تعطيلات عيد، خلاقيت، سيب گاز زده و تجربه آقاي جابز

اولين باري كه سيب گاز زده كمپانی اپل را ديدم، تعجب كردم و با خودم گفتم اين چه لوگويی است كه برای گوشی و تبلت و لپ‌تاپ طراحی كرده‌اند؟ كدام آدم عاقلی از سيب و خيار و پرتقال و بادمجان در يک محصول تكنولوژيک استفاده می‌كند؟ بعدها شنيدم داستان‌هايی درباره اين سيب گاز زده نقل می‌كنند. يكی آن را به ماجرای آدم و حوا ربط می‌دهد، ديگری از تجربه استيو جابز در جوانی حرف می‌زند؛ اين‌ها درست باشند يا نه، اين سيب گاز زده در نگاه اول من را ياد تعطيلات نوروز و آن ظرف ميوه‌ای كه روی ميز پذيرايی می‌گذاشتند، انداخت و ياد اين افتادم كه چطور دزدكی همه قوانين خانه را ناديده می‌گرفتيم و به قواعد مهمانی‌ها توجه نمی‌كردیم و در زمان بين رفتن و آمدن دو مهمان، دور از چشم ديگران كه با تشر از ما خواسته بودند به ظرف روی ميز كاری نداشته باشيم، بالای سر اين ميوه‌های ممنوع حاضر می‌شديم و در حالتی بين بيم و اميد يكی از اين سيب‌ها را بر می‌داشتيم و در حالی كه زيرچشمی می‌پاييديم كسی سر نرسد، به آن گاز می‌زديم و وقتی خيالمان راحت می‌شد، ميوه را از آن خودمان كرده‌ايم، آن را توی لباسمان پنهان می‌كرديم و گوشه‌ای می‌خزیديم و به خوردنش ادامه می‌داديم. طبق قواعد منطقی طبيعی بين سيب توی يخچال با سيب روی ميز هيچ تفاوتی وجود نداشت ولی چيزی كه اشتياق گاز زدن به سيب را در ما زنده می‌كرد، جسارتی بود كه از قواعد دست و پا گير دنيای بزرگترها را يادمان می‌داد. تا وقتی سرمان توی لاک خودمان بود و به همه چيز همان جوری نگاه می‌كرديم كه ديگران يادمان داده بودند و كليشه‌ها را مو به مو رعايت می‌كرديم و برای دهكده جهانی– خصوصی خانواده عضو مطيعی بوديم، نمی‌توانستيم تجربه سيب گاز زده را درک كنيم؛ درک اين تجربه نياز به جسارتی دارد كه می‌توان آن را در آن لوگوی اپل هوشمندانه پيدا كرد. در همه نقاشی‌هایی كه تا به حالا از سيب ديده‌ايم، آن را طوری كشيده‌اند كه فريبنده و زيبا به نظر می‌رسد، حتی نوعی تقديس اين ميوه آسمانی در آن‌ها ديده می‌شود ولی سيب گاز زده پيامی دارد كه مي‌توان آن را به اين شكل خلاصه كرد: از كليشه‌ها فراری باش، عليه قواعد دست و پا بگير بجنگ و اجازه نده جذابيت تازگی در نظرت رنگ ببازد.


رهنماکالج

قسمت قبل