از سال 1389 با دنیای برنامه نویس آشناشدم و در این دنیا زندگی می کنم
آیا اخراج شدن تَهِ دنیاست ؟!
سلام !
بزارید از اینجا شروع کنم که بعد از اینکه اسفند 97 بالاخره تونستم خدمتم رو تموم کنم و خوشحال و خندون برگشتم به خونه پدر گرامی ، دیدم نه دیگه نمیشه هرروز برای خرج و احتیاجاتم دست دراز کنم و از والدینم پول بگیرم ؛ پس شروع کردم با توجه به مهارت هام دنبال کار گشتن و بالاخره چند تا شرکت پیدا کردم که به خواسته های من جور بود رزومه فرستادم و بعد از چندین مصاحبه استخدام شدم و ...
اما دقیقا الان میشه گفت که من دو روز هست که از کار اخراج شدم و نه بخاطر بی لیاقتی و عدم کارکرد صحیح بلکه بخاطر یسری بهانه های بچگانه و البته عدم وجود فرهنگ سازمانی صحیح !
اخراج شدن من داستان جالبی داره که در ادامه مطلب بهتون می گم :
خب یه روز عادی مثل بقیه روز ها بود و من تازه از یک ماموریت کاری خیلی خیلی مهم و سرخوش از موفقیتی که به دست آورده بودم به دفتر کارم رفتم و شروع کردم به انجام کار های روزانه ؛ ساعت 12 ظهر بود که رئیسم صدام زد و گفت که بیا داخل اتاقم ، یکمی به لحنش فکر کردم و دیدم یه طور خاصی بود خب بگذریم رفتم و بعد از من همکارم که باهم داخل یک بخش از شرکت کار می کردیم هم اومد نشستم رو به روی رئیسم (معمولا همیشه من روی همون صندلی می نشستم) کمی صحبت کردم و بعد شروع کرد به غر زدن در رابطه با مشکلات جزئی و بعد یک دفعه رو به من گفت : "خب سجاد جان دیگه از فردا نیا ! " من رو میگی یه سکندری اساسی خوردم ولی بعدش سریع افکارم رو جمع کردم و دلایل رو پرسیدم دیدم مثل اینکه دیگه لازمم نداره (البته این رو بگم که من هم مقصر بودم ولی دیگه حقم اخراج اونم به سرعت نبود) پس برگشتم و شروع کردم تمام کار هایی که دست من بود رو لیست کردم (این یکی خیلی مهمه) و بعد از اون تمام وسایلی رو که از شرکت تحویل من بود رو مرتب کردم و برای تحویل آماده کردم(اینم مهمه) لیست کار ها رو به همراه توضیحات و البته یکسری آموزش به همکارم دادم و گفتم اگر باز هم سوالی داشت حتما به من ایمیل بزنه (بالاخره نزدیک یک سال باهم توی یک اتاق از صبح تا عصر کار کرده بودیم ) و بعد از پایان ساعت اداری از همه همکاران خداحافظی کردم و اومدم بیرون ؛ یک ساعتی نگذشته بود که دیدم رئیسم تماس گرفته که فردا راس همون ساعت همیشگی بیا شرکت یه کار کوچیک دارم باهات . (گذشته از این که حس اخراج شدن واقعا مزخرفه اینکه تکلیفت رو هم ندونی واقعا واجعه ست) فردا شد و من رفتم شرکت و مستقیم دفتر رئیس ، گفت که تصمیمش رو عوض کرده و می خواد یک فرصت به من در یک بخش دیگه شرکت بده ! من هم با تردید قبول کردم و شرط کردیم که تا دو هفته به صورت آزمایشی در اون بخش کار کنم و بعد هم رفتم و شروع به کار کردم رو های اول یکمی گیج بودم چون با روال های اون بخش نا آشنا بودم ، اما بعد کم کم دستم اومد که چطوری هستش (بنده از همین تریبون از رفیق و همکار خیلی خیلی خوب و نازنینم مهسا خانوم عزیز تشکر می کنم که من رو علاوه بر اون یک سال توی اون 10 روز بیشتر از همه همیاری و تحملم کرد ?) ، خب بعد از گذشت 10 روز مجدد رئیس من رو صدا زد ، رفتم و دیدم همون آش و همون کاسه خلاصه که اینجوری شد که خیلی بی سرو ته من اخراج شدم و هنوز هم بعد 2 روز تو شوک م .
اما منظور من از گفتن این داستان این بود که قبل از اینکه بخواهید جایی استخدام بشید حتما در مورد فرهنگ سازمانی اون شرکت / اداره و ... تحقیق کنید که یهو یه پارچ آب سرد رو سرتون خالی نکنن
و در مورد عنوان هم باید بگویم نه اخراج شدن ته دنیا نیست چون بعد از این که اخراج شد (با این که کار درستی نیست) به سرعت به تمام جا هایی که می دونستم به مهارت من نیاز دارند ایمیل زدم و بعد هم به چند تا سایت کاریابی رفتم و روزمه ارسال کردم و تا امروز هم چهار مصاحبه موفق و امیدوار کننده داشتم و متاسفانه 1 مصاحبه خیلی خیلی بد و ناامید کننده که واقعا من رو بهم ریخت.
و همچنین در حال حاظر با یک شرکت به توافق اولیه رسیدم و امیدوارم که دوباره برگردم سرکار (بی کاری واقعا رو مخه ??) ، پس اگر همچین اتفاقی یه روزی برای شما افتاد (که واقعا امیدوارم پیش نیاد) اصلا خودتون رو نبازید و سرزنش نکنید ، بجاش سعی کنید اول خودتون ر آروم کنید و بعدش با فکر و حوصله دنبال یک کار بهتر باشد و با استفاده از تجارب قبلی سعی کنید که ایندفعه موفق تر باشید.
ممنونم که وقت گذاشتید و این پست رو خوندید حتما نظرات و تجربه های شبیه من رو اگه داشتید بهم بگید
مطلبی دیگر از این انتشارات
رونق کسب و کارهای دانش بنیان و داخلی با تصویب 2 طرح مجلس
مطلبی دیگر از این انتشارات
مزایای ویژه برنامه ریزی استراتژیک منابع انسانی
مطلبی دیگر از این انتشارات
روانشناسی بازیها در روابط انسانی