کپیرایتر و استراتژیست برند
۱۶ اصطلاح کلیدی برندینگ که هر صاحب کسبوکاری باید بداند
لوگو دارم، پس یعنی برند دارم!
این جمله رو چندبار شنیدی؟ شاید حتی خودت یکبار با لبخند رضایت گفته باشی. ولی لوگو فقط یک تکه از پازل هویت برندت رو نشون میده، نه کل تصویر رو. برندینگ چیزی فراتر از یک نشانه گرافیکی یا یک پالت رنگ شیکه. این مجموعهای از عناصره که با هم کار میکنن تا به مخاطب بگن تو کی هستی، چه حسی میخوای منتقل کنی و چرا باید تو رو انتخاب کنه.
وقتی کسی فقط به لوگو اکتفا میکنه، مثل اینه که یک پوستر فیلم ببینه و فکر کنه داستان فیلم رو فهمیده! برندینگ یعنی ساختن تجربهای که مشتری باهاش درگیر بشه؛ از طراحی لوگو و تایپوگرافی گرفته تا پالت رنگ برند، الگوها، عکاسی برند و حتی نحوهای که حرف میزنی و خودتو معرفی میکنی.
بیاید باهم بریم سراغ ۱۶ اصطلاح کلیدی برندینگ؛ اصطلاحاتی که هر صاحب کسبوکاری باید بشناسه!

اصطلاحات کلیدی برندینگ
حالا که فهمیدیم برندینگ فقط لوگو نیست، وقتشه یکبار برای همیشه با اصطلاحات اصلی این دنیا آشنا بشیم. اینجا مثل یک واژهنامه اما با حالوهوای واقعی کسبوکار، همهچیز رو باز میکنم. هدفم اینه که وقتی سر میز مذاکره با طراح یا استراتژیست برند میشینی، دقیقاً بدونی داری درباره چی حرف میزنی و چی میخوای. ؛)
۱. برندینگ چیست؟
برندینگ مجموعهای از عناصر بصری، حسی و استراتژیکه که با هم هویت برند رو میسازن. لوگو، پالت رنگ برند، تایپوگرافی، الگوهای بصری و حتی لحن گفتار، همه جزو این مجموعه هستن. برندینگ کاری میکنه که وقتی مشتری اسم کسبوکارت رو میشنوه، یک تصویر و یک حس مشخص در ذهنش شکل بگیره.
من برندینگ رو مثل موسیقی متن یک فیلم میبینم؛ شاید همیشه به چشم نیاد، ولی حال و هوای کل صحنه رو تعیین میکنه.
۲. لوگوی اصلی (Main Logo)
لوگوی اصلی پرچم برندته. اولین چیزی که مخاطب میبینه و از طریقش با برند آشنا میشه. معمولاً ترکیبی از آیکون و تایپوگرافیه، اما لزوماً نیازی به هر دو نداره. مهم اینه که این لوگو حس و vibe برند رو منتقل کنه و مخاطب رو برای شناخت بیشتر کنجکاو کنه.
اگر لوگوی اصلیت بیروح باشه، حتی بهترین استراتژی برند هم نمیتونه جادو کنه. پس وقت بگذار، با دقت طراحی کن و مطمئن شو که اولین برخورد مشتری با برندت تاثیرگذار باشه.
۳. مارکهای ثانویه (Secondary Marks)
مارکهای ثانویه نسخههای سادهتر و انعطافپذیرتر لوگوی اصلی هستن. فکر کن لوگوی اصلیت سوپرهیرو باشه و مارکهای ثانویه لباسهای مختلف اون؛ هرجا لازم باشه میتونی از یکی استفاده کنی، بدون اینکه هویت برندت گم بشه.
این مارکها تنوع میدن، باعث میشن در کاربردهای مختلف (از کارت ویزیت تا پست اینستاگرام) لوگو تکراری یا محدودکننده نباشه.
۴. مارکهای پشتیبان (Supporting Marks)
مارکهای پشتیبان مثل تیم دوم برند هستن. شاید قرار نیست مثل لوگوی اصلی همیشه وسط صحنه باشن، اما حضورشون انسجام برند رو کامل میکنه. این عناصر گرافیکی، مکملی هستن که میتونی کنار لوگو یا حتی بهصورت مستقل برای تزئین طراحیها استفاده کنی.
نکته مهم اینه که اول باید لوگوی اصلی رو معرفی کنی، بعد سراغ این مارکها بری. درست مثل اینکه اول شخصیت اصلی سریال رو معرفی کنی، بعد شخصیتهای فرعی رو وارد داستان کنی. اینطوری ذهن مخاطب گیج نمیشه و ارتباطش با هویت برند قویتر میمونه.
۵. وارییشنهای لوگو (Logo Variations)
هیچ لوگویی نباید زندانی یک قالب ثابت بمونه. وارییشنهای لوگو همون نسخههای مختلف لوگوی اصلی هستن که بهت اجازه میدن توی موقعیتهای مختلف بدون از دست دادن هویت برند، انعطافپذیر باشی.
مثلاً یک نسخه عمودی برای سربرگ داری، یک نسخه افقی برای وبسایت و یک نسخه کوچیکشده برای شبکههای اجتماعی. این وارییشنها نهتنها کارتو راحتتر میکنن، بلکه حس حرفهای بودن رو هم منتقل میکنن.
۶. سابمارکها (Submarks)
سابمارکها نسخههای مینیمال و خلاصهشده لوگوی اصلی هستن. معمولاً شامل یک آیکون یا تصویر ساده هستن و برای جاهایی که فضای کمی داری یا میخوای لوگو رو خیلی ظریف استفاده کنی عالی هستن.
فکر کن مثل امضای مخفی برندته؛ وقتی مخاطب از قبل با لوگوی اصلی آشنا شده، دیدن این سابمارک براش حکم «آها، این همون برند معروفه!» رو داره. این حرکت باعث میشه حضور برندت حتی در جزئیترین فضاها حس بشه.
۷. وردمارکها (Wordmarks)
وردمارکها تمرکز کامل روی تایپوگرافی دارن. یعنی برندت رو با استفاده از فونت خاص و طراحی حروف معرفی میکنی، بدون نیاز به آیکون یا تصویر.
این روش بهخصوص برای برندهایی که اسم منحصربهفرد دارن عالیه؛ چون باعث میشه اسم برند خودش تبدیل به هویت بصری بشه. گوگل، کوکاکولا و فدکس همه وردمارکهای معروف هستن. پس اگر اسم برندت قدرت کافی داره، این ابزار رو دستکم نگیر.
۸. الگوهای برند (Brand Patterns)
الگوهای برند مثل پسزمینهای هستن که داستان برند روی اون روایت میشه. این الگوها میتونن به پستهای شبکه اجتماعی، کارت ویزیت یا حتی بستهبندیهات روح بدن.
یک پترن خوب باعث میشه وقتی کسی طرح رو میبینه، حتی بدون دیدن لوگو بفهمه این مال برند توست. این یعنی انسجام بصری واقعی. توصیه من اینه که الگوها رو طوری طراحی کنی که مکمل لوگو و پالت رنگ برند باشن، نه اینکه خودشون ستاره اصلی صحنه بشن.
۹. پالت رنگی برند (Color Palette)
پالت رنگی برند مثل DNA بصری کسبوکارته. رنگهای اصلی باید در لوگو و بیشتر طراحیها استفاده بشن و رنگهای فرعی برای ایجاد تنوع و تاکید بهکار برن.
یک پالت درست، باعث میشه برندت همیشه قابلتشخیص باشه. فکر کن هر بار که مشتری رنگ خاصی رو میبینه، ناخودآگاه یاد برند تو بیفته. این همون قدرت رنگ در هویت برند هست. پس اگر هنوز پالت رنگیت رو انتخاب نکردی، وقتشه جدی بگیریش؛ این یکی از سادهترین و در عین حال تاثیرگذارترین ابزارهای برندینگ محسوب میشه.
۱۰. تایپوگرافی برند (Typography)
تایپوگرافی فقط انتخاب فونت قشنگ نیست؛ معماری نوشتاری برندته. اینکه چه فونتی رو کجا استفاده کنی، چه اندازهای براش بگیری و چه هیرارشیای ایجاد کنی، روی ادراک مشتری تاثیر مستقیم داره.
تایپوگرافی خوب باعث میشه پیام برند واضح و حرفهای دیده بشه. همونطور که پالت رنگ برند رو ثابت نگه میداری، فونتهات هم باید ثابت باشن تا هویت برندت دچار چندگانگی نشه.
۱۱. آیکونوگرافی (Iconography)
آیکونها زبان تصویری برند هستن. با چند خط ساده میتونن مفهومی رو منتقل کنن که شاید چند خط متن لازم داشته باشه. آیکونوگرافی منسجم باعث میشه طراحیها تمیز و یکدست بمونن.
اگر آیکونهای برندت پراکنده و بیارتباط باشن، نتیجه این میشه که برندت شلخته و غیرحرفهای بهنظر بیاد. پس برای آیکونوگرافی هم مثل لوگو و تایپوگرافی دستورالعمل مشخص داشته باش.
۱۲. مودبورد (Mood Board)
مودبورد مثل نقشه گنج برای برندته؛ مجموعهای از تصاویر، رنگها، تکسچرها و الهاماتی که مسیر طراحی برند رو مشخص میکنه.
وقتی با طراح برند کار میکنی، مودبورد بهت کمک میکنه مطمئن شی هر دو طرف دارید در یک مسیر حرکت میکنید. این ابزار جلوی خیلی از سوءتفاهمهای رایج رو میگیره. من همیشه میگم اگر مودبوردت درست چیده بشه، نصف راه ساخت هویت برند رو رفتی.
۱۳. تگلاینها (Taglines)
تگلاین همون جمله کوتاهی هست که روح برند رو در چند کلمه خلاصه میکنه. این جمله باید ساده، بهیادموندنی و قدرتمند باشه. مثل شعار «Think Different» اپل یا «Just Do It» نایکی.
یک تگلاین خوب میتونه مثل قلاب عمل کنه و ذهن مخاطب رو درگیر کنه. توصیه من اینه که تگلاین رو با پالت رنگی برند و تایپوگرافی هماهنگ کنی تا همیشه بخشی از هویت بصری برند بمونه، نه فقط یک جمله در گوشه بروشور.
۱۴. راهنمای سبک برند (Style Guide)
استایل گاید کتاب قانون برندته. این سند تمام دستورالعملهای لازم برای استفاده از لوگو، پالت رنگ، تایپوگرافی، آیکونوگرافی و حتی لحن برند رو مشخص میکنه.
داشتن راهنمای سبک باعث میشه هرکس روی طراحی یا محتوای برندت کار میکنه، خروجی یکدست و حرفهای تحویل بده. بدون این سند، برندت مثل ارکستریه که هر نوازنده ساز خودش رو میزنه.
۱۵. عکاسی برند (Brand Photography)
عکاسی برند چیزی فراتر از چند عکس خوشرنگولعابه. این مجموعهای از تصاویر حرفهایه که داستان برندت رو بدون حتی یک کلمه روایت میکنه.
عکسهایی که از تیم، فضای کاری، محصول یا حتی پشتصحنهات میگیری، باید با پالت رنگی برند، حالوهوا و هویت برند هماهنگ باشه. وقتی این هماهنگی رعایت میشه، مخاطب با دیدن هر تصویر حس میکنه وارد دنیای برندت شده. یک عکس برندینگ خوب میتونه کاری کنه که صد جمله تبلیغاتی از پسش برنمیان.
۱۶. جهتگیری خلاقانه (Creative Direction)
جهتگیری خلاقانه مثل قطبنمای برندته. این بخش ترکیبی از طراحی بصری، استراتژی بازاریابی و لحن برند رو کنار هم میذاره تا مطمئن بشی مسیر درستی رو میری.
وقتی پروژه جدیدی داری، مثل کمپین تبلیغاتی یا بازطراحی سایت، همین Creative Direction تضمین میکنه خروجی نهایی با هویت برند هماهنگ باشه. بدونش ممکنه بهترین ایدهها هم به نتیجه نرسن.
اگر یکی از این قطعات رو نادیده بگیری، تصویر نهایی ناقص میمونه. حالا که با اصطلاحات کلیدی در برندینگ آشنا شدی، وقتشه ببینی چطور میتونی ازشون برای ساختن تجربهای کامل و موندگار استفاده کنی.
برندینگ یک پازل است، نه یک قطعه!
برندینگ مثل یک پازل چندتکهست. هر بخش از این پازل، از لوگوی اصلی و سابمارکها گرفته تا پالت رنگی برند، تایپوگرافی، آیکونوگرافی و حتی عکاسی برند، کنار هم یک تصویر یکپارچه میسازن. اگر یکی از این قطعات رو حذف کنی یا بیتوجه کنار هم بچینی، نتیجه چیزی جز سردرگمی مخاطب نیست.
پس اگر دنبال هویت برند قوی هستی، باید به همه این عناصر توجه کنی و یک استراتژی مشخص برای کنار هم قرار دادنشون داشته باشی. اینجاست که نقش یک تیم متخصص پررنگ میشه. یک تیم حرفهای میتونه این قطعات رو طوری بچینه که نهتنها تصویر واضحی از برندت بسازه، بلکه مشتری رو هم جذب کنه و تجربهای ماندگار خلق کنه.
پس اگر فکر میکنی زمانشه این پازل رو درست بچینی، آژانس خلاقیت رکسو میتونه همون تیمی باشه که این تصویر رو کامل میکنه؛ بیسروصدا، دقیق و با استراتژی.
مطلبی دیگر از این انتشارات
قانون ۱۰ دقیقهای استیو جابز؛ راه سادهای برای حل مسئله و افزایش خلاقیت (پشتوانه علمی از استنفورد)
مطلبی دیگر از این انتشارات
تماشای معناها از قاب سینما پیک
مطلبی دیگر از این انتشارات
آینده برندها روی شانههای اینفلوئنسرها (+ راز ROI بالا در اینفلوئنسر مارکتینگ)