بازنگری در فهم قرآن: فراتر از قرائت، به سوی تدبر و هدایت


سفر ما با قرآن، اغلب از ساحل تلاوت آغاز می‌شود؛ جایی که شاید ناخواسته، به آوای کلمات بیش از پیام نهفته در آن بها دهیم. گرچه زمزمه آیاتش فی‌نفسه نور است، اما گوهر قرآن فراتر از نقش کلام عربی است. قرآن، چنان‌که خود می‌گوید، کتابی است لبریز از «نشانه‌های الهی»، آینه‌ای که حقایق هستی را بازمی‌تاباند. گاه پندار ما این است که با چشیدن حلاوت تلاوت، شهد قرآن را در کام جان ریخته‌ایم، حال آنکه جانِ کلام در تدبر و فهم معانی عمیق آن نهفته است؛ حقیقتی که همواره مورد تأکید خود قرآن، پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) بوده است.
برای من، عشق به قرآن در گروی کشف همین معانی ژرف است، نه صرفاً تکرار واژگان. از این رو، گوش سپردن به ترجمه‌های گویا، به‌ویژه در هیاهوی کار روزانه، بهترین هم‌سفرم شده است. در این هم‌نشینی، حقیقتی شگرف بر من آشکار گشت: قرآن تنها پاسخگوی پرسش‌های یقینی تو نیست، بلکه خود، سرچشمهٔ پرسش‌های نو و عمیق‌تری است که ذهن را به تکاپو وامی‌دارد. این، یکی از زیباترین رازهای قرآن و تفاوت بنیادین آن با هر کتاب دیگری است. خواندن کتب دیگر شاید به احساس "پایان" و "فهمیدم" ختم شود، اما هر آیه قرآن، دروازه‌ای است به جهانی بی‌کران؛ سفری که با هر خوانش، از نو آغاز می‌شود.
نخستین بار، داستان طالوت و جالوت بود که ذهنم را به فراسوی روایت کشاند. ناخودآگاه، شباهت‌هایی با فراز و نشیب انقلاب اسلامی ایران در اندیشه‌ام جان گرفت: آغازهایی مبتنی بر نیکی و آرمان‌خواهی، چالش‌های مسیر، و ریزش یاران اولیه. انقلاب ما نیز با نوای عدالت، آزادی و استقلال طلوع کرد، اما در گذر زمان، غبار بر آینه‌اش نشست و آرمان‌ها کم‌رنگ شد. این اعجاز قرآن است که تنها قصه‌گوی تاریخ نیست، بلکه حقیقتی زنده است که در هر عصر و جامعه‌ای، به شکلی نو، رخ می‌نماید.
در پیچ‌وخم‌های زندگی، آنگاه که در جستجوی راهی به قرآن پناه می‌بریم و دل به استخاره می‌سپاریم، گویی نوری بر تاریکی می‌تابد. این نیز جلوه‌ای دیگر از زیبایی آن است؛ کتابی که فراتر از کلمات و تاریخ، حامل پیام‌هایی شخصی و راه‌گشاست. نشانه‌هایش در بستر زمان و مکان، برای هر جوینده‌ای، تفسیری یگانه و راه حلی منحصربه‌فرد دارد. گویی خداوند نامه‌ای عاشقانه و راهنما، ویژهٔ «من» نگاشته است.
تجربه شخصی‌ام در باب حجاب، شاهدی بر این پویایی است. پس از یک سال انس عمیق‌تر با قرآن، واقعه‌ای پیرامون دو دختر نوجوان رخ داد. از خداوند، نشانه‌ای برای درک حقیقت طلبیدم. فردای آن روز، هنگام شنیدن آیه‌ای خاص، گویی زنگ بیداری در روح و جانم نواخته شد؛ ندایی که می‌گفت: "این همان پاسخ است." در ابتدا، پیوند آن آیه با مسئله حجاب و پذیرش آن دشوار می‌نمود. دوباره دست به دعا برداشتم و نشانه‌های بیشتری برای اطمینان قلب طلبیدم. و خداوند، اجابت کرد. آیات دیگری در تأیید و تصدیق آنچه شنیده بودم و در آن تردید داشتم، بر من آشکار شد. او نشان داد و من دیدم. از این دریای بیکران تنوع در فهم دین شگفت‌زده شدم و دریافتم که معیار حق، نه اشخاص، که قرآن و سنت راستین پیامبر و امامان است؛ اصلی که غفلت از آن، ما را به بیراهه قضاوت می‌کشاند.
زیبایی دیگر قرآن که بر من متجلی شد، پیوند ناگسستنی و شبکه معنایی شگفت‌انگیز میان آیات و سوره‌های مختلف است. گویی هر سوره و آیه، نغمه‌ای از یک سمفونی الهی است که در هماهنگی کامل با یکدیگرند و بسته به نیاز و حقیقت مورد جستجوی تو، هارمونی‌های جدیدی را آشکار می‌سازند.
و شگفتا که خداوند، مشتاقان حقیقت را تنها نمی‌گذارد. او نه فقط از طریق قرآن، که از راه‌هایی که به گمان نمی‌آید، نشانه‌ها و هدایتش را بر جویندگان فرو می‌فرستد. باید این وعده را با جان و دل باور داشت: "بخواهید تا اجابت کنم." آنگاه که قلب، صادقانه در پی حقیقت باشد، پروردگار پرده از رازهایی برمی‌دارد که فراتر از پندار ماست. این، اوج زیبایی ماجراست؛ نیازی نیست مفسر باشی یا شاگرد مکتبی خاص. خداوند، دانش خویش را بر هر آن‌که با تمام وجود، حقیقت را از او بخواهد، ارزانی می‌دارد.
آن آیه تکان‌دهنده که چون صاعقه‌ای ذهنم را روشن کرد و سرآغازی شد برای درک عمیق‌تر خداوند، خویشتن، و چرایی نیاز ما به قرآن و راهنمایان الهی، آیه‌ای از سوره حدید بود. حدید، یعنی آهن. وقتی به آیه ۲۷ رسیدم، سنگینی و اهمیت این حقیقت را با تمام وجود حس کردم: "و رهبانیتی را که خود ابداع نمودند، ما بر آنان مقرر نکرده بودیم، هدفشان جلب خشنودی خدا بود، ولی حق آن را چنانکه باید ادا نکردند..." (برگرفته از آیه ۲۷ سوره حدید).
این آیه، درباره مسیح (ع) و پیروانش سخن می‌گوید که پس از او، رهبانیت و بدعت‌هایی را در دین پدید آوردند؛ راهبه‌هایی که عمر در صومعه‌ها (کلیساهای امروزی) به عبادتی خودساخته سپری کردند که گرچه به نام خدا بود، اما رضایت او را در پی نداشت.
این نکته، مرا به حقیقتی بزرگ‌تر رهنمون شد: اگر هدف خداوند از آفرینش موجودی جدید صرفاً و تنها انجام همین "تسبیح و تقدیس" به شکل ظاهری و عبادی بود، وجود فرشتگان که این وظیفه را به بهترین شکل انجام می‌دادند، کافی بود. اعتراض آن‌ها مبنی بر "فساد و خونریزی" انسان، دقیقاً به این نکته اشاره دارد که انسان ظرفیت‌ها و ویژگی‌هایی (مانند اختیار و احتمال گناه) دارد که فراتر از صرف ستایش ظاهری است و همین ویژگی‌ها می‌تواند منجر به آن تبعات منفی شود. بنابراین، این استدلال که اگر هدف فقط ستایش بود، اعتراض فرشتگان (با توجه به وجود خودشان) کمتر موضوعیت می‌داشت، کاملاً منطقی است و نشان می‌دهد که خداوند هدفی والاتر و پیچیده‌تر (مانند جانشینی، آزمایش، عبادت مبتنی بر اختیار و معرفت) برای آفرینش انسان در نظر داشته است. خداوند جن و انس را نیافرید مگر برای "عبادت"، اما عبادت در نگاه اسلام، اقیانوسی است به مراتب وسیع‌تر از نماز و روزه. احترام به والدین، گره‌گشایی از کار خلق، زکات، یاری نیازمندان، خوش‌خلقی، امانت‌داری، و حتی تفکر، همه و همه عبادت‌اند. چنانکه فرموده‌اند: "یک ساعت تفکر، برتر از هفتاد سال عبادت (بدون تفکر) است."
و این، موهبتی است شگرف برای انسان. فرشتگان، با تمام عظمت و اطاعت محضشان، از دو گوهر بی‌بهره‌اند که به انسان عطا شده: قدرت اندیشه و اختیار. انسان با بهره‌گیری درست از این دو بال، می‌تواند از فرشتگان فراتر رود. فرشتگان، تسلیم محض اراده الهی‌اند و این، آنان را از لغزش مصون می‌دارد؛ اما انسان با قدرت انتخاب خود، می‌تواند بر فراز فرشتگان بایستد یا به حضیض پست‌تر از حیوان سقوط کند.
برای به‌کارگیری این دو نعمت عظیم – تفکر و اختیار – نیازمند راهنماییم؛ نیازمند آموختن شیوه مهار و هدایت آن‌هاییم. همان‌گونه که هر مهارتی نیازمند آموزش است، انسان نیز برای شکوفایی گوهر وجودی‌اش و شناخت حقیقت، بیش از هر چیز به راهنما محتاج است.
و قرآن، معجزه جاودان الهی، همین راهنماست. خداوند خود، حفظ و جاودانگی آن را تضمین کرده است. معجزات پیامبران پیشین، محدود به زمان و مکان خود بودند، اما قرآن، کتابی است برای تمام زمان‌ها و مکان‌ها؛ از ازل تا ابد، بهترین هم‌سفر و روشن‌ترین چراغ برای هر آن‌کس که صادقانه، در پی سرچشمهٔ هستی و حقیقت ناب است.