(INTP)جهان هر فرد، به اندازه وسعت فکر اوست." خونم جوهر خودکارمه" دانشجو معلمِ فرهنگیان| امورتربیتی
🟡اپیزود هفتم روان شو| بشنوید از پیچ و خم نویسندگی✍
به نام خدای عزوجل که هرچه از بزرگی و قشنگی هاش بگیم کم گفتیم♥️
سلام و احوال خدمت دوستانِ جان.
روان نویس برگشته با دست پر، چندتا پست پر پیمون از مصاحبه با خفن های ویرگولی :)
البته اگر تا به حال دعوت نشدید یوقت خدایی نکرده سو تفاهم نشه، ان شاالله یکی یکی ... نوبت شما هم میرسه :) شاید نفر بعدی خود شما باشید. از شما میخوام توی کامنت سری پست های روان شو، مهمان های پیشنهادی تون رو عرض بفرمایید، و ترجیحا فرد مذکور، توی یک حوزه تخصص داشته باشه تا روان شو ها _موضوعی و حرفه محور_ پیش بره تا مفید تر واقع بشه.
.
.
مهمان این قسمت از برنامه مون،
آقای سید مهدار بنی هاشمی هستند، از نویسنده های کار درست ویرگولی که استمرارش و فعال بودنش از زمانی که اومده ستودنیه. ایشون به قلم طنزش معروفه، و تقریبا محاله نتونه یک حرف کاملا جدی رو مبدل به مزاح و طنزآلود نکنه! تا جایی که گاهی تشخیص بین شوخی و جدیشون واقعا سخته! چند جلد کتاب داستانی و شعر هم چاپ کردن. و امروز افتخار حضور در برنامه رو دادن.
بریم که داشته باشیم:
🌟همگی به برنامه ی روان شو خوش اومدید 🌟
1-نویسندگی رو از چه زمانی شروع کردید؟
از دوران دبیرستان فکر میکنم. شاید هم راهنمایی. یادم است یک وبلاگ داشتم در بلاگفا و آنجا داستان از دیگران میگذاشتم و بعضی وقت ها هم خودم دست به قلم میشدم. آخرین داستانی که در بلاگفا نوشتم اسمش کریس قهرمان بود و فاز علمی تخیلی داشت.
2-جرقه چاپ کتاب چطوری به ذهنتون خورد؟
راستش همیشه دوست داشتم کتابی بنویسم و چاپ کنم. برای همین در اولین سفرم به کربلا. یکی از دعاهای زیر قبه ام این بود که کتابی بنویسم و به چاپ برسانم. آن سفر هم انقدر جالب بود و اتفاقات درخشانی درش افتاد بعد که از سفر آمدم هم سفری ها و خودم را کارکتر پردازی کردم و یک سفرنامه ی خیلی درجه یک و با نمک نوشتم از آن سفر که هنوز به اعتقاد بعضی ها آن کتاب بهترین کتاب من بوده. چون هم طنز است و هم مذهبی و هم سفرنامه و اطلاعات خوبی از سفر عتبات عالیات به خواننده میدهد.
خلاصه آن سفرنامه را نوشتم و دیدم خیلی خوب شده و نامی برایش انتخاب کردم-کربلا پشت خرابه های شام- بعد دادم کسی برایش جلدی طراحی کند و بعد هم ویراستاری و چاپ 72 جلد از آن کتاب. ادبیات کتاب هم خیلی جالب و بانمک شده.
3-سه نویسنده ی محبوبتون چه کسانی هستند؟
سید مهدی شجاعی- مصطفی مستور – از خارجی ها هم بخواهم بگویم بانو –قربانش بروم- جی کی رولینک و آقای سلینجر هم خوشم میاید ازش
4-بین شاعری و نویسندگی کدوم رو انتخاب می کنید؟
قطعا نویسندگی. شعر یک حالت عرفانی دارد. باید توی یک فاز خاصی باشی. باران بیاید. دلتنگ باشی . معشوقی خیالی یا حقیقی داشته باشه و برای او چیزی بگویی مثلا. ولی خب نوشتن خیلی جذاب تر است. روزمرگی هایت را میتوانی به رشته ی تحریر درآوری. از هر چه دوست داشته باشی بنویسی. از جزئی ترین مسائل. خلاصه دستت باز تر است .. من همیشه دوست داشتم نویسنده ی خوبی بشوم. که در جریان یکی از رمان هایم-یک عاشقانه سریع و آتشین- از طرف کارکترهای داستان مجبور شدم شعرهایی هم بگویم و دیدم شعر سپید گفتن هم همچین کار سختی نیست. و خب هیچوقت نزدیک به شعر کلاسیک و با قاعده نشدم. چه بسا آسان نیست و یک استعداد الهی باید درت وجود داشته باشد.
5-لیست کتاب هایی که قراره بخونید رو برامون اکران کنید.
یک کتاب که شاگردان شائولینم برای تولدم خریدند و قرار است بخوانم. اسمش سالار مگس ها هست.
کتاب مجموعه داستان های کوتاه چخوفم را میخواهم به پایان برسانم. چند کتاب دیگر هم هست که یک بار خوانده ام و میخواهم دوباره بخوانم و ردشان کنم بروند تا برای کتاب های جدید جا باز کنند. اسم هایشان سلاخ خانه ی شماره 5- سال های سگی-قمر در عقرب-دل سگ-انفیه دان باگومبو- پرسیدن بهتر از پاسخ دادن و فعلا همین ها دیگر
6-مورد علاقه ترین کتابی که مطالعه کردید؟
کتاب "کمی دیرتر" از سید مهدی شجاعی. البته همه ی کتاب های سید مهدی شجاعی خوب است. البته استارت نویسندگیم رو تحت تاثیر کتاب های مصطفی مستور زدم. کتاب روی ماه خداوند را ببوس. و چند رمان دیگر ازیشان. البته جا داره بگم من یک هری پاتر فن درجه یک هم هستم.
7-چند تا تمرین خوب نویسندگی لطفا یادمون بدید.
-از اتفاقاتی که برایتان می افتد توی نوت گوشی تان یادداشت بردارد. یک کلمه که شما را لینک کند به آن اتفاق.
- نویسنده همه سمع و بصر و حس بویایی و چشایی و حس لامسه باید باشد. می توانید از توصیف شروع کنید.
- از جدول یک روز-یک نفر-یک جا-یک کار استفاده کنید. که شرحش را در لینکی که به این جمله متصل کرده ام می توانید بخوانید.
8-دوست دارید در نویسندگی شبیه به چه کسی شوید؟
سید مهدی شجاعی. چون همه چیز مینویسد. به نظرم نویسنده ی موفقی است و در همه ی ژانرها دستی بر آتش دارد.
9-صفر تا صد فرآیند چاپ کتاب رو توضیح بدید لطفا.
پیدا کردن ناشر.
ارائه اثر به او. اگر مورد استقبالش قرار گرفت. یا میگوید نصف نصف حاضرم سرمایه گذاری کنم. یا همه اش را خودت بده-مولف سرمایه گذار- یا همه اش را خودم سرمایه گذاری میکنم.
بعد از آن ویراستاری. طراحی جلد. مجوز ارشاد. اصلاح در صورت اصلاحیه خوردن. چاپ کتاب. توزیع
10-کتاب هایی هست که از خوندنشون پشیمون شده باشید؟
بله. البته من به خاطر اسم پر دبدبه و کبکبه شان رفتم سراغشان ولی مرده شورشان را ببرند. یکیش کتاب وداع با اسلحه بود از ارنست همینگوی که واقعا برایم هیچ چیز نداشت و به بدبختی تمامش کردم. کلا از همینگوی خوشم نمیاید و فقط برای اینکه ببینم توصیفاتش چطور است کتاب هایش را خوانده ام. دیگری هم صد سال تنهایی که خیلی طرفدار هم دارد و خل شدم تا تمام شد. البته زیر لایه های بسیار دارد. ولی به ما چه؟ آمده است یک شرایط تخیلی را در آمریکای جنوبی با یک خانواده ی دیوانه که همه اسم هاشان شبیه هم است نوشته و نوبل ادبیات هم گرفته. البته کتاب دیگری هم ازش خوانده ام که آن یکی خوب بود و قابل تحمل-کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد-. قلم خوبی دارد مارکز.
11- توصیه تون به کسایی که میگن دوس داریم بنویسیم ولی ایده نداریم چیه؟
-هیچ آداب و ترتیبی نجویید ، هر چه میخواهد دل تنگتان بگویید. قلم راه خودش را بلد است. یک کاغذ سفید یا صفحه ورد ببیند خودش کارش را انجام میدهد. فقط باید فرصت بدهید بهش و تمرکز داشته باشید.
-بنویسید و بنویسید و بنویسید. منتشر کنید. منتشر کنید. منتشر کنید.
-نترسید از انتشار نوشته هاتون. یک جای خوب پیدا کنید و بنویسید و به اشتراک بگذارید.
12- چشم اندازتون از آینده چیه؟ آیا به فعالیت حرفه ای تر فکر میکنید؟
ازین حرفه ای تر دیگه؟ :)؟ اگر توی مجله ای جایی مینوشتم خوب بود. ولی خب من یکم بی چهارچوب مینویسم و نمیدانم قبولم میکنند یا نه. قطعا دوست داشتم سالی یکی دو تا رمان بنویسم. ولی درگیر روزمره نویسی هایم شده ام .. که البته همین هم خوش است.
13- دوس دارید حداکثر چند کتاب مطالعه کرده باشید، چند تا کتاب چاپ کرده باشید؟
من یک سری کتاب ها را برای خودم یادداشت کرده ام که بنویسم. یعنی نامشان را نوشتم و ایده شان را دارم. ولی خب باید حسش بیاید تا شروع کنم. اول همین سال میخواستم یک مجموعه رمان را که محوریتشان بچه های ویرگول است را شروع کنم. ولی خب فعلا که نکرده ام. یادم است دوست داشتم همیشه به تعداد داستان کوتاه ها چخوف رمان چاپ کنم. فکر کنم هفتصد تا بود داستان هایش .. آرزو بر جوانان عیب نیست. البته مهم تر چاپ شدن و مورد استقبال قرار گرفتن است.
14- منتظر کتاب بعدی شما باشیم؟ با چه موضوعی؟
انتظار که سخت است ولی بد نیست. باشید. چه اشکال دارد؟ علاقه ی من طنز است و احتمالا کتاب طنزی باشد. ولی خب در شاخه ی علمی تخیلی و سایر حوزه ها هم بدم نمی آید قلم فرسایی کنم. این سوال را که خواندم اسم یکی از کتاب هایی که دوست داشتم بنویسم از ذهنم گذشت که منشوری است و زیر زمینی باید چاپ کنم و نمیتوانم اسمش را هم بگویم.
15-با کدام کتاب زندگی کردید؟
با هری پاتر زندگی کردم! دیگر کتابی که با آن و در دنیای آن زندگی کرده باشم و خودمک را جای شخصیت هایش بگذارم یا نقشی به خودم در داستان بدهم به ذهنم نمیرسد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
🌹اپیزود نُهُمِ روان شو| سخنانی از زنانگی و زندگی👸🏻
مطلبی دیگر از این انتشارات
اپیزود هَشتُمِ روان شو| نوش جان کنید از شعر و ادب☕☔
مطلبی دیگر از این انتشارات
☢اپیزود دوم روان شو?| پرسش و پاسخ شیمی!?