای زیادی داخلش ایجاد میشه. مثل همون برگه امتحان.

_______

یه مثال دیگه بزنم: تو تست‌های روانشناسی می‌خوان تحمل آدم‌ها رو بسنجن. مثلا میگن شکلات رو نخور و ببینیم چقدر می‌تونن معماهای سخت رو حل کنن. اگر بگیم موضوع آزمایش چیه، این افراد زورشون رو می‌زنن که سوالات بیشتری حل کنن. پس بهشون می‌گیم این یه آزمون خلاقیته. اون‌ها فکر می‌کنن داریم خلاقیتشون رو می‌سنجیم. ولی در واقع داریم می‌بینیم آیا می‌تونن جلوی وسوسه شکلات مقاومت کنن و همچنان تمرکز کنن یا نه.

نتیجه این آزمایش جالبه. اگر به افراد بگیم یه شکلات خوشمزه جلوی روشونه و نباید بخورن، زود خسته می‌شن و دست از تست برمی‌دارن. پس مهمه که بدونن ماجرا چیه.

یه نکته دیگه هم هست. یه چیزی به اسم "آزمایش سه سر کور" داریم! یعنی وقتی نتایج رو به متخصص آمار میدیم تا بررسی کنه، حتی اون هم نباید بدونه نتیجه چه آزمایشی هست. تازه عددها رو به کامپیوتر می‌دن و کامپیوتر یه سری اعداد رو اضافه می‌کنه تا کاملا قاطی بشن و حتی متخصص آمار هم نتونه حدس بزنه.

ببینید چقدر جزئیات تو آزمایش‌های حساس مهمه. حالا سوال اینه که وقتی یه داروی گیاهی یا پماد تجویز می‌کنیم، آیا این کارها پشتش انجام شده؟ جوابش رو به مرور بهتر می‌فهمیم!

تفاوت استدلال و تبیین: چرا توضیح دادن کافی نیست؟

تا حالا شده کسی بهتون بگه فلان چیز اثر داره و شما هم با خودتون بگید: "خب از کجا معلوم؟ چرا اثر داره؟" اینجا دقیقا همون نقطه‌ایه که خیلی از ما گول می‌خوریم!

وقتی از کسی می‌پرسیم چرا فلان چیز اثر داره، اون شروع می‌کنه به توضیح دادن که "چطوری" اثر داره، نه اینکه نشون بده (آیا اثر داره یا نه!).

اینجاست که باید دقت کنیم، چون فقط داستان سر هم کردن و توضیح دادن کافی نیست؛ باید ثابت کنن اون چیزی که می‌گن، واقعا تاثیر داره. بریم سراغ چندتا مثال تا بهتر متوجه بشیم.

انرژی درمانی و چاکرا درمانی: وقتی داستان‌ها جای واقعیت رو می‌گیرن

بیاید با یه مثال از انرژی درمانی و چاکرا درمانی شروع کنیم. خیلی وقتا شنیدیم که می‌گن چاکراها مراکز انرژی در بدن هستن و اگه تعادل انرژی‌شون بهم بخوره، آدم بیمار میشه.

بعد طرف میاد میگه: "من با انرژی درمانی می‌تونم تعادل چاکرات رو برگردونم و حالت رو خوب کنم."

شما هم ممکنه بگید: "اوه، چه جالب! انرژی درمانی و چاکرا درمانی چه اسم های باحالی هم دارن!"

ولی واقعیت اینه که اینجا هیچ‌کس ثابت نکرده که آیا این روش واقعاً کار می‌کنه یا نه! فقط توضیح داده (چطوری) ممکنه کار کنه. مثلا میاد میگه ما یه سری چاکراها در بدن داریم که میدان های انرژی ان. بعد هم این چاکراها رو باز میکنیم و این انرژی ها کمک میکنن بدن ترمیم بشه.

دقت کردین؟ داره نحوه ی اثر رو توضیح میده!

نه اینکه توضیح بده اثر داره یا نه. اگه میخواین دقیقتر متوجه بشین باید اپیزود قبلی رو بشنوید. منظورمون اینه که این روش روی یه تعدادی از افراد تست بشه و ببینیم چند نفر واقعا خوب شدن! اونوقت مشخص میشه اثر داشته یا نه!

این میشه تفاوت استدلال و تبیین.

طب سنتی: داستانی درباره اخلاط و طبع بدن

یه مثال دیگه از طب سنتی. مثلاً می‌گن: "این جوشانده برای سردی طبع بدن خوبه."

وقتی می‌پرسیم چرا اثر داره، می‌گن چون بدن از چهار نوع خلط ساخته شده و این جوشانده تعادل رو بین این اخلاط برقرار می‌کنه.

این فقط یه داستانه، وگرنه هیچ‌کس ثابت نکرده که این جوشانده واقعاً روی تعداد زیادی آدم اثر مثبت داشته باشه.

ما باید بپرسیم: "چند نفر خوب شدن؟ چطور تست کردین؟ و..."

اینم باز میشه جایی که استدلال و تبیین اشتباه استفاده شده. استدلال یعنی اول دلیل بیاری. تبیین یعنی توضیح بدی چجوری کار میکنه.

جرم و جنایت: نشون بده آمار بالا رفته، نه اینکه فقط توضیح بدی

فرض کنید توی شهری زندگی می‌کنید و می‌شنوید که جرم و جنایت زیاد شده. وقتی می‌پرسیم چرا اینطور فکر می‌کنید؟

طرف میگه: "چون فقر زیاده و آموزش کمه."

این توضیح شاید درست باشه، ولی اول باید نشون بده که آمار جرم و جنایت واقعاً بالا رفته، بعد ما میایم میپرسیم چرا بالا رفته؟ اونوقت شما توضیح بده با فقر و ....

  • اولش باید اثبات کنی!

خلاصه ی 3 کتاب درباره تفکر آماری »

دادگاه و قضاوت: شواهد بیار، قصه نگو!

یه مثال دیگه از دادگاه. فرض کنید یه نفر متهم به قتله. دادگاه از وکیل می‌پرسه چرا فکر می‌کنی این فرد قاتله؟

فرض کنید وکیل بگه: "چون وضعیت جامعه بده و قتل‌ها زیاد شده" یا "ظاهرش شبیه خلافکارهاست"

اینا که شواهد نیستن! باید شواهد و مدارک واقعی بیاره، مثل اثر انگشت یا فیلم دوربین مدار بسته.

بعد از اینکه شواهد کافی ارائه شد، به این نتیجه رسیدیم که ایشون قاتله؛ میشه بحث کرد که چی باعث شده این فرد دست به قتل بزنه. مثلا وضعیت جامعه بد شده و...

قانون جذب: وقتی کلمات مثبت سیب‌ها رو خراب نمی‌کنه

حتما درباره قانون جذب شنیدید. میگن: "هرچی توی فکرت بیاری، می‌تونی جذبش کنی."

برای اثباتش هم میان آزمایش سیب رو مطرح می‌کنن. میگن روی یه سیب کلمات مثبت نوشتیم، روی یه سیب دیگه کلمات منفی و اون سیبی که کلمات منفی داشت خراب شد.

اما وقتی دقیق‌تر نگاه کنیم، می‌بینیم این آزمایش مشکلات زیادی داره.

از جمله تعداد سیب‌ها کمه، شرایط محیطی کنترل نشده، آزمایش کور نشده و... .

اینجاست که باید دقت کنیم که فقط با یه آزمایش ساده نمی‌تونیم نتیجه‌گیری کنیم.

فنگ شویی: چی کجا بذاری تا خوشبخت شی!

یه مثال دیگه فنگ شوییه. توی فنگ شویی می‌گن اگه فلان چیز رو فلان جا بذاری، زندگیت بهتر میشه.

مثلاً گلدون توی جنوب خونه باعث بدشانسیه!

وقتی می‌پرسیم چرا، باز طرف یه داستان دراز درباره انرژی‌ها و جهت‌ها و ... میگه.

ولی ما می‌خوایم بدونیم آیا واقعاً آدم‌هایی که اینکار رو کردن، نتیجه گرفتن؟

نکته پایانی: قصه قشنگه، ولی حقیقت مهم‌تره!

در نهایت، هر وقت کسی ادعایی کرد که چیزی اثر داره، ازش بخواید که **نشون بده** این اثر رو، نه اینکه فقط توضیح بده چطوری ممکنه اثر کنه.

اول باید ثابت بشه که اثر وجود داره، بعد درباره نحوه‌اش حرف بزنیم.

داستان گفتن و قصه‌سرایی شاید جذاب باشه، ولی برای گرفتن تصمیم‌های مهم مثل سلامتی و قضاوت توی دادگاه، باید به واقعیت‌ها تکیه کنیم نه افسانه‌ها.